چند روز قبل در برخوردی ناگهانی با مهندس مشایی همنشین جلسه ای شدم … سحر کلامش همیشه برایم جذاب بود و او هم خاطره چند دیدارمان را یاد آور شد … میدانست که در فضای مجازی همیشه گفته ام که کاندیدای من در انتخابات ریاست جمهوری او بوده و نوشته ام که شورای نگهبان از رای او میترسید….
از مسائل روز هم در فرصت کوتاه گفتگو صحبت به میان آمد …. معتقد بود که خاتمی، روحانی و هاشمی کاملا هماهنگ هستند…
قبول نداشتم..
میگفت اولویت خاتمی و هاشمی مجلس خبرگان است …
قبول داشتم…
از تعداد دیدارهای رهبری و احمدینژاد سوال کردم…
جواب درستی نداد…
معتقد بودم که رهبری فقط اجازه مذاکره هستهای داده ولی الان ایران قرارداد امضا کرده و قیمومیت اقتصادی پذیرفته …
گوش داد…
سوال کردم این قیمومیت اقتصادی به بهانه حقوق بشر ادامه پیدا خواهد کرد…
لبخند زد… سری هم تکان داد…
از اینکه دولت در قصه نقض حقوق بشر جا خالی بده و همه مسولیت را بعهده نهادهای انتصابی بگذارد نگران بود …
با تعصب و محبت از رهبری نام میبرد … تعجب کردم.
تقاضای ملاقاتی در دفترش کردم … حس کردم نپذیرفت.