حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایینژاد، رئیس مرکز تحقیقات زن و خانوادهی حوزهی علمیهی قم، یکی از کارشناسان برجستهی موضوع زنان و خانواده است.
به گزارش Khamenei.ir، وی علاوه بر تألیف و تدریس در این موضوع، پیش از این و در سومین نشست اندیشههای راهبردی با موضوع «زن و خانواده» در مقالهای تحت عنوان «الزامات فقهی اساسی در تدوین الگوی اسلامی زن و خانواده» به بررسی نقش فقه حکومتی و راهبردی در نظام اسلامی نسبت به زن و خانواده پرداخته بود. به بهانهی تبیین محورهایی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی نظرات وی را جویا شدهایم.
* رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با جمعی از بانوان فرهیخته، به تشریح مسائل اصلی و فرعی در نگاه به مسائل زنان پرداختند و در ضمن اصلی پنداشتن مسألهی آرامش، سلامت و امنیت زن در خانواده فرمودند که زن مدیر خانواده است. این تعبیر ایشان، تعبیر جدیدی بود. برداشت شما از این نوع مسئولیت زن در خانواده چیست؟
«مدیریت زنان» را اگر در اصطلاح حقوقی بخواهیم به کار ببریم، زن مدیر خانواده نیست، اما در اصطلاح فرهنگی بله، زن میتواند یک مدیر مقتدر و موفق باشد. یعنی زن عملاً «مدیریت پنهان» دارد. این مسأله تا جایی است که ما معتقدیم زن، مرد را مدیریت میکند. شما به تجربهی دفاع مقدس نگاه کنید؛ صحنههای عجیبی از مدیریت پنهان زنان را میتوانید در آن برهه ببینید.
خیلی از مردها میخواستند به جبهه بروند، ولی نمیرفتند! در خانه مشکل داشتند. زنهایشان آماده نبودند که خانواده را حفظ کنند و به انجام تکلیف شوهرشان کمک کنند و به مرد فشار روانی وارد میکردند. این نوع برخورد زنان یک نوع مدیریت بود.
اما بعضی دیگر متفاوت بودند. مثل مادر من که به پدرم گفتند ندیدم جبهه بروی!؟ مشکلی داری؟ بعد به من گفتند که تو برو جبهه و برگرد تا بعدش انشاءالله برایت زن بگیریم! مادر من در حالی که برادرم شهید شده بود و جنگ در روزهای آخر خود بود، من را بدرقه و راهی جبهه کرد. این آمادگی روانی را فقط زن در خانواده تولید میکند. مدیریت زن یعنی این.
یا در داستان تحریم تنباکو یا راهپیماییهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پیشروی خانمها در این حرکتها شما همین رفتارها را ملاحظه میکنید. بنابراین منظور از مدیریت زن در معنای فرهنگیاش، این نوع رفتارهای او در محیط خانواده است. یعنی زن مسئولیت دارد تا ابهاماتی را که اعضای خانواده با آن مواجه هستند رفع کند.
وقتی بحران در خانواده ایجاد میشود، اینجا جای مدیریت نرمافزاری زن است؛ نه مدیریت حقوقی، بلکه مدیریت روانی. اینکه اعضای خانواده این فضای بحرانی ایجادشده را چطور از سر بگذرانند و چطور اعتماد به نفس از دست رفته به مرد و اعضای خانواده بازگردد.
اینکه زن چه کار کند تا همسرش را دوباره به زندگی برگرداند و فشار عصبی را از روی او بردارد و بتواند به همسرش افتخار کند. بعضی زنها در چنین شرایطی شروع به بهانهگیری میکنند و با این کار روحیهی مرد را تضعیف میکنند. این نوع رفتارهای زن در محیط خانه در واقع مدیریت پشت صحنهی او بر اعضای خانواده و محیط خانه است که به نظر میرسد منظور رهبری هم از مدیر بودن زن همین منش است.
* یکی از خطوطی که همواره در نگاه اسلام به زن وجود دارد، توجه به تفاوتهای طبیعی او با مرد و اقتضائات این تفاوتها است. این زاویهی نگاه در مباحث بین ما و آنها که در موضوع نقش و حقوق زن، نظرات غربیها را مرجع قرار می دهند همواره بی جواب میماند.
خداوند متعال تأکید دارد که شما زن و مرد، هر دو از یک سرشت هستید، مسئولیت کلیتان یکی است، هر دو بایستی به آن نقطهی تعالی که بندگی خداوند است برسید. اما خداوند برای رسیدن به این مقصود، سرمایهی یکسانی را به زن و مرد نداده، سرمایههایشان متفاوت است.
به نظر میرسد که خداوند طراحی متفاوتی برای زن و مرد دارد و انتظارات متفاوتی هم از زن و مرد دارد که بر آن اساس ویژگیهای متفاوتی را برای زن و مرد قرار داده است. مثلاً زن به حسب روایات متعدد، از نظر تکوینی حیای بیشتری نسبت به مرد دارد. در بعضی روایات این است که اگر حیا ۱۰ قسمت باشد، خداوند ۹ قسمتش را به دختر داده و یک قسمتش را به پسر.
همچنین زن از احساسات بیشتری برخوردار است. عاطفه در زن بیش از مرد است و این کاملاً متناسب با کارکردهای مادرانه و همسرانهی او است. خداوند متعال در آیهی ۲۱ سورهی مبارکهی روم میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکم مِّنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکنُوا إِلَیهَا» خداوند به شما از جنس خودتان همسرانی داد تا در کنارشان آرامش بگیرید. ما میدانیم که ازدواج هم به زن آرامش میدهد و هم به مرد. هر دو از هم آرامش میگیرند. همچنین خداوند در آیهی ۱۸۹ سورهی مبارکهی اعراف میفرماید: خداوند کسی است که خلق کرده نفس واحدی را (حضرت آدم) «وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» و از جنس آن فرد همسرش را برایش آفرید، چرا؟ «لِیسْکُنَ إِلَیهَا» تا آدم در کنار او به سکون و آرامش برسد.
اما جالب است که خطاب این دو آیه به مردان است. روایات را هم که مشاهده میکنیم، همین مضمون که زن مایهی آرامش است وجود دارد. یک روایت از امام رضا علیهالسلام است که میفرمایند: «خداوند شب را مایهی آرامش قرار داد و زن هم مانند شب، و زن است که مایهی آرامش است.» روایت دیگری هم هست که امام سجاد علیهالسلام در کتاب رسالة الحقوق میفرمایند «حق همسرت بر تو این است که بدانی او مایهی آرامش و سکون توست.»
همچنین در روایت مفضل بن عمرو، معروف به «توحید مفضل» یکی از مسائلی که حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام از او میپرسند این است: میفرمایند «چرا دختر و پسر وقتی به سن بلوغ میرسند یکسان رشد پیدا میکنند، ولی بعضی از صفاتشان متفاوت است؟ پسر صدایش کلفت میشود، سبیل در میآورد، ولی دختر چهرهاش لطیف میماند، صدایش هم ظریف میشود؟» مفضل میگوید نمیدانم.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «چون خداوند اینطور خواسته که مرد سرپرست خانواده باشد. ویژگیهایی تکوینی به او داد که همساز با این سرپرستیاش باشد و وقار و هیبتش را زیاد کند. صدایش صدای مردانه باشد که اقتدار به او بدهد، نه گردنکلفتی. محاسن به او بدهد و وقارش زیاد باشد. زن چون قرار بوده محور قرار بگیرد در خانواده، لطافتی به زن داده که محور توجه شوهر باشد.»
* این محور قرار گرفتن زن در خانواده و نزد همسر نکتهی مهمی است. کارکردهای زن و شوهر در محیط خانواده چه تفاوتهایی با هم دارد؟
کارکردهای زن و مرد تا حدود زیادی متفاوت طراحی شده است. رهبر انقلاب در سخنان اخیر خود تشبیه زیبایی کردند به تیم فوتبال که اعضای یک تیم فوتبال کارهای یکسانی را انجام نمیدهند اما هدف واحدی دارند. وحدت هدف ضرورتاً وحدت مسیر را به دنبال ندارد.
هدف زن و مرد سعادت و قرب الهی است. ایمان برای زن و مرد مشترک است. هر دو باید عمل صالح انجام دهند تا به آن نقطه برسند. حالا ممکن است عمل صالح برای زن و مرد فرق بکند. میبینید بعضی چیزها در خانواده برای زن مستحب است، برای مرد حرام. اسلام به مرد توصیه میکند که سخاوت داشته باشد و بیش از آن حد واجب بر اوضاع معیشت همسرش توسعه بدهد. چرتکه نیندازد و حساب کند که خوب یک اتاق برای او کافی است.
اسلام به مرد توصیه میکند که اگر میتواند خانهی بزرگتری برای خانوادهاش فراهم کند، کاری کند که همسرش احساس آرامش کند، به زندگیش وسعت بدهد. اما این توصیهی اسلام دربارهی این ویژگی به زنان متفاوت است. اسلام به زنان توصیه میکند که در خرج کردن خست داشته باشند! البته این خست هم اندازهای دارد. اما بالاخره توصیهها متفاوت است و این تفاوت سبب مکمل بودن زن و مرد است. این تفاوت سبب میشود که زن و مرد، هر دو به نفع هم عمل میکنند.
* در جامعهی کنونی آیا بین نگاه دینی و عملکرد زنان ما دربارهی وظایفشان نسبت درستی برقرار است؟
عموماً اینگونه نیست. در منظومهی فکر دینی، مدرسه نقش مکمل خانواده را ایفا میکند. اگر ما این الگو را در تربیت بپذیریم، خانواده هم هدایتگر نظام آموزشی و هم ناظر بر آن میشود. اگر مسئولیتها سر جای خودش باشد، مادر در جایگاه عامل و مباشر تربیتی، مسئولیتهایی را برعهده دارد، اما مسئولیت حقوقی ندارد. مادر بعد از اینکه فرزند را به دنیا آورد و به او یک بار شیر داد، میتواند هیچ کار دیگری برای فرزندش نکند و بگوید من میخواهم شأن همسریام را ایفا کنم. مرد نمیتواند شأن مادری را بر همسرش تحمیل کند.
در این صورت مرد وظیفه دارد تا برای همسرش دایه بگیرد تا از فرزندش مراقبت کند. در عین حال اگر زن لطف کرد و نقش تربیتی را به عهده گرفت، نقش او باید با نقش سرپرستی پدر هماهنگ باشد. اگر زن بخواهد مادری خود را درست انجام بدهد، باید همسری مقدم بر مادری باشد. آموزههای دینیما چهار نقش اصلی را برای زن اینگونه ترسیم میکند: اول همسری، بعد مادری، بعد خانهداری و بعد کارهای اجتماعی.
زن شاغل در جامعهی فعلی متأسفانه در بسیاری موارد وضعیت برعکسی دارد. اولویت اول او فعالیتهای اجتماعی است. او حدود ۱۰ تا ۱۲ ساعت در خانه نیست! بعد از اینکه به خانه میآید، اولویت اولش خانهداری، درست کردن غذای شب و ظهر فردا و مرتب کردن خانه و رسیدگی به تکالیف درسی فرزندان است. بنابراین آخرین اولویت، به شرط اینکه خستگی مجالی به او بدهد، ارتباط کلامی و جنسی با همسرش است.
در این زمینه ما در جامعهی سنتی دچار یک مشکل هستیم که در بسیاری از زنان نقش مادری بر نقش همسری غلبه دارد؛ وابستگی مادر به فرزند خیلی زیاد است؛ زیادتر از آن حدی که باید باشد.
روانشناسان میگویند اگر زن و شوهر دارند با هم صحبت میکنند و کودک در میانهی صحبت آنان وارد شد و کاری با آنان داشت، پدر و مادر باید بگویند صبر کن تا صحبت ما تمام شود! میگویند سعی کنید تا کودک معطل شود و احساس کند که پدر و مادر من چقدر برای هم مهم هستند که کار خودشان را به خاطر من تعطیل نمیکنند. او به این پدر و مادر میتواند تکیه کند.
در جای دیگر میخواندم که غلبهی نقش مادری بر همسری مخل به تربیت فرزند است. فرزند از الگوی ارتباطی پدر و مادر برای زندگی آیندهاش الهام میگیرد.
یکی از مشکلاتی که در برخی خانوادههای ایرانی وجود دارد این است که رابطهی زن و شوهر در فاصلهی بین عقد و تولد اولین فرزند، بسیار گرم است؛ اما با تولد فرزند، همهی توجهها به فرزند جلب میشود و رابطهی زن و شوهر به حاشیه میرود. این اتفاقی خطرناک است که پایداری خانواده را تهدید میکند.