دکتر روحانی صبح امروز، نخستین روز از سال ۹۳ را با حضور در شیرخوارگاه شبیر آغاز کرد و پس از آن به مجتمع بهزیستی شهدای انقلاب رفت که مرکز نگهداری از نوجوانان بیسرپرست است.
به گزارش «تابناک»، امسال سومین سال است که دیدار رئیس جمهور از شیرخوارگاه، از جمله نخستین اخباریست که صبح یکم فروردین مخابره میشود؛ دکتر احمدی نژاد که این رسم نیک را بنیان نهاد دو سال گذشته را با دیدن جمعی از این کودکان و شاد کردنشان شروع کرد و دکتر روحانی هم که پیشتر در خیرخواهی پا جای پای رئیس جمهور قبل گذاشته بود، نخستین نوروز ریاست جمهوری خود را چنین آغاز کرد.
دیدار نیک و خجسته امروز در حالی رقم میخورد که روحانی پیشتر و به مناسبت اربعین حسینی، دیدار از شیرخوارگاه شهید ترکمانی را به انجام رسانده و ضمن اهدای اسباب بازی به کودکان مجتمع، پای سخنان کارکنان این مجموعه نشسته و با ایشان سخن گفته بود.
خیالتان از بیسرپرستها راحت؛ چه زمان نوبت بد سرپرستها میرسد؟
وی در آن دیدار، ابتدا به تشابه زندگی کودکان کربلا با کودکان بی سرپرست اشاره کرده و بعد به طور تلویحی دلایل خود از حضور در آن جمع را این گونه بیان کرده بود: «باید تلاش کنیم تا این کودکان در آینده هیچ گونه احساس خلأ و کمبودی نسبت به دیگر فرزندان این کشور نداشته باشند تا بتوانند در کنار سایر مردم در راستای رشد و پیشرفت کشور تلاش کنند؛ اگر در این دوران کمبودی برای این عزیزان باشد، مشکلات آن در آینده جامعه ظاهر خواهد شد.»
این سخنان امروز نیز به نوعی دیگر در دیدار وی با نوجوانان بی سرپرست تکرار شد. روحانی در دیدار دوم امروز، دیدار با نوجوانان بی سرپرست مجتمع بهزیستی شهدای انقلاب، با بیان اینکه بهار به ما میآموزد که باید به فکر آینده باشیم، گفت: «زندگی آینده افراد در ایام نوجوانی و جوانی ساخته میشود. همه کسانی که توانستهاند کارهای بزرگی در جامعه به انجام برسانند، حرکت خود را در نوجوانی و جوانی آغاز کردهاند؛ حرکتهای نو و تلاشهای جدید در نوجوانی و جوانی آغاز و در سنین بالاتر تکامل مییابد.»
وی افزود: «تمامی تلاش دولت این است که با ارائه خدمات به این فرزندان در آینده در هیچ زمینهای اعم از علمی و شغلی احساس کمبود نکنند، کما اینکه از درون همین مراکز و محیطها، نخبگان و استعدادهای درخشانی بیرون آمده و به جامعه خدمت کردهاند.»
رییسجمهور با بیان اینکه همه ملت ایران در حقیقت در یک مجموعه و خانه به نام ایران زندگی میکنند، گفت: «آبادانی و خرابی در هر جای این کشور بر همه ملت تأثیر خواهد داشت، بنابراین همه باید دست به دست هم داده و دستگیر یکدیگر باشیم؛ لذت زندگی چیزی جز تعاون و کمک کردن به دیگران نیست و لذت دستگیری از مردم از هر لذتی بالاتر است.»
جدای زیبایی دیدار نوروزی روسای جمهور با کودکان و نوجوانانی که از نعمت داشتن پدر و مادر محرومند و به طبع آن، در زمانی که شکننده تر از سایر همسالان خود به نظر میرسند، توجه خاص بالاترین مقام اجرایی کشور را همراه خود میبینند، انگیزه رئیس جمهور از انجام این دیدارها بسیار قابل تقدیر است؛ اینقدر که آرزوی قبلیمان را تکرار کنیم و امیدوار باشیم که لزوم حمایت از این کودکان و نوجوانان را دیگر مسئولان نیز درک کرده و برای حمایت از ایشان با قدرت ورود کنند.
خیالتان از بیسرپرستها راحت؛ چه زمان نوبت بد سرپرستها میرسد؟
این در حالی است که اگر شرایط کودکان و نوجوانان بد سرپرست را با همسالان بی سرپرست که در زیرمجموعه بهزیستی قرار دارند، قیاس کنیم، به شابهتهای بسیاری میان این دو دسته پی خواهیم برد و حتی به جرات میتوانیم تبعات سختی های زندگی برای این گروه ها را یکسان تصور کنیم.
روی سخنمان به کودکان کار و گدایان خردسالی بر میگردد که گاه با دیدنشان در خیابان و اماکن عمومی، دلمان ریش شده و نمیدانیم که با این شرایط چه سرنوشتی در انتظار ایشان و حتی خودمان خواهد بود اما هرچه فکر میکنیم که چرا نگرانی ما را مسئولان ندارند، دلیلی نمییابیم.
آنچه صف این کودکان را از کودکان بی سرپرست جدا میکند، وجود سرپرستانی است که -به هر دلیل و با هر انگیزه،- از گرده این کودکان کار میکشند و مانع از شکل گیری زندگی عادی برای ایشان میشوند و گاه اینقدر در تخریب روحیات و آینده این نونهالان نقش دارند که از دید عموم مجرمند و سزاوار مجازات اما مجری قانون و قانون گذار به دلایل متعدد دست خود را در مقابل ایشان بسته میبیند و تنها توانسته لقب «بد سرپرست» را برای ایشان انتخاب کند!
بدین ترتیب هرچقدر حمایت روسای جمهور از گروه کودکان بی سرپرست جای خوشحالی و تقدیر داشته و خیال ها را درباره آینده و آتیه این خردسالان راحت میکند، غافل شدن از حال و روز همسالان این بی سرپرست ها که بد سرپرست لقب دارند، میتواند نگران کننده و گاه ویران کننده باشد، چراکه اگر بی سرپرست ها ممکن است با رها شدن در جامعه خطا کرده و در مسیر بدی قرار گیرند، کم نیستند بد سرپرستانی که به عمد بزرگتر ها میبایست مسیر غلط را پیموده و با هر خطایی که میشود متصور بود، دمخور شوند.
اینجاست که باید از نمایندگان مجلس که هنوز نتوانستهاند لایحه دولت قبل در این باره را به سرانجام برسانند گلایه کرد و از دولت مردانی مانند مسئولان بهزیستی که خود را در قبال مشکلات کودکان خیابانی بی مسئولیت نشان دادهاند، خواست تا در این زمینه ورود کرده و کوشا باشند چراکه در غیر اینصورت، سخنان رئیس جمهور ناشنیده مانده است؛ آنجایی که گفت: «زندگی آینده افراد در ایام نوجوانی و جوانی ساخته میشود.»