از طرفی اغلب این افراد تمکن مالی هم ندارند که امکانات زندگی مستقل را برای خود فراهم کنند، بنابراین به راحتی زمینه خیانت و شروع زندگی موازی پیش خواهد آمد
پرده اول
آنقدر گریه کرده بود که چشمان درشتش همچون کاسه خون شده بود. به یاد دیروز افتاد به دستان پینه بستهاش نگاه کرد.
چقدر زود مزد سالهای کارگری را گرفته بود. از روزی که شوهرش از دنیا رفت، زندگی بچههایش را با کارگری در خانه همسایهها و آشنایان گذرانده بود. برای سیر کردن شکم آنها و حداقل امکانات زندگی مجبور بود به سختی کار کند. دستان پینه بستهاش گواه همه زحمتهایش بود.
با بزرگ شدن دختر و پسرش تازه میخواست نفس راحتی بکشد که پسرش، همانی که قرار بود عصای پیریاش باشد در مقابلش ایستاد و گفت میخواهد با نگار خانم ازدواج کند.
نگار یکی از اقوامش بود که به تازگی از همسرش جدا شده بود و یک دختر 4 ساله داشت، مهریهاش را از همسرش گرفته و وضع مالی خوبی داشت.
وقتی با تصمیم پسرش مخالفت کرد پسر همه زحمات این سالها را زیر سؤال برد و گفت اگر تو هم ازدواج میکردی ما با این سختی زندگی نمیکردیم. حالا من تصمیمم را گرفتهام و نگار خانم هم رضایت دارد چه بخواهی و چه نخواهی با او ازدواج خواهم کرد. پس بهتر است احترام خود را نگه داشته و به عنوان مادر داماد در دفترخانه حضور داشته باشی.
همه دیروز را گریه کرده بود. دخترش مهری لحظهای سکوت نمیکرد. پشت سر هم نق میزد و میگفت: آبرویم پیش خواستگارم رفت. به او چه بگویم؟ چطور بگویم برادرم با یک زن که بچهای دارد و 10 سال از او بزرگتر است ازدواج میکند؟ بچهاش را چطور مخفی کنیم؟
عرف غالب جامعه ازدواج پسران با دختران بزرگتر بخصوص اگر تنها یا مطلقه باشند را نمیپذیرند. اغلب پدر و مادرها با ازدواج پسرشان با زنی که قبلاً ازدواج کرده مخالف هستند و اگر پای فرزندی هم در میان باشد این مخالفتها به اوج خود میرسد.
اما آیا این پدیده یک ناهنجاری در جامعه است یا دلیل مخالفتها از خودخواهی والدین و اطرافیان نشأت میگیرد.
نیلوفر ولیزاده روانشناس میگوید: برای یک ازدواج موفق، دختر و پسر هر دو باید به بلوغ فکری و شخصیتی رسیده باشند تا فارغ از وابستگی مالی و فکری به خانوادهها بتوانند تصمیم بگیرند و تصمیماتشان را منطقی عملی کنند. در عین حال آن دو باید همکفو باشند به این معنا که دختر و پسر باید شرایط متناسب با یکدیگر را داشته باشند و اختلاف فاحش و قابل توجهی بین آنها نباشد.
به طور کلی برای یک ازدواج موفق زن و مرد باید از نظر سن، وضعیت مالی، موقعیت اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر تناسب داشته باشند و از دیدگاه روانشناختی نباید مشکلات رفتاری حادی داشته باشند. تناسب شرایط دختر و پسر باعث میشود آنها با کمترین مشکلات و بدون صرف هزینه مادی و معنوی به دیدگاهها و نگرش همسان و مشابه برسند و ازدواجی پایدار و زندگیای آرام را تجربه کنند.
وی افزود: در مورد فاکتور سنی باید گفت از آنجایی که دختران زودتر از پسران به بلوغ فکری میرسند برای تعادل زندگی، سن آنها باید کمتر از همسرشان باشد، وقتی زن با پسری که چندین سال از وی کوچکتر است ازدواج میکند قاعده و اصل زندگی مشترک برهم میخورد و مرد نقش مدیریت و کنترلکننده خود را در زندگی از دست میدهد.
با چنین دیدگاهی والدین و اطرافیان معمولاً با ازدواج دختر و پسری که اختلاف سنی فاحشی دارند مخالفت میکنند.
البته باید خاطرنشان کرد همه این ازدواجها به مشکلات روزافزون و طلاق ختم نمیشود زیرا گاهی دیده میشود که پسری در شرایط درست و حتی سخت زندگی مانند فردی مسئولیتپذیر و خودساخته پرورش مییابد و از نظر قدرت تفکر و تصمیمگیری از همسن و سالانش بالاتر است و به عبارت کلی زودتر به بلوغ فکری میرسد. چنین فردی حتی اگر با دختر بزرگتر از خودش ازدواج کند میتواند تعادل را در زندگی برقرار کرده و زندگی موفقی داشته باشد.
اما چه میشود که برخی پسران حاضرند عرف جامعه را زیر پا گذاشته و از کنار آرزوهای خانواده بهراحتی بگذرند و حتی آنها را برای همیشه ترک کنند و با زنانی ازدواج کنند که نه تنها از آنها بزرگترند بلکه قبلاً ازدواج کردهاند و ممکن است فرزندی نیز داشته باشند.
فاطمه بیانفر روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه میگوید: توانایی مالی زنان تنها و پرهیز از برگزاری جشنهای ازدواج پرهزینه یکی از مهمترین دلایل ازدواج پسران مجرد با اینگونه زنان بهشمار میرود و شرایط ازدواج با زن تنها بسیار آسانتر و سهلتر از ازدواج با یک دختر مجرد است.
وی در ادامه افزود: تمایل به چنین ازدواجی در پسران مجردی که شرایط اقتصادی ناپایدار دارند روز به روز بیشتر میشود.
معمولاً زنانی که قبلاً یک ازدواج ناموفق داشتهاند از پشتوانه مالی و گاهی حتی موقعیت اجتماعی مناسبی برخوردار هستند. آنها معمولاً جشن نمیخواهند و جالب اینکه مهریهشان نیز بسیار کمتر از دختران مجرد است.
به این ترتیب پسری که خواهان ازدواجی آسان است بهراحتی و بدون دغدغه آداب و رسوم سخت ازدواج، با چنین زنی ازدواج میکند.
وی در ادامه گفت: از طرفی یک زن که در زندگی اولش درگیریهای زناشویی را دیده حالا میداند چه کند و چگونه با مرد زندگیاش رفتار کند. وی قطعاً لجبازی، پرخاشگری و مشکلات رفتاری از این دست را تکرار نخواهد کرد.
جالبتر اینکه میزان اطاعتپذیری آنها در زندگی مشترک نیز نسبت به دختران مجرد بسیار بیشتر است حتی اگر این اطاعتپذیری تنها در ظاهر باشد.
وی درخصوص توجیه پسران برای چنین ازدواجهایی میگوید: نخستین موردی که پسران مطرح میکنند این است که اینگونه زنان بسیار باشعور و فهمیده هستند، درک بالایی دارند، توقعات زیادی ندارند و شرایط آنان را به خوبی میفهمند و درک میکنند بنابراین چرا باید تنها به خاطر اختلاف سنی یا ازدواج ناموفق از زندگی با وی صرفنظر کنیم و زندگی آرام و بیدغدغه را با زندگی پرتلاطم و سخت عوض کنیم.
پرده دوم
مادر نگاهی سرزنشبار به چهره تکیده دخترش انداخت و گفت: چندبار گفتم با او جرو بحث نکن، چندبار گفتم در اوج عصبانیت اینقدر شوهرت را تحقیر نکن و نگو خرجت را من میدهم.
نگفتم تنهایت میگذارد و میرود. دومین مهر طلاق شناسنامهات را چطور توجیه کنیم اینبار چطور ثابت کنیم تو مقصر نبودی؟!
نگار بغضش را فروخورد و گفت: تو که نمیدانی دیگر خسته شدهام تا کی باید خرج او را بدهم و زباندرازیهایش را هم تحمل کنم.
فراموش کرده در خانه من زندگی میکند، ماشین مرا سوار میشود، پول توجیبیاش را از من میگیرد و باز هم در هر مسأله کوچکی مرا سرزنش میکند و میگوید اگر زن خوبی بودی همسرت طلاقت نمیداد. بهانهگیریهایش جانم را به لبم رسانده وای به روزی که بگویم پول ندارم، جنجالی مانند امروز راه میافتد. تا کی من باید مسئولیت زندگی او را هم بر دوش بگیرم. با او ازدواج کردم که تکیهگاهی در زندگی داشته باشم اما ... مادر حرفهای دخترش را قطع کرد و گفت خب حالا که ساک لباسهایش را بیرون گذاشتی همه چیز درست شد؟!
آن روزها چقدر گفتم این پسر به درد تو نمیخورد اما به گوش ات فرو نرفت. همه فکر و ذکرت این بود که به شوهر اولت نشان دهی که آنقدر خوب هستی که یک پسر مجرد حتی با اختلاف سنی 10 سال حاضر است برای ازدواج با تو از خانوادهاش بگذرد.
از چاله درآمدی و به چاه افتادی. حالا توانستی شایستگی خودت را به شوهرت نشان دهی؟! نگار به فکر فرو رفت. ای کاش ساک لباسهای مهدی را بیرون نمیگذاشت. ای کاش او را از خانه بیرون نمیانداخت. آیا او بازخواهد گشت یا برای همیشه میرود....
اگر برود همه فکر میکنند من ناسازگارم. دیگر چه کسی باور میکند من در این طلاقها مقصر نبودم؟! چه کسی با یک زن که دو بار طلاق گرفته زندگی خواهد کرد. شاید یکی بدتر و فرصتطلبتر از مهدی؟! فکر این اتفاقات او را میترساند. اما شاید با پادرمیانی اطرافیان مهدی برگردد.
فاطمه بیانفر در این باره میگوید اگر انگیزه مرد برای ازدواج با زنی تنها شرایط اقتصادی و ازدواج ساده و راحت باشد به محض ایجاد خلل در حمایتهای مالی مشکلات بروز خواهد کرد و حتی ممکن است زندگی مشترک به نقطه پایانی خود برسد.
معمولاً زنانی که از ابتدا سعی میکنند با حمایت مالی همسرشان را حفظ کنند به مرور زمان با بیمسئولیتی وی روبهرو میشوند. مرد خانه که به دریافت حمایت مالی عادت کرده در مقابل مقاومت همسرش و قطع حمایتهای وی واکنش نشان میدهد و زیر بار مسئولیتهای زندگی نمیرود. در بسیاری از مشاورهها دیده شده که زن میگوید مگر در جامعه ما چه از لحاظ عرف و چه از لحاظ فرهنگ اسلامی، تامین معاش خانواده با مرد خانواده نیست؟ پس چرا من باید هزینههای زندگی را بپردازم؟
مرد خانواده نیز بر این باور است که اگر قرار بود خانه اجاره کنم یا برای گذران زندگی به شدت کار کنم چرا با این زن ازدواج میکردم و چرا خودم را درگیر زندگی اینچنینی با یک زن تنها و فرزندش میکردم.
نیلوفر ولیزاده نیز بر این باور است که در ازدواجهای اینچنینی برخی از پسران هرگاه به مشکلی با همسرشان برخورد میکنند، موضوع مطلقهبودن همسرشان را پیش میکشند و او را سرزنش میکنند. آنها این موضوع را به حربهای برای تحقیر همسرشان و وادارکردن او به اطاعت بیچون و چرا تبدیل میکنند که همین امر باعث بروز مشکلات بیشتر شود. در برخی موارد نیز دیده شده که پسران فکر میکنند اگر این زن از همسر اولش جدا شده پس من نیز به راحتی از او جدا
می شوم و با وجود مهریه پایین مشکلی در این زمینه نخواهم داشت.
با چنین طرز فکری هرگاه حمایتهای مالی زن قطع شود یا شرایط زندگی و مسئولیتهای زندگی عرصه را برای وی تنگ کند به راحتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و به دنبال طلاق و جدایی میرود.
البته این نکته نیز نباید فراموش شود که زنان تنها برای ازدواج مجدد محدودیتهای فراوانی دارند و پیشنهادات مناسبی که دریافت میکنند بسیار کمتر از موقعیتهای ازدواجی است که برای دختران مجرد پیش میآید.
پرده سوم
برای بازگرداندن مهدی به خانه چقدر تلاش کرده بود. پدر پیرش چند بار شخصیت خود را کوچک کرده و از مهدی خواهش کرده بود تا به خانه بازگردد. همه این تلاشها را به امید بازگشت به زندگی مسالمتآمیز و موفق انجام داده بود، اما مهدی پس از بازگشت دیگر همان مرد سابق نبود. روزها و هفتههای نخست فکر میکرد بیتفاوتیهای او ناشی از ناراحتی و دلخوری است و به مرور زمان همه چیز را درست خواهد کرد. سعی میکرد با حمایتهای مالی بیشتر او را به زندگی دلگرم کند، اما مهدی دیگر همان مرد سابق نبود. او حتی بدتر و بهانهگیرتر شده بود. کوچکترین بهانهای کافی بود تا دخترش را کتک بزند، جار و جنجالی به پا شود و مهدی پس از شکستن شیشهها چند روز را بیرون از خانه سپری کند.
نگار بار دیگر تصمیم گرفت همه توان خود را برای نجات زندگیای که در آستانه نابودی قرار داشت به کار گیرد.
کافی بود پس از یکی از دعواها و خروج مهدی او را تعقیب کند. برخلاف تصور او مهدی پس از خروج از خانه نگار به جمع دوستان و پاتوقهای قبلیاش نرفت او دسته گلی خرید و به خانهای رفت.
پرس و جو از همسایهها، نگار را در مقابل حقیقتی تلخ قرار داد. مهدی برای خود یک زندگی موازی ایجاد کرده بود. همسایهها آنها را زوج ایدهآلی توصیف کرده بودند. به گفته آنها مرد خانواده همیشه با دسته گل و هدیه همسر خود را خوشحال میکند. نگار حالا میفهمید پولهایش کجا خرج میشود.
بازگو کردن ماجرا و بازخواست مهدی نیز راهی به جایی نبرد و مهدی نه تنها انکار نکرد بلکه با افتخار گفت: زمانی که مرا تحقیر میکردی و ساک لباسهایم را از خانه بیرون انداختی باید به این موضوع فکر میکردی.
یک رفتارشناس میگوید: هنگامی که یکی از زوجین برای ازدواج در مقابل خانواده و اطرافیانش میایستد یا با آنها قطع رابطه میکند پس از شکست در ازدواج روی بازگشت به خانه را ندارد، ترس از مواجهه با سرزنشها و سرکوبها از سوی خانواده مانع از بازگشت وی به خانواده میشود. از طرفی اغلب این افراد تمکن مالی هم ندارند که امکانات زندگی مستقل را برای خود فراهم کنند، بنابراین به راحتی زمینه خیانت و شروع زندگی موازی پیش خواهد آمد.
باهر کارشناس اجتماعی در این باره میگوید: در هر حال باید گفت ازدواج زمانی موفق است که زن یا مرد با انگیزههای سالم و درست دست به انتخاب بزنند.
اگر نیازهای عاطفی، فرار از تنهایی، مشکلات اجتماعی و اقتصادی باعث شوند فرد بدون در نظر گرفتن معیارهای صحیح تن به ازدواج دهد چه طرف مقابل مجرد باشد چه مطلقه یا تنها، شکست در ازدواج را در پی خواهد داشت.
وی بر این باور است که بهترین راهکار برای جلوگیری از بروز چنین زندگیهایی هدایت آنها به سمت موفقیت و پایداری زندگی است و رسانهها باید با فرهنگسازی جوانان و به طور کلی همه افراد در آستانه ازدواج را به سمت انتخاب معیارهای صحیح و تلاش برای آشنایی بیشتر سوق دهند. مسئولان نیز باید با فراهم کردن زمینه ازدواج آسان شرایط ازدواجهای متناسب را فراهم آورند. کارشناسان و مشاوران نیز میتوانند با ارائه خدمات مناسب، افراد را به سوی تشکیل خانواده ایدهآل سوق دهند. البته خانواده ها نیز با شیوه فرزندپروری صحیح و ایجاد حس مسئولیت و شخصیت در این زمینه نقش موثری دارند که باید به آن توجه کنند.