ماجرای بخشش جعبه گز توسط امام (ره)

جعبه را باز كردند امام یك خرده را خورد فرمود: گز خوبی است. این را بروید به فلانی بدهید. گفتند: آقا ایشان دیگر جزء جناح شما نیست. ضد انقلاب هم نمی‌گوییم هست.

به نقل از برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن این هفته درباره «راه‌های دعوت به نماز» سخن گفته است.

این واعظ مشهور در قسمتی از سخنانش گفت: یک جعبه گز برای امام آوردند. ناقل این حرف آقای رحمانی است. یك وقتی آقای رحمانی نماینده‌ امام و مقام معظم رهبری بودند در نیروهای انتظامی. من از ایشان شنیدم. می‌گفت: یك جعبه گز آوردند گز خیلی خوبی بود. جعبه را باز كردند امام یك خرده را خورد فرمود: گز خوبی است. این را بروید به فلانی بدهید. حالا من معذور هستم اسم فلانی را در تلویزیون بگویم. یكی از آدم‌هایی بود كه اول با انقلاب بود، كم كم هم جدا شد و جزء لیبرال‌ها و روزنامه و خطش جدا شد. گفتند: آقا ایشان دیگر جزء جناح شما نیست. ضد انقلاب هم نمی‌گوییم هست. ولی انقلابی نیست و در خط شما نیست. گفت: حالا گز خوردن كه انقلاب نمی‌خواهد. گز خوب است بروید به او بدهید. اینها هی به هم نگاه كردند، امام گز را برای چه كسی می‌فرستد؟ ایشان خیلی سال است جدا شده است؟ گفتند: حالا شاید نظر امام برگردد. گفتند: آقا شما روی نظرت هستی؟ گفت: بله، بروید بدهید. گفتند: آقا جعبه‌ای كه درش باز شده، زشت است. یك جعبه در بست بدهید. گفت: همین را بروید بدهید و بگویید: فلانی مقداری از این گز خورد دید خوب است، خواست باقی‌اش را شما بخوری. اینها دیدند امام اصرار دارد رفتند در خانه‌ی آن آقا را زدند و پشت در آمد گفت بفرمایید! گفتند: والله جعبه‌ی گزی است، امام یك خرده‌اش را خورده، خیلی خوب بوده گفته: به فلانی بدهید. گفت: امام؟ من را گفت؟ اصلاً پشت در خانه خشكش زد این بنده خدا. آیه‌ی قرآن همین را می‌گوید. می‌گوید: یك كسی بدی می‌كند تو به خوبی جوابش را بده.
طلبه‌ای را سراغ دارم یك زمانی در یك روستایی رفت، مردم روستا گفتند: آقا ما آخوند نمی‌خواهیم. این طلبه گفت: شما مرا دوست ندارید، من شما را دوست دارم. من در مسجد می‌خوابم هیچ نیازی به شما ندارم. نمازم را هم در مسجد می‌خوانم، كسی آمد یك حدیث هم یادش می‌دهم. كسی هم نیامد به سلامت. بالاخره مقاومت كرد روز آخر همه شرمنده شدند. این تك زدن اخلاقی...

و در فسمت دبگری از سخنان خود بیان کرد:باید یك تحولی در وضع مسجد پیدا شود. آدم نمی‌داند چه كند. مسجد ما باید جاذبه داشته باشد. ساختمان مسجد باید دلنواز باشد.

یك پسر برای من نوشته بود تا آخر عمرم مسجد نمی‌روم. به خاطر اینكه لباس شیك پوشیدم مسجد رفتم، یك خادم بد اخلاق گفت: این لباس‌های قرطی را پوشیدی مسجد آمدی؟ مگر اینجا عروسی عمه‌ات است؟ این چه لحنی است؟ این خادم را باید حذف كرد. خادم بداخلاق را باید حذف كرد. خدا به پیغمبر می‌گوید: بداخلاق بودی مردم فرار می‌كردند، «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آل‌عمران/159) اگر تو بداخلاق بودی مردم فرار می‌كردند. اینكه مثل پروانه دور تو می‌گردند، اخلاق است.

۱۳۹۰/۱۱/۲۸

اخبار مرتبط