به گزارش نما به نقل از روزنامه ایران: میدان عالی قاپو، آرامگاه ابوعلی سینا، میدان نقش جهان، آرامگاه حافظ و گنبد سلطانیه هرکدام یادآور شهری از جامعه ایرانی هستند، اما تهران امروز با یادآوری کدام نماد خود را معرفی میکند؟ برج آزادی یا برج میلاد؟ شاید از میان این دوعنصر معماری با وجود این چهره خشن و نابسامان معماری پایتخت قرعه به نام برج میلاد بیفتد: «امروز اگر بخواهیم هویت تهران را معرفی کنیم باید برج میلاد را مثال بزنیم. یک حرکت شتاب آلود، بدون جهت ومبتنی بر تکنولوژی محض که اساساً برنامه مشخصی برای آینده خودش ندارد و صرفاً در درون خودش به انتها میرسد متأسفانه این توصیف، شامل حال معماری شهر تهران است که در نماد این شهر که معرف یک شهر است به وضوح دیده میشود» این توصیف دکتر امیر محمد خانی، رئیس مرکز معماری حوزه هنری از بناهای یادوارهای در تهران است که هرچند در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از مسئولان بوده ولی نتیجهای معکوس در روند نهادینه کردن معماری با هویت ایرانی اسلامی و در نتیجه شکلگیری رفتارهای مدنی داشته است.
این استاد دانشگاه در تعریف فضاهای یادوارهای معتقد است هر شهری غیر از فضاهای خصوصی، نیمه عمومی وعمومی، دارای ویژگیهای خاص خودش است که باعث میشود آن شهر از سایر شهرها متمایز شود. شاید یکی از مهمترین ویژگیهایی که هر شهر برای تمایز میان شهرهای دیگر میتواند داشته باشد، مسأله فضاهای عمومی آن شهر است که شامل فضاهای حرکتی همانند شریانهای شهری و فضاهایی که در آن عملکردهای متنوع عمومی اتقاق میافتد مانند مدارس، دانشگاهها، بازارها، فضاهای مذهبی، بیمارستانها و بهطور کلی اماکن عمومی میشود، منتهی خود این اماکن عمومی که غالباً باعث هویتسازی در یک شهر میشود نیز تقسیم بندیهای مختلف دارد. یکی از این تقسیم بندیها شامل فضاهایی میشود که ایجاد یاد و خاطره میکند.
در هر شکل، انسان در فضاهایی که تعاملات در آن اتفاق میافتد میتواند آن فضا را خاطره ساز لقب دهد.بنابراین بهطور کلی فضاهای عمومی، فضاهای خاطره انگیزی هستند اما این خاطرات تنوعهای بسیار دارند. شاید ماندگارترین خاطرات آنهایی هستند که انسان در فضاهای فرهنگی برایش اتفاق میافتد و یکی از ویژگیهای اماکن عمومی هم خاطرهسازی یا ایجاد خاطرات ملی برای شهروندان و مردم جامعه است از این رو فضاهای فرهنگی فضاهای نمادینی هستند که در آنها خاطرات به شکل جمعی اتفاق میافتد و هویت شهر توسط آن فضاها ایجاد میشود از همینرو میتوان اشارهای داشت به فضاهای «منومنتال» یا یادوارهای؛ فضاهایی که غالباً با هدف عملکرد فرهنگی هنری خلق و معمولاً تبدیل به نمادهای شهری میشوند.
معمولاً در ساخت این فضاها سعی میشود که رویکردهای مختلفی در آن وجود داشته باشد در برخی از این فضاهای یادوارهای رویکرد، یک رویکرد نگاه به گذشته است یعنی از ارزشها وسنتهای آن جامعه استفاده میشود. برخی دیگر رویکرد به آینده دارند، یعنی اشارهها و فلشهایی به سمت آینده هستند. در هر شکل این فضا که به عنوان فضای «منومنتال» یا یادوارهای یا نمادین از آن یاد میشود با موضوع زمان وتاریخ نسبت مستقیم دارد. یعنی طراح سعی میکند تاریخ را به نحوی در فضای یادوارهای خاطرنشان کند، این فضاها در حقیقت هویت، سمبل و نشانه و یادگارهای یک شهر هستند که مهمترین شاخصههای وجه تمایز یک جامعه را با جامعه شهر دیگر مشخص میکنند، از طرف دیگر غیر از مسأله زمان دار بودن و اشاره به تاریخ در این فضاها، مسأله فرهنگ وتمدن است که در این فضاها نقش پر رنگی دارد، چرا که این فضا حاکی از نحوه نگاه مردم نسبت به پیرامون خودشان، ایدئولوژی و جهانبینی آنها محسوب میشود.
پس میتوان دید که عملکرد این فضا اساساً از دو منظر تاریخ و فرهنگ نقش بسیار پررنگی دارد. توجه به ساخت این فضاها نیز باعث غنای شهروندی میشود و نبود توجه کافی به طراحی این فضاها باعث میشود که شهروندان دچار سردرگمی و نوعی تشویش و اصطلاحا بیهویتی شوند بنابراین هویت شهر نسبت مستقیم با فضاهای نمادین خودش دارد.
فضاهای یادوارهای زمان خودشان را حکایت نمیکنند
محمد خانی داشتن نگاه امروزی در طراحی المان شهری را با توجه به هویت عملکرد نشانهها در شهر، بیهوده قلمداد میکند و می گوید: <تعریف طراحی نماد با نگاهی به گذشته و آینده به صورت تعمدی نگاه امروزی بیان نمیشود، چرا که فضای نمادین فضایی است که جهت دارد. یعنی از وضع موجود حرکتی دارد، حال این حرکت یا به سمت آینده است یا گذشته، بیان حرکت یعنی ماندن در وضع موجود را قبول ندارد، پس در نتیجه «ویژگی» به عنوان زمان حال در نماد شهری جایی ندارد. نماد در حقیقت یک جهت است، حرکت از زمان کنونی به زمان دیگر، بنابراین از ویژگی مهم در فضاهای «منومنتال» در حقیقت آن است که این فضاها در زمان خودشان حکایت نمیکنند اما از فرهنگ جامعه خود حکایت میکنند. یعنی ویژگی فرهنگی آن فضا برای زمان خودش است اما ویژگی زمانیاش با رویکرد به گذشته یا آینده اتفاق میافتد.>
وی در توصیف المانهای شهر تهران میافزاید: <ما در شهر تهران المانهای منفی، مثبت و خنثی داریم، وقتی در مورد المانها صحبت میشود باید به زمان ساخت آنها دقت نظر بیشتر داشت و بررسی کرد که زمانی که آن بنا ساخته شده است آیا جامعه را به سمت جلو حرکت داد؟ آیا خدمتی به جامعه کرد یا خیر؟ برخی از برج آزادی به عنوان یک المان موفق یاد میکنند، اگر بخواهیم با تعاریف بالا به برج آزادی بنگریم باید گفت که آن زمانی که این برج ساخته شد، به نظر نمیرسد که تغییری در رویکرد مردم ایجاد کرده باشد و اساساً این المان خودش فی ذاته اهمیت زیادی ندارد، بلکه اتفاقهایی که در دوران انقلاب پیرامون آن افتاد باعث هدفمند بودن این برج شد.
کلمه وتعبیر برج آزادی به مفهوم شکل آن برج نیست، به مفهوم اتفاقی است که در آن رخ داد، این اتفاق میتوانست در دیگر نقاط شهر نیز به وقوع بپیوندد که حاصل شد، مانند میدان شهدا یا ژاله سابق، در آنجا هیچ عنصر معماری وجود ندارد ولی خاطره انگیز شده، چرا که اتفاقی در آنجا رخ داد که با خواست مردم و در راستای ایجاد یک جریان فکری باعث انقلاب شد. اما از سوی دیگر بعضی از المانهای شهری میتوانند کمک کنند برای رسیدن به آینده مطلوبتر در معماری، شاید یکی از اتفاقهای خوب معماری که در 100 سال اخیر در شهر تهران رخ داده «مجموعه موزه هنرهای معاصر» یا «موزه ایران باستان» است که نوع نگاه ایرانی را در فضای پر تلاطم یادآورشده، این به مفهوم کمک فکری دادن به جامعه است که راه خودشان را نسبت به آینده پیدا کنند.ما فراموش کردیم که ساختمانهای «منومنتال» یا یادواره ساختمانهایی هستند حاکی از فرهنگ خاص آن جامعه، بنابراین عملکردهای فرهنگی است که مسبب ساخت آن بنا میشوند نه آنکه عملکردهای فرهنگی در جوار وحاشیه آن گهگاهی اتفاق بیفتد. عملاً فضاهای فرهنگی عملکرد اصلی ساختمانهای یادواره باید باشند چرا که از تمدن آن سرزمین صحبت میکنند در حالی که در برج میلاد از تکنولوژی صحبت میشود.هدف انقلاب اسلامی رسیدن به تکنولوژی والا نبوده است بلکه رسیدن به فرهنگ انسانی والا بوده و عملاً انقلاب یک اتفاق فرهنگی است بنابراین اینگونه معماریها را نمیتوان ادامه منطقی تفکر انقلاب اسلامی دانست چون یک رویکرد تکنولوژیک به حوزه معماری داشتن یعنی ندیدن هویتهای اصیل تمدن اسلامی.
المان شهر ایرانی- اسلامی باید پاسخگوی نیاز جامعه امروز باشد
در همین راستا محمد مهدی محمودی، استاد معماری پردیس هنرهای زیبا، فقدان واژه امروزی را در تعریف المان شهر ایرانی - اسلامی بسیار مهم میداند و میگوید: < المان در شهرهای دنیا بسیار تأثیرگذار است چرا که به عنوان شاخصی محسوب میشود که شهروندان در یک شهر میتوانند جا و مکان و البته هویت شهری خود را با آن المانها تعریف کنند. این ادعا میتواند سلسله جوار زاگرس باشد که المانی طبیعی است و افراد توسط آن میفهمند کجای شهر هستند و این تأثیرگذار در ذهن مردم است>.وی میافزاید:
< از سوی دیگر المانهای ساخته شده در هر شهر که توسط معماران طراحی میشود به نوعی میتوان آن را آینه جامعه دانست، چرا که معماری باید یک نگرش به شهروند بدهد، حال در طراحی شهری با الگوی معماری ایرانی - اسلامی بسیاری مسیر اشتباه را طی میکنند و آن این است که فکر میکنند معماری اسلامی یعنی معماری صفویه یا قبل از آن. به نظر من به معماری ایرانی - اسلامی باید نکته مهم دیگری افزوده شود و آن واژه «امروزی» است. المان «شهری ایرانی- اسلامی و امروزی» باید نیاز جامعه امروز را پاسخگو باشد چرا که تقلید از معماری گذشته به عنوان الگوی معماری ایرانی - اسلامی نمیتواند جوابگوی رفتارهای مدنی امروز باشد همانطور که تقلید از معماری جوامع دیگر نیز نمیتواند پاسخگوی نیازهای جوامع ما باشد.>
فضاهای عمومی و رفتارهای شهری تأثیری دوجانبه دارند
محمودی، عضو انجمن مفاخر معماری در ادامه با بررسی تأثیر دو جانبه رفتارهای مدنی و المانها در جوامع مختلف میگوید:< اعتقاد دارم فضاهای عمومی، عناصر شهری و رفتار مدنی یک ارتباط متقابل دارند، باید در نظر داشت که همیشه فضاها یک ارزش خوب معماری وشهرسازی دارند که باعث میشود افراد به آنجا تعلق پیدا کنند. این «خوب» می تواند طبیعی، معماری یا مذهبی باشد. بناهای با ارزش معماری دارای یک فضای مناسب نیز هستند و در نتیجه بیشتر اتفاقهای مهم میتواند در این فضاها رخ دهد، از عزاداریهایی چون عاشورا گرفته تا مناسبتهای شاد، این فضاها در مقیاس کوچک از زمان گذشته در معماری ما حضور داشتند که با عنوان مرکز محله تعریف شده است یا امروزه در مقیاس بزرگتر همانند میدان انقلاب، میدان نقش جهان، میدان آزادی و... تعریف میشود.>
وی میافزاید: <مهمترین المانهای شاخص مقیاس و اندازه امروزی در شهر تهران برج میلاد است ولی بزرگترین ضعف این المان شهری در مورد شکلگیری رفتارهای مدنی است که جایگاهی بسیار کمرنگ در میان شهروندان دارد برای نمونه بهتر است با این مثال بحث را باز کنم که اگر بخواهید میان برج میلاد و برج آزادی به عنوان یک المان یا عنصر شهری اثر بهتر را انتخاب کنید، میتوانید در میان گفتمان شهروندان المان مؤثرتر را پیدا کنید، آنجا که برای مشخص کردن هر فضا در شهر تهران برج میلاد نشانه گرفته میشود، «آنسو یا این سوی میلاد» یا ارتفاع این برج که از هر جایی دیده میشود،پس باید گفت این المان شهری بیش از برج آزادی میتواند ویژگی یک المان شاخص را داشته باشد، ولی این المان شهری برای تبدیل شدن به معرف شهر تهران باید مشخصه دیگری نیز داشته باشد و آن ارتباط برقرار کردن شهروندان با این المان شهری است که در این مسیر برج آزادی جایگاهی بالاتر از برج میلاد دارد.>
محمودی ادامه میدهد: <در حقیقت برج میلاد به دلیل نداشتن مسیر عبور ومرور پیاده رو و عبور کمتر مردم و قرار گرفتن این برج در میان بزرگراه و نیز از سوی دیگر هرچه به این برج نزدیکتر میشوید المانهای شهری وجود دارد که میتواند جلوه این برج را کمتر نشان دهد ولی برج آزادی در محوری قرار گرفته که همیشه دیده میشود چرا که فضاهای خالی آن بسیار زیاد است. حتی در طراحی نوع پوشش گیاهی آن هم دیده شده به طوری که در طراحی فضای طبیعی مانند درختچههای اطراف آن در نظر داشتند که نباید این فضا باعث کم رنگ شدن برج شود. نمونه دیگر المان شهری در تهران حسینیه ارشاد است. این بنا در فضایی بسیار مناسب قرار گرفته که اگر طراحان آن این بنا را با کوچکترین تغییری در غیر از جای کنونی میساختند گنبد این حسینیه نمیتوانست به عنوان المان شهر دیده شود. از نظر من این المانهای شهر تهران میتوانند تا حدودی ویژگی یک المان شهری موفق در معماری را داشته باشند.>
نشان پایتخت در غبار شهر گمشده است،به نظر میرسد در این روزها معماری و عملکرد فضاهای مسطح همانند پارکها بیشتر خود را در دل شهر و البته شهروندان جا دادهاند تا بدین وسیله آرامش خاطر را برای مدت کوتاهی به همراه داشته باشند.