شبی مجنون برفت در کوی لیلی
ز شیب کوچه او جان کند خیلی
بگفتا در نفس های بریده؛
بکش تا خانه ات یک خط ریلی!
که لیلی زیر و رو شد با تشر گفت:
نیاوردی چرا با خود سجلی؟!!
چگونه انتقادت را کنم گوش؟
شناسنامه نداری؟.... کارت ملی!
خلاصه بعد از آن مجنون بدل شد
به یک شاعر؛ سراسر مدح لیلی!!
حنیف منتظرقائم