به گزارش نما، دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه روز یکشنبه (6 می) برگزار گردید و مطابق با نظرسنجیها، «فرانسوا اولاند» توانست «سارکوزی»، رییس جمهور حاضر در کاخ الیزه را شکست دهد و پس از 20 سال فرانسه را صاحب یک رییس جمهور سوسیالیست کند. نتایج به دست آمده حاکی از یک رقابت نزدیک و بسیار تنگاتنگ میان دو کاندیدا بود. به گونهای که فاصلهی فاتح الیزه با نفر دوم یعنی سارکوزی تنها یک میلیون رأی اختلاف بود.
با این وجود رییس جمهور سارکوزی ضمن پذیرش شکست خود در انتخابات اذعان نمود که مسؤولیت شکست در انتخابات را شخصاً به عهده میگیرد و پذیرفت که در جلب اعتماد اکثریت مردم ناموفق بوده است. با این اوصاف عصر کوتاه سارکوزی که با سروصدای زیاد سکاندار رهبری فرانسه همراه شده بود و در ابتدای ورود به الیزه حتی از وی به عنوان «میراثدار ناپلئون» یاد میشد، پایان یافت و دوران تسلط سوسیالستها بر فرانسه، پس از وقفهی طولانی 20 ساله، بار دیگر آغاز گردید. اما برندهی انتخابات و رییس جمهور جدید فرانسه، فرانسوا اولاند کیست و دارای چه نوع سابقهی سیاسی میباشد؟
او به شدت شیفته و تحت تأثیر «فرانسوا میتران»، نخستین رییس جمهور سوسیالیست فرانسه بود، کسی که طی دو دوره بین سالهای 1981 و 1995م. پس از «والری ژیسکار دستن» و پیش از «ژاک شیراک» عهدهدار این مقام بود. از این رو اولاند متأثر این نوع جهانبینی، در سال 1979م. به حزب سوسیالیست فرانسه پیوست. وی به سرعت پلههای ترقی در حزب یاد شده را طی نمود و توانست پس از «ژوسپن» در سال 1997م. به مقام دبیرکلی این حزب نایل آید. وی مدت 11 سال در این پست باقی ماند، اما در سال 2008م. به پیشنهاد خانم«والری ترییرویلر»، روزنامه نگار فرانسوی، از این سمت کنار کشید.
علت پیشنهاد شریکِ جدید زندگی اولاند به او برای کنار کشیدن از مقام دبیرکلی، این بود که وی زمان بیشتری برای تمرکز بر انتخابات ریاست جمهوری صرف کند. از این رو اولاند در شروعی زودهنگام در مارس 2011م. به طور رسمی کاندیداتوری خود برای انتخابات سال 2012م. را اعلام نمود و توانست برخلاف شریک سابق زندگیاش «سگولن رویال» که در انتخابات سال 2007م. از سارکوزی شکست خورده بود، پیروز میدان رقابت با سارکوزی شود.
علت شکست سارکوزی کمتر از زاویهی مرتبط با سیاست خارجی این کشور و از جمله نزدیکی وی به واشنگتن و یا حتی اتحاد با آلمان تحت رهبری «مرکل» قابل ارزیابی است. بلکه آنچه زمینهی ناکامی برای سارکوزی را فراهم آورد، تنگناههای اقتصادی ناشی از بحران جهانی اقتصاد و سیاستهایی که وی برای برون رفت از این معضلات اقتصادی اعمال کرد، میباشد. در حالی که در مقابل وی اولاند، همچنان که از شیوهی کلی دست چپیها قابل انتظار است، بر نزدیکی بیشتر به تودههای مردم و کارگران تأکید کرد. وی با تکیه بر برنامههای رونق اقتصادی خود تصریح کرد که در طرحهای وی امکان به وجود آمدن مانعی برای غلبه بر قروض و موازنهی کسری بودجهی کشور وجود ندارد.
اولاند سوسیالیست است و افکار چپ دارد، آن گونه که حتی ازدواج کردن را نمادی از بورژوازی میداند. بنابراین در طول سالهایی که با «سگولن رویال» در پیوند دوستی بود و صاحب چهار فرزند از وی شد، از ازدواج با وی خودداری کرد. این چنین سوسیالیستی چگونه به استقبال دنیای سرمایهداری که در انتظار اوست، میرود؟ تغییراتی که اعمال خواهد نمود و سیاستی که در عرصهی داخلی و بینالمللی در پیش خواهد گرفت، چه نتایجی برای فرانسه به ارمغان خواهد آورد؟ در پاسخ به این سؤالها در ادامهی بحث، ابتدا نگاهی به تغییرات محتمل در سیاست داخلی فرانسه خواهیم کرد و در ادامه تدوام یا تغییر سیاست خارجی این کشور در کشورهای ایران، سوریه و رژیم صهیونیستی و در نهایت نیز، اشارهی کوتاهی هم به این سیاست ها در اروپا و آمریکا خواهیم داشت.
سیاست داخلی
اولاند بر خلاف سارکوزی که در اتحاد با مرکل برای بحران بدهی اروپا سیاستِ کاهش بیشتر هزینهها برای کاهش دادن بدهیها و اطمینان بخشیدن دوباره به بازارها را در پیش گرفته بود، معتقد به راه حل بستههای محرک اقتصادی، تحت حمایت دولت برای احیای رشد اقتصادی است. اعتقاداتی که احزاب غیر چپ به آن با دیدهی تردید مینگرند، چنانچه برخی روزنامههای اروپایی در واکنش به پیروزی اولاند نوشتند: «اولاند باید با حقایق روبهرو شود.» در هر صورت تفکرات متفاوت اقتصادی اولاند، زمینه را برای تغییر در سیاستهای داخلی فرانسه فراهم خواهد آورد. هر چند در مورد این که نسخهی اولاند برای رهایی از مشکلات اقتصادی، نسخهی شفابخش خواهد بود، نگاهی محتاطانه وجود دارد.
چگونگی عملکرد آیندهی اولاند همچنین موجبات نگرانی طبقهی ثروتمند فرانسه را فراهم کرده است. این نگرانی تا حدی برای فرانسویان جدّی است که روزنامهی «تریبیون» طی برآوردی اعلام کرده است، چنانچه اولاند پیروز انتخابات شود، این احتمال وجود دارد که بیش از یک هزار میلیونر فرانسوی این کشور را به قصد «بروکسل» ترک کنند تا به 5 هزار پناهندهی مالیاتی بپیوندند که در حال حاضر در این شهر ساکن هستند. دلیل این امر این است که اولاند در تبلیغات انتخاباتی خود وعدهی افزایش مالیات بر درآمد ثروتمندان و ثروتمندان بزرگ را مطرح کرده و گفته است قصد دارد از کسانی که در سال بیش از یک میلیون یورو درآمد دارند، 75 درصد مالیات بگیرد. با این کار او قصد دارد، حدود 20 میلیارد یورو هزینههای جدید که برای دولت ایجاد شده است را با کاهش 29 میلیارد یورویی تخفیفهای مالیاتی، تأمین کند.
در خصوص خاورمیانه، احتمال تغییر در سیاست خارجی فرانسه از این هم کمتر است و بنا به آنچه از نظر خواهد گذشت، سیاست خارجی اولاند نسبت به سارکوزی در این منطقه تغییر فاحشی نخواهد داشت. برای آزمودن فرضیهی یاد شده در ادامه به بررسی روابط محتمل فرانسه با سه کشور رژیم صهیونیستی، ایران و سوریه خواهیم پرداخت.
رژیم صهیونیستی
به مثابه سایر کشورهای غربی، سیاست فرانسه نیز در خصوص منازعهی میان رژییم صهیونیستی و فلسطینیان پیگیری روندی است که از آن به عنوان «روند صلح خاورمیانه» یاد میشود. در این خصوص میان سیاست مداران و احزاب فرانسوی تفاوتی وجود ندارد. زیرا همچنان که سارکوزی در تبلیغات انتخاباتی خود سخن از ادامهی تلاشش برای به نتیجه رسیدن مذاکرههای صلح گفت، سایر کاندیداها از جمله اولاند نیز تأکید نمودند که در صورت برنده شدن، به مذاکرههای صلح خاورمیانه بهای بیشتری خواهند داد. با این وجود صهیونیستها نگران شکست نیکلا سارکوزی در انتخابات روز یکشنبه بودند، چون خط مشی وی را به سیاستهای خودخواهانهی خود نزدیکتر میدانستند.
به ویژه آن که نگرانند در کنار «اوباما» که منتقد روند شهرک سازی در سرزمینهای اشغالی و کارشکنیهای این کشور برای رسیدن به صلح مورد نظر واشنگتن است، اولاند نیز فشار به تلآویو را برای محقق کردن صلح خاورمیانه افزایش دهد. اما در عین حال در موضوع مهم دیگری که برای اسراییل بسیار حائز اهمیت است، به گونهای که بعضاً برخی مقامهای اسراییل از آن به عنوان مهمترین چالش امنیتی خود یاد میکنند، اولاند پشتیبان اسراییل است. این موضوع نگرانیهای اسراییل از ناحیهی ایران است.
در این خصوص اولاند نیز همچون سارکوزی که همنوا با خواست اسراییل برای فشار بر ایران عمل میکرد، موضعگیری نموده است. چنانچه اولاند در بازدید از بنای یاد بود قربانیان هولوکاست در پاریس گفت که تهدیدهای جمهوری اسلامی بر ضد اسراییل موجب نگرانی اوست. این سیاست ناشی از آن است که فرانسه موطن بزرگترین اقلیت یهودیان اروپا با جمعیتی حدود نیم میلیون نفر است. از این رو کاندیداهای فرانسه بعضاً سعی میکردند برای جلب حمایت یهودیان فرانسه تبار، در حمایت از اسراییل گوی سبقت را از یکدیگر بربایند.
ایران
اولاند در طول مبارزههای انتخاباتی آشکارا دربارهی این که چه موضعی در برابر ایران و به خصوص برنامهی هستهای خواهد گرفت، سخنی به میان نیاورد. تنها در حد کلی گوییهایی که تهدید اسراییل توسط ایران مایهی نگرانی اوست، بسنده نمود. اگرچه سوسیالیستهای فرانسه یعنی همحزبیهای اولاند، در گرماگرم مبارزههای انتخاباتی از وضعیت حقوق بشر در ایران انتقاد کردند. با این اوصاف به طور قطع تغییر چندانی در سیاست خارجی فرانسه در قبال ایران صورت نخواهد گرفت، بلکه این کشور، همچون سایر کشورهای غربی مدعی خواهد بود که ایران بایستی پایبند به تعهدهای بینالمللی و شفافسازی در برنامهی اتمی خود باشد.
با این حال مجلهی «تایمز» طی گزارشی مدعی شده است که شکست سارکوزی در برابر اولاند برای ایران یک پیروزی است. دلیلی که این مجله برای ادعای خود ذکر کرده این است که ایران یک رییس جمهور به شدت ضد خود، یعنی سارکوزی را از صحنهی سیاسی غرب کنار خواهد دید. رییس جمهوری که به صورتی بیش فعالانه جولاندار مخالفت و فشار بر ضد ایران بود. در مقابل کسی در کاخ الیزه سکاندار مقام ریاست جمهوری فرانسه خواهد بود که سیاستش در برابر ایران، در بدترین حالت تنها همنوایی و همراهی با متحدان غربی خود میباشد. یعنی موضع رییس جمهور فرانسه در برابر ایران، از یک فعال تند بر ضد ایران تبدیل به یک منفعل ولی همراه با غرب خواهد شد. چنین رییس جمهوری اگرچه خود ممکن است کمتر میداندار مبارزه بر ضد ایران باشد، لیک زمانی که غرب یکصدا بر بی اعتمادی نسبت به ایران در خصوص برنامهی هستهایاش اجماع نماید، ناگزیر از همراهی است. حتی چنانچه خود مایل بر اعمال فشار بیشتر نباشد.
سوریه
مشابه با آنچه در مورد ایران سخن به میان رفت، رییس جمهور جدید فرانسه در خصوص بحران سوریه نیز امکان دارد نقش رهبری منفعل در غرب را بازی کند. بدین معنا که بر خلاف سارکوزی که سعی نمود دست به هر اقدامی بزند تا در این خصوص به عنوان بازیگر اصلی این داستان قلمداد شود، وی رویکردِ فعال کمتری خواهد داشت. در عین حال اولاند در حمایت از دخالت نظامی در سوریه در فاصلهی میان دور اول و دوم انتخابات سخن گفت. دلیل این امر این است که در فرانسه، در قبال تحولات جاری در سوریه اجماع برضد «اسد» وجود دارد و اولاند این اجماع را نخواهد شکست. اگرچه اظهار نظر اولاند دربارهی اقدام نظامی برضد سوریه همراه با این شرط بود که اگر سازمان ملل در این باره قطعنامهای صادر کند، دولتش با آن موافقت خواهد کرد. این بدان معناست که فرانسه در پشت قطعنامههای سازمان ملل پناه میگیرد و مانند دوران سارکوزی سکاندار مخالفت بر ضد سوریه نخواهد بود.
از این رو آن جا که حداقل تا به امروز، هیچ اجماعی در این خصوص در جامعهی جهانی به وجود نیامده است، موافقت یا مخالفت اولاند با ایدهی حمله به سوریه، تأثیر شگرفی بر روند تحولات منطقهای و بینالمللی نخواهد گذاشت. از این جهت سوریه تحت حاکمیت اسد از وجود رهبری در غرب خلاص میگردد که از زمان به وجود آمدن بحران این کشور تمام سعی خود را نمود تا با همراه کردن سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی، اسد را حذف نماید.
اروپا و آمریکا
ناگفته پیداست از رهگذر این تغییرات اقتصادی، رابطهی فرانسه با اروپا دستخوش تغییر خواهد گردید. آنچه این دگرگونی را عیان میکند این است: نخست آلمان تحت رهبری مرکل در فاصلهی یک سال باقیمانده تا پایان دوران صدارت اعظمی او در برابر سویالیستهای فرانسوی قصد تسلیم ندارد و دوم فرانسوا اولاند نیز قصد دارد به دوران اتحاد برلین-پاریس در دوران ریاست جمهوری سارکوزی پایان دهد. بنابراین شکست سارکوزی در انتخابات را میتوان، به معنای تنها شدن مرکل و دولت آلمان در دفاع از طرح اصلاحات مالی اروپا دانست. زیرا که دولت انگلیس تحت رهبری «کامرون»، نیز مخالف این طرح است.
اولاند در تبلیغات انتخاباتی خود ضمن متهم کردن سارکوزی به تن دادن به اقدامهای اقتصادی آلمانی که فرانسه را مجبور به کاهش شدید مخارج رفاه اجتماعی میکند، از این که سارکوزی در برابر آلمان مقاومت ننمود، انتقاد کرد. زیرا وی معتقد است: «ریاضت دیگر اجتناب ناپذیر نیست.» اما این که اولاند بتواند با طرح چنین سخنانی و تلاش برای بحث گذاشتن دوبارهی پیمان مالی مرکل را تسلیم کند، خوش بینانه به نظر میرسد. زیرا اولاند باید در برابر کشوری مقاومت کند که اقتصاد اول اروپاست و این مسیری دشوار در تعامل میان دو کشور ایجاد خواهد کرد. سیاست خارجی فرانسه با روی کار آمدن اولاندِ سوسیالست، همچون آلمان با ایالات متحده نیز با چالشهای احتمالی همراه خواهد بود.
فرانسه که در زمان ژنرال «دوگل» از شاخهی نظامی ناتو خارج شد، در دوران زمامداری سارکوزی دوباره به این اتحاد برگشت. همین رخداد کافی ست تا نگاه فرا آتلانتیکی و تعامل گرای سارکوزی با آمریکا را عیان کند. در حالی که شواهد حاکی است، اولاند به مثابه سلف سوسیالیست خود فرانسوا میتران که در جایگاه رییس جمهوری قرار گرفت، در رابطه با ایالات متحده و نزدیکی به این کشور محتاطانه عمل خواهد کرد. چنانچه اولاند در تبلیغات انتخاباتی خود وعده داد که در صورت انتخاب به سمت ریاست جمهوری، سربازان فرانسوی را از افغانستان خارج خواهد کرد.
این رویکرد به منزلهی کم رنگ شدن نقش یکی از متحدان آمریکا در ناتوست، موضوعی که برای آمریکا چندان خوشایند نیست. اگرچه فرانسوا اولاند در اولین اظهار نظرش پس از پیروزی دربارهی آمریکا گفت: «من از استقلال فرانسه حمایت میکنم، ولی در موارد مشترک با آمریکا، شرایط را برای واشنگتن سخت نمیکنم.»
نتیجه گیری
به نظر می رسد کسانی که تصور میکنند اولاند میخواهد یا میتواند در سیاستهای داخلی و خارجی فرانسه تغییرات اساسی ایجاد کند، دچار نوعی ذوقزدگی از جنس «ذوقزدگی مردم این کشور» شدهاند! با این حال، گذشت زمان، بهتر از هر تحلیلگری حقایق را عیان خواهد ساخت.
منبع:برهان