بعدازظهر شنبه هفدهم بهمن 1360 در حالی که چهار شبانه روز از نبرد لاینقطع چزابه سپری میشد، متوسلیان، شهبازی و همت موقتاً نیروهایشان را در خط پدافندی تیپ 14 امام حسین(ع) برجای نهادند و برای دیدار با محسن رضایی میرقائد، رهسپار قرارگاه مرکزی کربلا در دزفول شدند.
هدف آنان از این ملاقات، قطعی کردن سه مسئله اعلام آمادگی برای تشکیل تیپ مستقل، تصویب نهایی ترکیب فرماندهی تیپ و دراختیار گرفتن مقری جهت تیپ مزبور بود. محسن رضایی میرقائد، درباره مهمترین مباحث مطروحه در این ملاقات تاریخی، میگوید: ...از نظر من دیگر زمان تشکیل رسمی تیپ فرا رسیده بود و همگی در این مورد متفق بودیم.
در بحث انتخاب فرماندهی هم من تصمیم قبلیام روی انتخاب حاجاحمد قطعی بود؛ منتها در آنجا من با یک برادری آشنا شدم که اسم ایشان «حاجمحمود شهبازی» بود. ما در جریان مذاکرات خودمان، یک استعداد فوقالعادهای در شهبازی دیدیم و درحقیقت احساس کردم که ایشان یک عنصر ناشناختهای برای ما بوده است.
با این حال چون «حاج احمد متوسلیان»، «حاج محمود شهبازی» و «حاج همت» خیلی به هم علاقهمند بودند و از نظر قابلیت و لیاقت فاصلهشان خیلی به هم نزدیک بود، خیلی مشابه هم بودند، برای من این مسئله که کدامیک از این برادران، فرماندهی تیپ را به عهده بگیرد، امری بالسویه بود؛ منتها به خاطر آن عشق و علاقهای که بین آنها حاکم بود، نمیخواستم از این بابت یک انتخابی بکنم تا یک وقت برای اینها مشکلی به وجود بیاید...
*جلسه همت، متوسلیان و شهبازی برای انتخاب فرمانده لشکر
در حقیقت، من مسئله انتخاب فرماندهی تیپ را گذاشتم روی دوش خودشان؛ چون نمیخواستم آن حالت برادری حاکم میان آنها، با انتخابی که از جانب من صورت میگرفت، یک موقع دستخوش لطمهای بشود. لذا همانجا خودشان نشستند و تصمیم گرفتند و حاجاحمد برای فرماندهی تیپ پیشنهاد شد.
آقای شهبازی به عنوان قائممقام ایشان تعیین شد و حاجهمت هم مسئولیت رئیس ستاد پشتیبانی تیپ را به عهده گرفت. بعد اینها گفتند: خب، حالا عقبه تیپمان کجا باید مستقر باشد؟ گفتم: یک پادگانی در اطراف دزفول هست که عملیات ساختمانی آن نیمهکاره رها شده. شما بروید ببینید اصلاً کسی در آنجا هست یا نیست؟ بروید و همین پادگان را دراختیار بگیرید...
تا قبل از آن، پادگان دوکوهه تقریباً متروکه و خالی بود، چون عراقیها مرتب آنجا را با توپ میزدند و بمباران میکردند و هیچ یگان نظامیای در این پادگان حضور نداشت، البته به علت شرایط جنگی و متروکه بودن مکان، همهجور آدمی در این پادگان رفت و آمد میکرد و بعضاً امکانات موجود در آن را هم از بین میبردند. این بچهها که رفتند و در آنجا مستقر شدند، هم پادگان را حفظ کردند و هم آن را به عقبه تیپ خودشان مبدل کردند.
*تیپ «محمد رسولالله» رسمیت یافت
پس از اقامه نماز مغرب در قرارگاه مرکزی کربلا، تشکیل تیپ رسماً اعلام شد. حال نوبت به نامگذاری تیپ رسیده بود. احمد متوسلیان در همین ارتباط میگوید: اسم تیپ را گذاشتیم تیپ «محمد رسولالله(ص)»، اولاً این اسم، اعتقاد ما را به مکتب و سنت رسولاکرم(ص) نشان میدهد؛ به این معنا که ما رزمندگان تیپ، حضرت محمد(ص) را به عنوان خاتمالانبیا و بزرگترین رسول خداوند میشناسیم و به ایشان اعتقاد داریم؛ چرا که ایشان شاخص وحدت بین تمام مسلمانان هستند و این نام، در اصل به همین خاطر برای تیپ ما انتخاب شد. البته این نامگذاری، یک زمینه قبلی هم داشت و آن عملیاتی بود که در ایام ولادت رسول اکرم(ص) توسط ما در مناطق مریوان و پاوه انجام شد و نام آن محمد رسولالله(ص) بود.
صبح روز یکشنبه 18 بهمن، احمد متوسلیان به اتفاق دو همرزم دلاورش، برای بازگردانیدن نیروهایشان رهسپار تنگه چزابه شدند. عباس برقی میگوید: حاجاحمد که به قرارگاه کربلا رفته بود، در مراجعت آمد سراغ ما که داشتیم سوار اتوبوس میشدیم تا آماده بازگشت از منطقه چزابه بشویم. ایشان آمد روی پلکان اتوبوس ایستاد و رو به ما گفت: برادرها، قرار شده برویم به پادگان دوکوهه. ضمناً به شما مژده میدهم که تیپ ما از دیشب رسماً تشکیل شده و اسم آن را هم گذاشتهایم تیپ محمد رسولالله(ص).
*دوکوهه؛ متفاوتتر از آنچه در ذهن داشتیم
ساعتی از ظهر نگذشته بود که ناگاه آنان خود را در مقابل دوکوهه یافتند. مجتبی صالحیپور از مشاهدات خود میگوید: ما حتی مکان صحیح دوکوهه را هم نمیدانستیم. همینقدر شنیده بودیم که قبل از ورود به اندیمشک، به فاصله ده کیلومتری این شهر، در دست راست جاده، یک پادگانی کنار خط آهن تهران ـ اهواز قرار دارد؛ همین و بس. وقتی از پل دوکوهه گذشتیم و از دروازه پادگان عبور کردیم، آنچه که در برابر چشمانمان میدیدیم، با تصویری که از یک پادگان نظامی متعارف در ذهن داشتیم، زمین تا آسمان تفاوت داشت. مات و مبهوت به اطرافمان سر میچرخاندیم و با نگاههایی متحیر به همدیگر اشاره میکردیم؛ یعنی که اینجا دیگر کجاست؟!
دوکوهه، از پادگان، فقط اسمش را داشت. ساختمانهای سیمانی و پنج طبقه، نیمهساز، بی در و پیکر و عجیب سوت و کور، فاقد برق و آب و تلفن. یکی از برادرها به طعنه گفت: عجب! غلط نکنم اینجا را از روی نقشه خرابههای تخت جمشید ساختهاند!
*چگونه دوکوهه، دوکوهه شد
دیگر معطل نکردیم و به سرعت دست به کار شدیم. دور تا دور محوطه زمین صبحگاه پادگان، مقدار زیادی بلوک سیمانی روی زمین ریخته بود؛ با استفاده از همین بلوکها، چارچوبهای فاقد پنجره ساختمانها را مسدود کردیم. برای پوشش چارچوبههای فاقد درِ اتاقها هم، از پتوهای جنگی استفاده کردیم و چون هیچ رقم موکت یا میز و صندلی در دسترس نداشتیم، با چیدن بلوکهای سیمانی بر روی هم و کشیدن پتوی جنگی روی آنها، یک سری میز و صندلی ابتکاری درست کردیم... درست است که شبها به خاطر نداشتن برق و حتی چراغوالور، همه جا سیاه و سرد بود و حتی لَنگ تهیه آب خوردن میماندیم، ولی غمی نداشتیم؛ چرا که دیگر حالا برای تیپ خودمان یک پادگان داشتیم!
از فردای استقرار نیروها در پادگان دوکوهه، هسته سه نفره فرماندهی تیپ 27 محمد رسولالله(ص)، گزینش افراد واجد صلاحیت برای تصدی مسئولیت واحدهای ستادی تیپ را در دستور کار خود قرار داد؛ روندی که 6 روز به طول انجامید و سرانجام در روز شنبه بیست و چهار بهمن 1360، چارت نهایی واحدهای ستادی تیپ تهیه شد.
عباس برقی، نحوه اعلام کادربندی ردههای ستادی این یگان نوبنیاد را چنین روایت میکند: شب بیست و چهار بهمن، برادر حسین قُجهای به سراغمان آمد و خبر تعیین مسئولین ردههای تیپ 27 را به ما داد... یکی از بچهها، مقوای سفیدرنگ بزرگی را برداشت و همانجا با یک ماژیک درشت خط سیاه، شروع کرد به نوشتن نام مسئولین منتخب برای ردههای ستاد تیپ. او نوشت:
احمد متوسلیان، فرمانده تیپ
محمد شهبازی، جانشین فرماندهی
محمد ابراهیم همت، رئیس ستاد پشتیبانی
عباس کریمی، مسئول واحد اطلاعات عملیات
جعفر جهروتیزاده، مسئول واحد تخریب
سیدمحمدرضا دستواره، مسئول واحد پرسنلی
محمدحسین مردی ممقانی، مسئول واحد بهداری رزمی
علی میرکیانی، مسئول واحد تدارکات
محمد رستم، مسئول واحد تسلیحات
سیفالله منتظری، مسئول واحد موتوری
علیرضا نجفی، مسئول واحد مخابرات
علی گچکار تهرانی، مسئول واحد پدافند
علیرضا ناهید، مسئول واحد ادوات
غلامرضا یزدانی، مسئول واحد توپخانه
*تیپی متفاوتتر از یگانهای رزمی دنیا
شکلگیری سلسله مراتب فرماندهی تیپ 27 محمد رسولالله(ص)، خاصه در ردههای ستادی این یگان، متأثر از لحاظ کردن یک رشته ضرورتهای انکارناپذیر بود؛ ضرورتهایی که از خصلت مردمی و ماهیت فراگیر دفاع مقدس ـ خاصه در آن برهه از روند شتابناک جنگ ـ سرچشمه میگرفت.
مجتبی صالحیپور، جانشین وقت واحد تدارکات تیپ 27 میگوید: ابتدا بنا بود که تیپ 27، یگان رزمی ویژه سپاه استان تهران باشد؛ اما یکسری مسایل ضروری در آن مقطع باعث شد که در عمل، تیپ به صورت مجموعهای رزمی، مرکب از نیروهای چند منطقه دربیاید. نماد چنین وضعیتی را ما در ترکیببندی کادر فرماندهی تیپ میدیدیم. یک تعداد از نیروها، بچههای سپاهی اعزامی از تهران، قم و شمال بودند که با حاجاحمد از مریوان آمدند. تعدادی هم بچههای اصفهان و اراک و خمین بودند که با حاجهمت از پاوه آمدند و سرانجام تعدادی هم بچههای همدان بودند که با حاجمحمود شهبازی از این شهر به جنوب آمدند.
همین «ساختار مرکب» باعث شده بود که گردش کار جمعی در مناسبات نیروهای تیپ 27 نسبت به استانداردهای رایج در یگانهای رزمی متعارف ارتشهای حرفهای جهان، وضعیت متفاوتی پیدا کند. این ویژگی خصوصاً در ساز و کار و نحوه ارتباط نیروهای تحت امر با ردههای فرماندهی، نمود بیشتری داشت. امری که در هر تشکل رزمی غیرمکتبی، منشأ چنددستگی، فرقهگرایی و درنهایت، فروپاشی یک مجموعه نظامی میشد، به یمن مدیریت مقتدر مکتبی، تأکید بر ضرورت کار شورایی و تدبیر صائب متوسلیان، شهبازی و همت، تبدیل به عامل استحکام و انسجام ارکان فرماندهی تیپ 27 محمد رسولالله(ص) شد.
منبع: کتاب «همپای صاعقه»