به گزارش نما ، علیرضا پورصباغ، در هفته نامه پنجره مصاحبه ای با هاوارد گوردون، تهیه کننده دو سریال مطرح امریکایی هوملند و 24 انجام داده که محتوای آن، اگرچه چندان بیگانه با ذهن اغلب ایرانی ها نیست، اما صراحت و خلاصه گویی اش، حیرت انگیز به نظر می رسد.
تهیهکننده ارشد کمپانی فاکس تاکید داشته که مصاحبه اش در نشریه دیگری بجز پنجره منتشر نشود. این موضوع، با توجه به روال معمول و طبیعی رسانه ها، که خبرها و مطالب یکدیگر را بازتاب داده و بازنشر می کنند، کمی عجیب به نظر می رسد. بی تردید هاوارد گوردون بارها و بارها خبر یا مطلبی از واشنگتن پست را در سی ان ان و فاکس نیوز دیده و بخوبی می داند که در ایران یا هرکشور دیگری هم، این رویه وجود دارد و به احتمال زیاد، مصاحبه او با پنجره، در رسانه های دیگری نیز بازنشر خواهد شد. پس اصرار او بر این که حتی گزیده مصاحبه اش هم در جایی بجز پنجره منتشر نشود، یا سو برداشت و تفسیر متفاوت از متن توافق! با پورصباغ است، و یا علتی دارد که صدایش بعدا بگوش خواهد رسید.
پورصباغ درباره این تهیه کننده امریکایی نوشته است: او شخصیتی بهشدت حساس و تا حدودی محافظهکار دارد که فضای رسانهای ایران را رصد میکند. وی شروط و مقدمات ویژهای برای قبول گفتوگو مطرح میکرد. در آغاز حتی تصریح کرد که بعد از درخواست گفتوگو از سوی من، نامم را در میان رسانههای فارسی زبان جستوجو کرده تا با مواضعم آشنا شود و در حین انجام مصاحبه بهتعبیر خودش بهخوبی میدانست که «مواضعی رادیکال» علیه او و همکارانش دارم.
از این همه وسواس و دقت برای انجام گفتوگویی مطبوعاتی حیران شدم؛ وسواسی که تا پایان پروسه انجام این گفتوگو که از طریق ارتباط ایمیلی و در بازهای نزدیک به چهار روز انجام شد، ادامه داشت و به آنجا رسید که پس از ارسال تاییدیه نهایی مصاحبه -که بهصورت فارسی تنظیم و برای ما ارسال شد- تاکید کرد: «این مصاحبه فقط برای هفتهنامه پنجره است و شرطم این است که حتی بهصورت بازنشر و گزیده هم در رسانههای دیگر در ایران انعکاسی نداشته باشد».
البته که این شرط عجیب و تا حد زیادی غیرقابل اجراست اما همین هم نشان از تصور متفاوت گوردون نسبت به فضای رسانهای ایران دارد. از انصاف به دور است اگر نگوییم که این مصاحبه جز با سعه صدر، دقت نظر و همراهی گوردون با رسانهای که میدانست بهشدت منتقد عملکرد اوست، به سرانجام نمیرسید.
اشراف او که برای انجام این مصاحبه از چند مشاور فارسیزبان کمک میگرفت نسبت به فضای فرهنگی و سیاسی ایران در مواردی فراتر از انتظار بود. مصاحبه را بخوانید تا شاید تصوری واقعیتر از فعالیت رقیبان ایران در میدان تقابلات فرهنگی و رسانهای در سطح جهان بهدست آورید.
* دو سریـــال میهــــــن و ۲۴ را مطبوعـــات آمریکایــی محصـول «پسایازدهسپتامبــری» توصیـــف میکنند. چه انگیزهای سبب شد که اقــــــدام به ساخت چنیــــن سریالهایی کنید؟
واقعیت این است که مردم آمریکا مثل گذشته تحت تاثیر سینمای سیاسی نیستند و فیلمهای سیاسی در سینماهای آمریکا مورد استقبال مردم قرار نمیگیرد. طبیعی بود بعد از یازدهم سپتامبر من و الکسی (الکس گانزا دیگر تهیهکننده سریالهای ۲۴ و میهن) با مردمی مواجه میشدیم که دولتمردان، سیاستمداران، پنتاگون و سیا را مقصر حوادث تروریستی قلمداد میکردند. واقعیت این است که مردم آمریکا قبل و بعد از رویدادهای تروریستی یازدهم سپتامبر در بیخبری زندگی میکنند.
یعنی فضای رسانهای و مطبوعاتی اینجا مثل ایران نیست که از شهرستان برازجان یا بندر دیلم بابت ساخت سریال میهن در صفحات مجازی کمپانی فاکس یا شبکه شوتایم بیانیه اعتراضآمیز فردی بنویسند. به جرات میتوانم بگویم ۷۵ درصد مردم آمریکا از سیاست دور هستند و حتی عدهای خاص نمیدانند در حال حاضر چهکسی رئیسجمهور است اما از ساعات پخش برنامه اپرا (وینفری) یا آخرین کنسرت جاستین بیبر خبر دارند. مردم آمریکا از تماشای اخبار عمدتا پرهیز میکنند. طبیعی است بعد از یازدهم سپتامبر افکار عمومی به گردش درآمد و برای بسیاری این سوال وجود داشت که منشاء این اتفاقات کجاست و چرا برجهای دوقلو فرو ریختند؟ مردم سراسر ایالات متحده مدتها میپرسیدند چرا باید به عراق و افغانستان حمله کنیم؟ در مورد بسط و گسترش افراطیون خاورمیانه کسی در حوزه سینما و تلویزیون بهصورت نمایشی اطلاعرسانی نکرده بود. ضمن اینکه من و الکسی به دوران بوش انتقادات فراوانی داشتیم. من و الکسی بارها درباره این موضوع صحبت کردیم که باید آگاهیرسانی کنیم تا کمبودهای اطلاعرسانی در گذشته را جبران کرده و نگاهی به آینده داشته باشیم.
* میپذیرید که سریال ۲۴ در به قدرت رسیدن اوباما موثر بود؟ ماهنامه آتلانتیک در مقالهای اشاره کرده سریال ۲۴ مربوط به زمان جرج بوش است و سریال میهن تاثیر فضای سیاسی و فکری دوره اوباما را بازتاب میدهد. چه تفاوتی میان این دو سریال از دیدگاه شما وجود دارد؟
به یقین اخلاق سیاسی در ۲۴ برجسته است چون در دوران بوش خبری از اخلاق سیاسی نبود. در سریال میهن نمایش جنبههای خصوصی از جمله بیماری روانی افسر سیا به نوعی بیماری خاص دستگاههای امنیتی بهشمار میرود که با نگاه کردن به زندگی اجتماعی مردم آمریکا در نسبت با تروریسم یکی از تمهای اصلی سریال است. خیلیها سریال ۲۴ را پدیده پسایازدهسپتامبری میدانند. در سریال میهن هم دلمشغولیهای پسایازدهسپتامبری نمود دارد.
اما در ساخت سریال میهن گامی به پیش آمدهایم. مثلا انگیزههای کری متیسن که یکی از ماموران امنیتی آمریکاست قبل از یازدهم سپتامبر نادیده گرفته میشد. سریال میهن نشان میدهد که در روی دادن اقدامات تروریستی، نخستین قصور متوجه دستگاههای امنیتی است. احساس گناه روی شانههای کری بهعنوان نمادی از سیا سنگینی میکند. ما میخواستیم بگوییم که قصور ماجرای یازدهم سپتامبر هنوز روی دوش دستگاههای امنیتی آمریکاست. سریال ۲۴ بازتابدهنده نقد دیدگاههای افراطی بود اما نمیخواست تمام تقصیرات را متوجه لیبرالها کند. از طرفی اگر یازدهم سپتامبر رخ داد تنها دلیلش مقررات دست و پاگیری بود که در مقابل ماموران امنیتی قرار داده بودند.
اما بخش نخست سوال شما را حالا پاسخ میدهم. ابتدا بگذار نکتهای را برای تو با توجه به دیدگاههای رادیکالی که داری شرح دهم. من این مسائل را نمیتوانم با مطبوعات آمریکایی در میان بگذارم، چون ممکن است برایم دردسرساز شود، اما بابت ساخت سریال ۲۴ و میهن آقای رئیسجمهور(اوباما) بارها بهصورتهای مختلفی از من و الکسی تشکر کرد. حتی ساخت و حمایت میهن را خود ایشان پیشنهاد دادند. به سریال ۲۴ دقت کن، حرفی از سیا به میان نمیآید و دستگاه امنیتی کاملا ساختگی است. چون در آن شرایط نقد دستگاههای امنیتی بهصورت مستقیم غیرممکن بود. واحد ضدتروریستی را خیالیای نشان دادیم که در عالم واقعیت وجود ندارد. اصلا نمیتوانستیم نامی از سیا به میان بیاوریم (این توضیحات مربوط به شروع سریال ۲۴ در سال ۲۰۰۶ است).
رئیسجمهور اوباما شخصا دستور دادند سیا و پنتاگون، من و الکسی را برای ساخت سریال میهن حمایت کنند. به همین دلیل ما در سریال میهن توانستیم مستقیما سیا را مورد نقد و عتاب قرار دهیم. از سوی دیگر سریال میهن ریشه در سریال «اسرای جنگ» محصول اسرائیل دارد. سریال اسرای جنگ در اسرائیل خیلی پرطرفدار بود و اوباما بعد از سفری به اسرائیل، پیشنهاد کرد که نمونه آمریکایی این سریال میتواند ایده خوبی باشد.
* رگههایی از فیلم «کاندیدای منچوری» و فیلم ضدایرانی «غیرقابل تصور» (unthinkable) هم در این فیلم مشهود است؟
دقیقا. اما از سوال قبلی نکتهای جا ماند که باید در پاسخ این سوال اشاره کنم. هر قسمت از سریال ۲۴ به تروریستهای بالقوه و بالفعل آمریکا میپردازد. وظیفه ما اطلاعرسانی بود تا به مردم آمریکا بگوییم اغلب ماجراجوییهای دولت حتی در جنوب اروپا میتواند به تولد و حیات تروریسم منجر شود و متعاقبا مردم آمریکا باید منتظر حوادث تروریستی در خاک آمریکا باشند. دقیقا شرایط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سینما مردم را از خطر قریبالوقوع برخورد اتمی میان روسیه و آمریکا میترساند و در امتداد چنین پیامی از جانب فیلمهای سینمایی، مردم در خانههایشان پناهگاه میساختند.
حالا مردم با دیدن سریال ۲۴ و میهن (تقریبا بیش از ۱۵۰ میلیون نفر از مردم ایالت متحده که در نوبت پخشهای نخست تلویزیونی این سریال را دیدهاند) دیگر از هیچ اقدام تروریستی از سوی هرکدام از کشورهای خاورمیانه و حتی اروپای شرقی متعجب نمیشوند، حتی اگر یازدهم سپتامبر دیگری رخ دهد کسی دولت را در درجه نخست مقصر نمیداند.یازدهم سپتامبر دیگری رخ دهد کسی دولت را در درجه نخست مقصر نمیداند.
* آقای گوردون سوالی که پیش میآید این است که با توجه به تاریخ پخش سریال مشخص است انتهای سریال را بسیار تغییر دادهاید. این اتفاق با توجه به تغییر دولت در ایران اتفاق افتاد؟ چون بهصورتی که بنده تحقیق کرده ام خط داستانی عملیات ترور در سریال بهگونهای طراحی شده بود که رئیسجمهور ایران ترور شود و با تغییر دولت در ایران، ناگهان طراحی ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبری فرمانده خیالی سپاه شد.
دقیقا. در پلات اصلی قبل از ساخته شدن فصل سوم میخواستیم نامی مشابه محمود احمدینژاد را انتخاب کنیم و فردی مشابه با ویژگیهای سیاسی وی را تصویر کنیم و ترور او را در داستان اصلی داشته باشیم و پس از ترور این شخص، مذاکرات اتمی ایران و غرب به نتیجه برسد. یعنی با کشته شدن فردی که خصوصیات احمدینژاد را دارد داستان پایان بپذیرد. اما حامیان مالی ما اجازه چنین کاری را به ما ندادند. نکته جالب برای تو این است که هیچگاه اجازه نمیدهند مقامات بلندپایه ایرانی در داستان حتی بهصورت شبیه وجود داشته باشند. البته این قانون شامل حال تولیدات تلویزیونی نمیشود اما مجوز حضور شبه احمدینژاد در داستان را گرفته بودیم. همزمان با پیروزی حسن روحانی مدیران کمپانی فاکس مرا خواستند و خواستار تغییر مسیر داستان شدند و گفتند دیگر خط داستانی ترور رئیسجمهور لازم نیست. شانس آوردیم که پنج قسمت تولید شده هنوز به ماجرای ترور نرسیده بود. دقیقا در همان روزها احساس کردیم میانهروها در ایران به قدرت رسیدهاند و نقد داستانی خود را معطوف به گروههای تندرو کردیم.
* بخش انتهایی فصل سوم سریال شما مرا یاد فیلم «آرگو» انداخت. در آن فیلم هم فارغ از برداشتهای سیاسی، تصویر متوحشی از ملت ایران نشان دادهاید. مخصوصا در قسمتهایی که برودی به خانه نسرین (بیوه ابونظیر) میرود. یا مثل صحنهای که مردم در اعدام برودی حضور دارند یا پس از ملاقات برودی با نسرین، واکنشی که مردم به برودی نشان میدهند مضحک و غیرواقعی است. در صورتی که بخشی از مردم ایران پس از ماجرای یازدهم سپتامبر در محکومیت تروریسم به خیابانها آمدند و برای کشتهشدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ایران باور غلطی دارید و به همان نسبت جمهوری اسلامی را نمیشناسید. ما ملت صلحدوستی هستیم و هیچگاه از تروریسم حمایت نکردهایم.
کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمیکند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جرج کلونی (آرگو) جایزه اسکار را میگیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانیها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمریکاییهاست که هیچکس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم میگویم در مورد جایزه اسکار، افرادی در ایران با برخی تهیهکنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده آرگو به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند.
در عوض از تیم سازنده آرگو (که برای بازسازی لوکیشنها آمده بودند) قول گرفتند که به فیلم «جدایی» در اسکار رای بدهند، خیلی احمقانه بود. تیمی که به ایران آمده بود آماده میشد که فیلمی بهزعم شما علیه ایران بسازد. آن وقت مدیران شما در فکر گرفتن چند رای بیشتر برای اسکار بودند.
ضمن اینکه در سال ۲۰۱۱ کمپانی سازنده آرگو قبل از برگزاری اسکار با حمایت کاخ سفید، مهمانی خاصی را ترتیب داده بود که در آکادمی فیلم "جدایی" برنده شود تا این جایزه برای ایرانیها اشتیاقبرانگیز باشد و سال بعد جایزه گرفتن آرگو پیامهای سیاسی مرتبط را منتقل کند. اگر من جای مدیران شما بودم دیگر فیلمی به اسکار نمیدادم. من فیلم «گذشته» فرهادی را دیدهام. از جدایی بهتر است. اما چرا برگزیده نشد؟
همانطور که در حاشیه مصاحبه اشاره کردی سینما در آمریکا با سیاست نسبت نزدیکی دارد. در مورد چیزی که راجع به محکوم کردن یازدهم سپتامبر از جانب مردم ایران گفتی، باید بگویم افرادی که در محکومیت تروریسم پس از یازدهم سپتامبر به خیابان آمدند عده قلیلی هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوری اسلامی دفاع کردهاند. معادلات حاکم در ایران پیچیده است، اما حامیان اصلی نظام جمهوری اسلامی در ایران، مردم هستند. من در گفتوگوهای مختلفی به این موضوع اشاره کردهام که حامیان قدرت در ایران مردم هستند. پس تصویری که در سریال میهن یا فیلم آرگو ارائه شده تصویری است که ما آمریکاییها میخواهیم ببینیم و لزوما نباید تصویری باشد که مطلوب شماست.
* دروغ دیگر در این سریال همکاری ایران با القاعده است. شاید آن تصویر جغرافیایی که آرگو از ایران ارائه میدهد درست باشد اما تهرانی که شما در سریال نشان میدهید بیشتر به شهرهای عربی شباهت دارد.
من نمیتوانم شما را قانع کنم اما با اینکه بضاعت مالی خوبی داشتیم از شبیهسازی پرهیز کردیم. شما وقتی اعراب شیعه در جنوب لبنان را حمایت میکنید چه فرقی با آنها دارید.
* اصالت پارسی داریم؛ تمدن ۷۰۰۰ ساله ایرانی به همراه تمدن ۱۴۰۰ ساله اسلامی. در ضمن شیعیان لبنان برادران ما بهشمار میروند. اما مسئله مهم این است که شما بهصورت توهینآمیزی نشان میدهید هر کسی مسلمان میشود و نظام سرمایهداری یکسویه آمریکا را قبول ندارد، تروریست است!
طبیعی است که این برداشت مستقل ما از شرایط است. شما چقدر قدرت رسانهای در کل دنیا دارید؟ تصویری که سیاستمداران ما از شرایط و روابط سیاسی در مواجهه با ایران دارند باید در سینما و تلویزیون آمریکا بازتاب داشته باشد. پس از القاعده ایران دشمن شماره یک ایالات متحده بهشمار میرود. پس از ۳۰ سال مناقشه سیاسی توقع داری چه تصویری از مناسبات ایران و آمریکا نشان دهیم؟ ضمن اینکه با ایران در حوزه سینما و تلویزیون و تاثیر بر فرهنگ عمومی چالش داریم. ما تمام قدرت رسانهای خود را در ۳۰ سال گذشته بهکار گرفتهایم تا ایرانیها نتوانند تصویری از جامعه، دولتها و دولتمردان خود به دنیا ارائه کنند. تصور میکنید تحریمهای۳۰ ساله کمپانی میجر چرا اتفاق افتاده است؟
کمپانی میجر در آمریکا به کشورهای عربی و خاورمیانه فیلمهایش را با قیمت کمتری عرضه میکند تا فیلمهای ایرانی در منطقه خاورمیانه اکران نشوند. از سوی دیگر سیستم فرهنگی شما مانند رسانههای آمریکایی قدرت تولید سریال و فیلم ندارد. بهنظر من تحریمهای فرهنگی کمپانیهای آمریکایی موثرتر از تحریم اقتصادی است زیرا سیستم فرهنگی شما را در طول ۳۰ سال اخیر فلج کرده است. ما ۳۰ سال در مواجهه با رسانههای ایرانی جنگیدهایم تا شما را در این حوزه فلج کنیم. ما در آمریکا تحرکات فرهنگی شما را کاملا زیر نظر داریم. حتی فیلمسازان شما دیگر قدرت ندارند فیلمی مثل «دیپلمات» (داریوش فرهنگ) و «روز شیطان» (بهروز افخمی) تولید کنند. ما خیلی تلاش کردیم آثاری شبیه این دو فیلم که تولید ایران است، در حوزه خاورمیانه اکران نشوند. اگر قدرت رسانهای ایران مانند قدرت سیاسیاش باشد دیگر از آمریکا و دموکراسی جهانی اثری باقی نخواهد ماند.
* شیوه روایت شما بسیار غلط است. چون با فرض اینکه اسرائیل به ایران حمله کند مذاکراتی در کار نخواهد بود.
خب به این موضوع هم فکر کردیم. دانش اکبری (فرمانده سپاه در سریال هوملند) سمبلی از تندروهای ایرانی است که توسط برودی ترور میشود. ما با بدنه تندروها مشکل داریم. در این سریال به ایران پیام دادیم اگر تندروها نباشند با افرادی مثل مجید جوادی راحتتر میتوانیم مذاکره کنیم. نکته مهم دیگر در این سریال این است که اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران حمله کرده اما ایالات متحده وارد جنگ با ایران نشده. خب ما در این سریال به اسرائیلیها هم یک پیام دادیم: «در صورتی که به ایران حمله کنند حمایت نظامی نخواهند شد». اگر تندروی نکنی، من هم با ملایمت نکاتی را در مورد سریال خواهم گفت که سیاستهای کلی ایالات متحده و اسرائیل را زیر سوال خواهد برد. مثلا جاسوس موساد که در پایان فصل سوم بهواسطه میرا وارد زندگی سول (سرپرست سازمان سیا) میشود توسط سیا دستگیر میشود. در اینجا هم من بهعنوان یک یهودی از موجودیت اسرائیل حمایت میکنم و هم به عملکرد دستگاههای مختلف در اسرائیل نقد دارم. در این شرایط و در ایالات متحده هر تصمیم در حیطه سینما مبتنی بر سیاست است. به اعتقاد من اصلا حرف احمقانهای است که بگوییم سینما را از سیاست جدا فرض کنیم. بهنظر من تهیهکنندگی سینما، اصولا هنری سیاسی است. در بعضی مواقع یک ملت را به تصویر میکشیم و در برخی مواقع دیگر خواستههای دولتمردان را. پس با اتکا به دو خروجی مهم سینما، این صنعت هنری، سیاسی و مدرن است. این عده قلیل فیلمسازان ایرانی که خیلی برایشان احترام قائل هستم، فیلمهای تحقیرآمیزی درباره ملت خود ساختهاند. مثلا فیلم معروف «طبیعت بیجان» متعلق به همان فیلمساز کمونیستی که در آلمان بود و در دوره جوانی وقتی برای درمان سرطان اینجا آمده بود در کلاسهایش شرکت کردم. این طیف از فیلمسازانی که آثارشان شبیه سینمای دهه ۷۰ و ۸۰ کشورهای کمونیستی است، سبب تحقیر ملتهای خودشان میشوند. من که مواضعم نسبت به دولت و مردم ایران روشن است. اما فیلمهای کیارستمی به یک شوخی روشنفکری شبیهند و نمیتوانند علاقهمندان هنر سینما را راضی نگه دارند. شما وقتی قدرت متمرکز در حوزه تولید سینمایی ندارید و دلخوش به جشنوارههایی مثل کن و برلین هستید که به حقیر نشان دادن ملت خودتان میانجامد، عملا سینمای خود را به بیراهه بردهاید.
* شما با چه رویکردی سراغ ساخت سریالهایی از این دست میروید؟ چنین رویکرد دروغپردازانهای کارکرد دارد؟
بله حتما کارکرد دارد. من اعتقاد دارم سینما ابزار توجیه سیاستورزی است. به این جمله که گفتم خیلی اعتقاد دارم. خودم را تولیدکننده میهنپرستی میدانم که اهداف آمریکایی برایش ارزشمند است. به صنعت سینما احترام میگذارم و از آن بهعنوان ابزاری هدفمند برای کشورم استفاده میکنم. البته با تولید سریال در رسانهای فراگیرتر مثل تلویزیون تاثیر بیشتری بر افکار عمومی میگذارم. من با اعتقاد کامل به قانون اساسی ایالات متحده و افکاری میهنپرستانه سریال ۲۴ و هوملند را ساختم.
* ولی در خصوص ایران در فصل سوم سریال بسیاری از وقایع و لوکیشنها هیچ شباهتی به ایران ندارد.
منظورت این است که ما اشرافی به جغرافیای ایران نداریم. نماهای اصلی که از تهران نشان میدهیم بیشباهت به تهران نیست. حتی اگر دقت کرده باشید از اسم محله دروازه غار استفاده کردیم که یکی از بازیگران ایرانی ما (بابک بختیاری) در این محله متولد شده است. ما عکسهای متنوعی از تهران داریم. دو نفر از اعضای تیم نویسنده ما به اضافه خود بنده سالهاست روی موضوع ایران کار میکنیم. آخرین اخبار و اطلاعات درباره ایران را داریم. روزنامهها و مقالات مهم را عمدتا برایم ترجمه میکردند. با روزنامهنگاران خارجی مخالف رژیم شما ارتباط نزدیک داریم. چیزی نیست که درباره ایران ندانیم. ایرانیهای مقیم لسآنجلس چندین بار در مهمانی مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت این سریال از NGOهای مختلف ایرانی تقدیر شدیم. ۶ ماه قبل از نگارش فصل سوم میهن حتی بیاهمیتترین نشریات ایرانی را تهیه میکردیم و تیم تحقیق و پژوهشی که از پنتاگون به ما پیوسته بود آنها را رصد میکرد و ارزیابیهای روزنامهها را در اختیار تیم نویسنده میگذاشت. ما حتی ۶ ماه قبل از انتخابات ایران که مشغول نگارش فصل سوم بودیم با حدس این موضوع که گروه سیاسیای که به قدرت خواهد رسید یقینا گروه میانهرویی خواهد بود، طراحی داستانی سریال را انجام دادیم. اغلب کارشناسان در خوشبینانهترین حالت شهردار فعلی تهران را بهعنوان رئیسجمهور میشناختند. هیچگاه تصور نمیکردیم اصلاحطلبان دوباره به قدرت برسند. برای اینکه ثابت کنم اطلاعات سیاسی من از ایران غلط نیست میخواهم به این مسئله اشاره کنم که بلایی که بر سر محافظهکاران آمد تقریبا شبیه همان اتفاقی بود که در مورد اصلاحطلبان ایرانی در سال ۸۴ رخ داد. اما رئیسجمهور شدن آقای روحانی واقعا غیر قابل پیشبینی بود. شاید باورت نشود اما طرحی که در دست تولید داشتیم و کمپانی فاکس جلوی آن را گرفت، پیشبینی به قدرت رسیدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.
* البته روند مذاکرات بهصورت فعلی را به نوعی در سریال ۲۴ در فصل هشتم پیشبینی کردید. رئیسجمهور «حسن» به نوعی تداعیکننده نام رئیسجمهور ایران است. این قبیل پیشبینیهای شما در سریال ۲۴ هدفمند بود؟
در مورد اوباما که قبلا توضیح دادم. در مورد رئیسجمهور حسن اعتقاد دارم تاثیرگذاری قبل از اتفاق در درجه اهمیت قرار دارد. سینما و سیاست، موازی با یکدیگر پیش میروند اما طرح هدفمند و اشراف به سوژه سبب میشود پیشبینیهای سیاسی سریال به مسیر درستی برود. خانه کری در سریال هوملند را دیدی چگونه است! کری تمام احتمالات و عکسها را روی دیوار الصاق کرده است. ما هم در چنین فضایی کار میکنیم. یعنی دوستان، احتمالات و پیشفرضهای سیاسی را کنار هم میچسبانند. یکی از فرضهای مهمی که در سریال ۲۴ داشتیم این بود که از میان اصلاحطلبان ایرانی اگر قرار است کسی به قدرت برسد با حداقل پیشفرضهایی که در سریال ۲۴ مطرح میشود یک درصد احتمال دادیم که حسن روحانی در ایران به قدرت برسد و برای همین اصرار داشتیم در فصل هشتم سریال ۲۴ نام رئیسجمهور ایران حسن باشد. شخصی در ایران از تندروهای نزدیک به حکومت است که سریالهای ما را تحلیل و ارزیابی میکند و از افراد سپاه پاسداران بهشمار میرود. از تحلیلهای او برای نگارش سریال میهن خیلی استفاده کردیم (حسن عباسی). طبیعی است در تحلیلهای این شخص، نوعی هراس از حمله نظامی اسرائیل وجود دارد. ما از تحلیلهای او برای دامن زدن به این هراس بهره بردیم. بیتعارف من یک یهودی دوآتشه هستم که موجودیت برادرانم در اسرائیل برایم از هر حیث اهمیت دارد. به هر حال خطرناک بودن دولت شما و عدم تبعیت از تمدن نوین جهانی موجب خسران در جهان خواهد شد.
* بهنظر شما آمریکا خودش عامل بسط تروریسم نیست؟ شما که اطلاعات سیاسی خوبی دارید درباره سناتور چارلی ویلسون که مایک نیکولز فیلمی درباره او ساخته، حتما اطلاعات دقیقی دارید. مگر حاکمیت ایالات متحده برای مقابله با بلوک شرق مجاهدین سابق در افغانستان را تجهیز نکرد و سناتور چارلی ویلسون میلیونها دلار برای خرید و حمل سلاح به افغانستان نبرد؟ طبیعی است بعد ار فروپاشی شوروی مجاهدین به گروههای متفاوتی تقسیم شدند و در نهایت القاعده شکل گرفت. حالا مقصر بسط تروریسم جهانی ایران است یا آمریکا؟ در همین قضیه سوریه مگر دولت عربستان از تکفیریها حمایت نمیکند؟ شما چطور ایران را مقصر بسط تروریسم میدانید؟
طبیعی است من یک آمریکایی هستم همانطور که تو ایرانی هستی. طبیعی است که بخواهی برخی سیاستهای کلان دولتمردان مرا در دورههای گذشته مخصوصا دوران فاجعهبار رونالد ریگان زیر سوال ببری. ما خودمان هم به شرایط امنیتی در آمریکا نقد داریم. در چرخه بازیهای سیاسی و امنیتی چهره آمریکای آزاد مخدوش میشود و چنین شرایطی را ما در ۲۴ و سریال میهن زیر سوال بردیم. شخصیت معاون رئیسجمهور که دستور میدهد بمباران هوایی در محل زندگی ابونظیر اتفاق افتد در واقع نقد همین جریان بیمار امنیتی - سیاسی در آمریکای به اصطلاح آزاد است یا شخصیت خودسری که در مجموعه سازمان سیا فعالیت میکند (دیوید استس)، نقد جریان بیمار در سیاست. قبول داریم که سیاستهای غلط عامل تروریستپروری میشود.
* شما در سریال ۲۴ پیشبینی کردید که یک سیاهپوست رئیسجمهور آمریکا میشود. چقدر از این مجموعه فعالیت هدفمند بوده است؟ این سوال من پاسخ کاملی نداشت.
واقعا ایمان آوردم که در حرفهات آدم فوقالعادهای هستی. سه روز معطل جواب ماندی و دوباره سوال را ارسال کردی. میان هنرمندان، مخصوصا فیلمسازان، میل شدیدی وجود دارد که پس از دوران سیاه بوش، یک رنگینپوست یا یک زن بر کرسی ریاستجمهوری بنشیند. ریاستجمهوری یک زن در ایالات متحده را پیشبینی کردیم و همچنان خانم کلینتون احتمال دارد نامزد کسب مقام ریاستجمهوری باشد. همانطور که ظریف در ایران سودای ریاستجمهوری دارد. من آمریکایی متوجه خندههای ظریف به جان کری میشوم که چه معناهایی میتوانند داشته باشند. ما یک آلبوم از لبخندها و ریاکشنهای ظریف نسبت به جان کری تهیه کردهایم. ما اینجا اتاقهای مشورت داریم و با تیم نویسنده موضوعات مختلفی را رصد میکنیم.
* قصد بعدی شما با این تیم نویسنده و اتاق فکر چیست. باز هم جمهوری اسلامی را هدف قرار خواهید داد؟
با روند مذاکرات فعلی فکر نکنم. فعلا ایران از دستور کار خارج است. من و الکس تصمیم داریم در مورد بهار عربی دو سریال بسازیم. فعلا در مرحله تحقیق و نگارش فیلمنامه هستیم.
* اما یادتان باشد شما با ساخت میهن تنفر و انزجار ضدآمریکایی را در میان ایرانیان گسترش دادید. شما به ایرانیانی در آمریکا نزدیک هستید که حاکمیت پرافتخار و مستقل جمهوری اسلامی را قبول ندارند اما از گزینه نظامی نیز متنفر ند.
نه اینطور هم نیست. خیلی از ایرانیان مقیم آمریکا برای حمله اسرائیل به ایران لحظهشماری میکنند. البته تاکید میکنم ما در سریال نشان دادیم که آمریکا عملا دخالتی در حمله نظامی به ایران ندارد و اسرائیل خودسرانه اقدام به انجام چنین کاری کرده است و ایالات متحده و لزوما سیا به خنثی کردن آسیبهای پس از حمله نظامی اسرائیل به ایران میپردازد.
* پس شما از گزینه حمله نظامی به ایران خوشحال هستید؟
رعب و وحشت گاهی بد نیست. برای تسری این رعب و وحشت، سریال خودمان را بهصورت رایگان در اختیار شبکه فارسیوان قرار دادیم تا با دوبله فارسی بیشتر دیده شود. این حرفهای من میدانم باعث وحشت میشود اما وحشت برای ملت شما بد نیست!
* ما هشت سال جنگ را تجربه کردهایم و از جنگ واهمه نداریم. لطفا سریالی بسازید که حقوق اتمی ملت ایران را به دولتمردان آمریکایی یادآور شود!
برای تاثیرگذاری بیشتر، فکر میکنم پرداختن به بهار عربی واجبتر است.