به گزارش نما ، راستی چه کسی جز خانواده های مظلوم این هیجده نفر برای آنان اشک می ریزد؟ کسی هست که بگوید چرا باید این اتفاقات با این وسعت در کشور ما بیفتد؟ و چرا وقتی می افتد هیچ کس چیزی نمی گوید و همه در سکوت از کنار آن عبور می کنند؟ واقعا چرا کسی اشکی برای اینان که همه مثل ما بودند، نمی ریزد، اظهار تأسفی نمی کند؟ و البته این تنها مورد نیست، برای سیل معتادانی هم که هر روز در گوشه و کنار جان می دهند کسی اشکی نمی ریزد. آیا جان آدمیان تا این اندازه بی ارزش است؟ آیا اینها مثل ما، مثل تک تک ما، خانواده ندارند؟ آیا کسی در انتظار بازگشت آنان نبوده؟ مادری که فرزندش در انتظارش بوده، زنی که در انتظار شویش بوده و حالا باید همه چیزش را از دست رفته ببیند، فرزندانی که والدین آنها در انتظار بازگشت شان بوده اند تا دیداری تازه کنند و حالا باید جنازه را تحویل بگیرند، و فقط شادمان باشند که شناسایی شده اند!.... تا کی این قتل عام های شگفت در جاده های بیرون شهرها و داخل شهرها ادامه خواهد داشت؟ واقعا اداره کردن امور این قدر دشوار و سخت است؟ هنوز غم آن معتادی که به نوشته همین سایت ها برای بدست آوردن مواد بچه اش را علنا می فروشد، در دلمان باقی است که این رویداد آتشمان می زند. ....
همه اینها یعنی این که گویا اداره کردن امور جاری کشور خیلی دشوار است. مگر ما همه چیز را برای این آدم ها نمی خواهیم؟ وقتی این آدم ها جانشان این چنین به راحتی از دست می رود، ما دنبال چه هستیم؟ اینها انسانند، ایرانی اند، ایتام آل محمدند و چرا باید به این راحتی سالانه چند ده هزار نفر را اینچنین از دست بدهیم؟
منبع: وبلاگ رسول جعفریان