سید محمد خاتمی اخیراً در هفتادوپنجمین نشست ماهانهی بنیاد باران در دفاع از جمهوریت و انقلاب، اظهارات قابلتأملی بیان داشته است که با آنچه از وی در سالهای اخیر سرزده قابل جمع نیست؛ لذا میتوان تناقضات بسیاری را در خصوص آنچه امروز میگوید و آنچه که طی این چند سال انجام داده است، مشاهده کرد.
دفاع از جمهوریت نظام!
خاتمی، طی اظهارات خود، با از یاد بردن آنچه در انتخابات سال 88 رخ داده گفته است: «بنده عرض میکنم ما بهعنوان کسانی که دلبسته به این انقلاب و اسلام هستیم، با همهی وجود از جمهوریت نظام دفاع میکنیم؛ با همهی لوازمی که جمهوریت دارد.»
این اظهارات در حالی بیان میشود که وی و همکیشانش در انتخابات 88 ثابت کردند به هیچ عنوان به جمهوریت نظام اعتقادی ندارند؛ چرا که با اعلام نتایج انتخابات، اصلاحطلبان به تنها چیزی که احترام نگذاشتند و ارزشی برای آن قائل نشدند، رأی 85درصدی مردم بود و با ادعای تقلب و به آشوب کشاندن شهر، نشان دادند که جمهوریت نظام برای آنها محلی از اعراب ندارد و برخلاف ادعای امروزشان، رأی مردم را تزیینی و فرمایشی تلقی کردند.
خاتمی و یارانش نشان دادهاند که در گفتار و عمل متناقضاند؛ زمانی که مورد توجه مردم واقع شوند، مردم و خواست آنان را بهشدت مورد ستایش قرار میدهند، ولی زمانی که اقبال و توجه مردم نسبت به آنها کم میشود، مردم را به بدترین اتهامات مورد هجمه قرار میدهند.
مصداق بارز این مسئله را میتوان در انتخابات ریاستجمهوری 92 مشاهده کرد؛ هنگامی که آنها از نتیجهی انتخابات رضایت داشتند، به جشن و پایکوبی پرداختند و از یاد بردند که این شورای نگهبان همان شورایی بود که در سال 88 انتخابات را برگزار کرد؛ اما چون در اینجا پای منافعشان در میان بود، کاندیدای مطلوب خود را با وجود آرائی کمتر از محمود احمدینژاد در سال 88، پیروز قاطع انتخابات اعلام کردند.
جالب اینجاست که خاتمی در اظهارات خود از کلام رهبر معظم انقلاب شاهد میآورد و میگوید: «در عین حالی که رهبر انقلاب میگوید رأی مردم حقالناس است و حتی مخالفین را دعوت میکنند که بیایید و به موازین دموکراسی تن بدهید و در انتخابات شرکت کنید این جریان با رأی مردم، با جمهوریت، با حقوق مردم و با تعیینکننده بودن نقش مردم مخالفت میکند. آشکارا هم مخالفت میکند! این جریان، جریان خطرناکی است که وجود دارد.»
معلوم نیست مقصود خاتمی از جریان مخالف چیست؟ وی در حالی دم از جریان مخالف و خطرناک میزند که اقدامات و آشوبهای جریان متبوع خود را پس از انتخابات 88 از یاد برده است و اینک کدام جریان را مخالف و خطرناک میداند؟ جریانی را که پایبند قانون بوده و نظرات رهبرشان را نصبالعین قرار دادند!
نکتهی دیگر اینکه خاتمی در حالی از جمهوریت نظام دفاع میکند که گویا جمهوریت نظام اصلی جداگانه و منفک از اسلامیت نظام است. وی باید بداند که نظام ما ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت است، نه اینکه تنها بر یکی از قیود نظام پافشاری نماید و به قول خود، از آن دفاع کند. در واقع، جمهوری اسلامی یک واحد مطلق و تجزیهناپذیر است و اگر کسی به آن اعتقاد دارد، باید از هر دو حمایت کند. جمهوریت مسئلهای است که از احکام اسلام به دست آمده است، لذا جمهوریت منهای اسلام معنا ندارد.
بنابراین میتوان اظهارات خاتمی را در ادامهی تلاشهای جریان دوم خرداد تلقی کرد که به اسم جمهوریت، قصد ریشهکن کردن اسلام را از نظام داشتند و ادعای آنها را مبنی بر دفاع از جمهوریت یک ادعای بیاساس دانست و مشخص نیست که امروز خاتمی بهعنوان یکی از سران فتنهی سال 88 با چه انگیزه و هدفی خود را مدافع جمهوریت نظام میداند؛ بدون آنکه توضیحی برای کارنامهی سیاه خود و همکیشانش در مقابله با رأی مردم داشته باشد!
انقلابیگری!
محمد خاتمی در بخش دیگری از اظهاراتش بر انقلابی بودن خود و همفکرانش تأکید میکند و میگوید: «ما انقلابی هستیم؛ مهم نیست دیگران ما را چه مینامند. انقلابی که ما میگوییم و میفهمیم منجر به نظام جمهوری اسلامی شد و امروز هم باید از آن دفاع کنیم».
خاتمی، با انقلابی دانستن خود و نیز سهیم دانستن در جریان انقلاب اسلامی، سعی دارد خود را درون نظام تعریف کند و در واقع به بازتعریفی از خویش و جریانش بپردازد؛ اما جا دارد این سؤال از وی پرسیده شود که چگونه کسی که خود را متعلق به این انقلاب و نظام میداند و به ادعای خود در جریان انقلاب سهیم بوده است، میتواند با دست خود تیشه به ریشهی انقلاب و نظام بزند و با مشابه اقداماتی که در وقایع انتخابات 88 یا قبلتر از آن در دوران اصلاحات انجام دادند، باز هم خود را از آن انقلاب و انقلاب را از آن خود بدانند؟
پر واضح است که افراد و جریاناتی که دلسوز این انقلاب نبوده و نیستند و با اقدامات خودسرانه و آشوبطلبانهی خود، بهانه به دست اجانب و دشمنان این نظام میدهند و زمینه را برای یاوهگویی عدهای ضدانقلاب فراهم میکنند، داخل این انقلاب تعریف نمیشوند و نمیتوان ادعای انقلابی بودن آنها را که متناقض با عمل و رفتار آنهاست، پذیرفت.
دینمداری در جامعه!
خاتمی در بخش دیگری از سخنانش اظهار میدارد: «رویکرد اصلاحی ما این است که دین جایگاه مهمی دارد؛ ... و اصلاً حذف دین معنا ندارد.»
در پاسخ به این بخش از اظهارات خاتمی نیز باید گفت شما در حالی دم از اسلام و دینمداری در جامعه و نظام میزنید که در سال 88 عکس این مسئله را خواهان بودید و اگر الآن میگویید که حذف دین معنا ندارد، در وقایع 88، شعار جمهوری ایرانی را جایگزین جمهوری اسلامی کردید؛ حال چگونه مدعی رویکرد دینمدارانه شدهاید!
نکتهی جالب دیگر جایی است که وی میگوید: «ما به یک مسئلهی دیگر هم میاندیشیم و آن اینکه غرب با همهِی دستاوردهای عظیمی که دارد و قابل انکار نیست، دچار بحرانهای سنگینی است و از جمله مهمترین عوامل بحران در غرب حذف امر متعالی و مقدس از صحنهی ذهن و زندگی است. ما نباید، بهعنوان روشنفکر و اصلاحگر، این عامل را که غفلت از آن باعث بحرانهای بزرگ در غرب شده است، از یاد ببریم.»
شایان توجه است، وی با اینکه به آثار مخرب حذف دین در جوامع غربی اذعان میدارد، اما در تمام دوران اصلاحات وی و همقطارانش با در پیش گرفتن سیاستهای لیبرالیستی خود در تلاش بودند تا دین را از جامعه محو کنند و با الگوگیری از غرب و اسلام ترکیهای جامعه را پیش ببرند!
نمونهی بارز حذف اسلام را میتوان در بند الف/1 سند تأملات راهبردی جبههی منحلهی مشارکت، مشاهده نمود که طی تحریف آشکاری، قید اسلامی را از عبارت «انقلاب اسلامی ایران» حذف کرده و به ذکر «انقلاب ایران» بسنده نموده و آورده است: «بهروشنی باید میان انقلاب ایران، که انقلاب جمهوریت در سازگاری با ارزشهای دینی و در تکامل انقلاب مشروطیت بود، با پیامدهای پس از آن فرق گذاشت.»
نظریهپردازان و روشنفکران این جریان، امثال عبدالکریم سروش و نیز مطبوعات زنجیرهای دوران اصلاحات، با القای شبهات خود، ضربات شدیدی را بر پیکرهی دین وارد آوردند. اما باز با وجود این اظهار میدارد که
«اهتمام به نظرات امام، بهخصوص آنچه در سالهای آخر عمرشان گفتند، برای ما اصلاحطلبان بسیار مهم است و باید در مورد اسلامی که در انقلاب بود و مد نظر امام خمینی (ره) بود و روح انقلاب ما بود کار کنیم.» اما آیا به واقع اسلام مدنظر امام و انقلاب آن چیزی است که اصلاحطلبان قصد پیاده کردن آن را در جامعه داشتند و دارند؟
کلام آخر اینکه اینگونه اظهارات که مختص خاتمی هم نیست و مدتی است از سوی برخی اصلاحطلبان نیز شنیده میشود، حاکی از تلاش عناصر این جریان برای سفید کردن خود و پاکسازی اذهان عمومی از آنچه رخ داده است، میباشد.
جریان اصلاحات در تلاش است تا با استفاده از بسترهای فراهمشده در دولت روحانی، زمینه را برای بازپسگیری قدرت فراهم کند؛ لذا در این فاصلهای که دولت روحانی بر سر کار است میتواند برای اصلاحطلبان فرصت طلایی محسوب شود. از این روی آنها از هیچ اقدامی برای بازسازی عناصر و شبکهی خود دریغ نمیورزند و اظهارات متناقضِ گاه و بیگاه عناصر اصلاحطلب نیز در همین راستا ارزیابی میشود.
اما در این میان شخص محمد خاتمی، که بهعنوان لیدر جریان اصلاحات محسوب میشود، پس از افتوخیزهای سیاسی در چند سال اخیر، به جد قصد بازگشت به عرصهی سیاسی کشور را دارد و در این راستا، با فرار رو به جلو و تناقضگویی، در تلاش برای بازگشت و نقشآفرینی مجدد است؛ اما باید بداند که اذهان ملت انقلابی ایران از عملکرد ضدانقلابی آنها پاک نخواهد شد و این خیال خامی بیش نیست.