به گزارش نما به نقل از تسنیم، ئنخستین اعتصاب و اعتراضها را باید در خردادماه ۱۳۲۴ و در جریان اعتراض کارگران نفت کرمانشاه جستوجو کرد؛ افزایش حقوق هشت ساعت کار روزانه، یک روز مرخصی در هفته، مرخصی سالانه با حقوق، به رسمیت شناختن اتحادیه و برابری مزد و شرایط کار با کارگران خارجی، خواست این کارگران بود. این اعتصاب با فشار مدیر انگلیسی شرکت در هم شکست و از مجموع ۹۵۰ کارگر ایرانی ۴۰۰ نفر اخراج شدند.
به فاصله چند روز از ختم غائله به سود انگلیسیها، موج اعتصاب به آبادان رسید با این تفاوت که انگلیسیها این بار با کارگران کنار آمدند و به درخواست آنها برای افزایش حقوق از ۲۴ ریال به ۳۸ ریال چراغ سبز نشان دادند.
همه چیز در مناطق نقتخیز به خوبی پیش میرفت که تبعیض حقوقی در منطقه آغاجاری زمزمههای اعتصاب را به همراه داشت؛ ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۲۵، ۱۰ هزار نفر از کارگران این منطقه نفتی برای افزایش دستمزدها و برطرف شدن تبعیض، اعتصاب کردند که این اعتصاب هم ختم به خیر شد.
اما ۲۳ تیرماه همان سال ماجرا فرق کرد؛ اعتصاب بزرگ کارکنان پالایشگاه آبادان با رهبری حزب توده -دشمن اصلی انگلیسیها- روی داد که زد و خوردهای خونینی را میان کارگران و طرفداران شرکت نفت به وجود آورد و سرانجام موجب کشته شدن تعدادی از طرفین و برقراری حکومت نظامی در آبادان شد.
اعتصاب کارکنان پالایشگاه که درخواست آنها از نظر ساکنان آن روزهای این شهر منطقی و عقلانی بود، در مقابل خشونتی که شرکت نفت برای ختم آن به کار برد، ماهیت پنهان انگلیسیها را آشکار کرد. به علت نامناسب بودن معیشت در آبادان، بیشتر جوانان شهر به جرگه معترضان پیوستند و از نحوه برخورد حکومت و انگلیسیها ابراز نارضایتی کردند، زیرا بیش از ۸۹ نفر در این درگیریها کشته شدند.
نکته جالب در این کشتار تاریخی، تحریک قومیتها از سوی انگلستان بود، به طوری که دو قومیت عرب و لر را روبهروی هم قرار داد و به این شعار تاریخی خود برای بار دیگر جامه عمل پوشاند که اختلاف بیانداز و حکومت کن!
از سوی دیگر، رژیم پهلوی برای خوش خدمتی به انگلیسیها، مقررات و محدودیتهای غیرقابل وصفی را در آبادان برقرار کرد و یکی از لشگرهای استان لرستان را به این شهر گسیل کرد. قباد فخیمی در کتاب ۳۰ سال نفت ایران مینویسد: «تمامی سربازان حاضر در آبادان از لرستان به شهر آمده بودند که بسیار خشن به نظر میرسیدند؛ آنها قابلیت صحبت به زبان فارسی را نداشتند و اعتصابیون به هیچ عنوان نمیتوانستند با آنها مراوده کنند.»
اعتصاب در پالایشگاه آبادان به خوبی توانست جایگاه خود را در میان دانشآموزان و کارآموزان مدرسه فنی آبادان باز کند و زمینهساز ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ شود.
یکی از مسائلی که در دوره اعتصاب به آن توجه شد، پر رنگ شدن این واقعیت بود که آبادان دیگر جزو خاک ایران نیست و در واقع بخشی از خاک بریتانیاست. شرکت نفت برای خاموش کردن انتقادها و اعتصابها بلافاصله با اجرای طرحهای متعدد خانهسازی در بهار، بوارده شمالی، بریم میانه و سه گوش بریم، همراه با افزایش حقوق و مزایا و ایجاد مراکز جدید ورزشی و تفریحی، اقدامهای ضربتی را برای اصلاح وضع نامطلوب کارکنان ایرانی به عمل آورد، اما هیچ گاه به لغو تبعیض نژادی و یا تقلیل آن کوچکترین توجهی نکرد. همین امر موجب فراگیری اعتراضها در آبادان شد، هرچند که این اعتراضها از سوی قشر جوان شهر بهصورت خودجوش در حال تسری به سایر مناطق نفتخیز بود.
گرچه این اعتصاب به رهبری حزب توده و بهویژه فردی به نام شهریاری نسبت داده میشد که مهمترین خواسته آن افزایش حقوق بود، اما نگاهی گذرا به پایبند بودن کارکنان نفت به دلیل اصلی اعتراضها، خودش نشان میدهد اعتصاب در آبادان فراتر از درخواستهای صنفی و مادی بود.