جوانمرگی در وادی موسیقی

شرایطی كه در بازار موسیقی كشور ما رواج دارد، مانع از حرفه‌ای شدن اهالی این حوزه بوده و هست. این در شرایطی است كه تقریبا در اكثر نقاط جهان، یك هنرمند –و در اینجا یك موزیسین- هرگز دغدغه مالی ندارد زیرا راه‌های متعددی برای كسب درآمد در اختیارش است.

به گزارش نما به نقل از آرمان فرآیند موسیقی پاپ در کشور ما، به نظر من فرآیند موجهی بوده است. گواه این مدعا، به حاشیه رانده شدن آثاری است که از دیرباز در جامعه ما موسوم بودند به موسیقی «لس آنجلسی». صریح‌تر اینکه دیگر سال هاست که مخاطب ایرانی، آثار داخلی را ترجیح می‌دهد و حتی دیگر عطش چندانی برای سفر به کشورهای همسایه و شرکت در انواع و اقسام کنسرت‌ها ندارد. دلیلش ساده است؛ آثاری که در ایران ساخته می‌شوند، با جمعیت 75 میلیونی ما بیشتر تناسب دارد.

به عبارت دیگر آهنگساز و خواننده حس و حال درست تری از وضعیت جامعه خود دارد و در انتقال ادراک شخصی خود از اتفاقاتی که پیرامونش رخ می‌دهد موفق تر است. این تفاوت هم در محتوای آثار(ترانه‌ها و شعرهای مورد اجرا)، هم در نوع موسیقی، نوع تنظیم و حتی نوع اجرا مشهود است. اما با تمام اینها عرصه موسیقی در کشور ما همچنان با مشکلات عدیده‌ای مواجه است که مانع از پیشرفت صددرصدی فرآیند موسیقی می‌شود. این انتقاد بیشتر از همه برمی‌گردد به نگاهی که ما از منظر یک «صنعت» به موسیقی داریم. در این میان، مشکلات و فشارهای مالی که یک موزیسین در کشورمان با آن مواجه است، جای تامل بسیار دارد.

می‌خواهم بگویم شرایطی که در بازار موسیقی کشور ما رواج دارد، مانع از حرفه‌ای شدن اهالی این حوزه بوده و هست. این در شرایطی است که تقریبا در اکثر نقاط جهان، یک هنرمند –و در اینجا یک موزیسین- هرگز دغدغه مالی ندارد زیرا راه‌های متعددی برای کسب درآمد در اختیارش است. البته موضوع صحبت من، محدودیت‌های قانونی در کشورمان نیست؛ اما فارغ از موارد معروف و آشنا که همه از کم و کیف آن با خبریم، یکسری از محدودیت‌ها که بیش از همه نشات گرفته از نگاه‌ها و تصمیمات سلیقه‌ای هستند، همیشه به روند موسیقی در کشورما لطمه زده است؛ محدودیت‌هایی که اگر از میان برداشته شوند، هنرمندان حوزه موسیقی می‌توانند به راحتی حرفه‌ای شوند و تمام هم و غم خود را موسیقی قرار دهند. اما در غیاب چنین شرایطی، این امکان طبیعتا وجود ندارد و کسی هم نمی‌تواند از فعالان این حوزه توقع رفتار و برخوردحرفه‌ای داشته باشد.

یکی از نداشته‌های ما در عالم موسیقی که در واقع حاصل حرفه‌ای نبودن فعالان این عرصه است، جای خالی عنوانی است به نام «کوچ»؛ یعنی مربی و هدایتگر. در حالی که وقتی در اغلب کشورهای توسعه‌یافته، استعدادی در حوزه موسیقی کشف می‌شود، اشخاص مجرب و کاربلد طی مراحلی مختلف به او رفتار حرفه‌ای را آموزش می‌دهند.

البته این خلا در سایر عرصه‌های هنری هم تا حدود زیادی محسوس است اما در عرصه موسیقی، نمود قابل‌توجهی دارد. از طرف دیگر چیزی به عنوان حمایت مادی و معنوی برای استعدادهای نوظهور در کشور ما وجود ندارد. آنچنانکه یک موزیسین باید با هزینه شخصی خود و تکیه بر هوش و استعداد شخصی خود به این عرصه وارد شده و گلیم خود را از آب بیرون بکشد. و چه بسا استعدادهای درخشانی که این امکان و استطاعت را ندارند؛ بنابراین در نخستین گام محکوم‌اند به شکست.

البته پول و سرمایه همیشه هم کارگشا نیست زیرا صدای بد؛ بد است و به هیچ پشتوانه و سرمایه‌ای نمی‌توان آن را به مردم تحمیل کرد. اما این وضعیت باعث می‌شود آن دسته از هنرمندان جوان که واقعا استعداد و هنر خوبی دارند، از ورود به بازار موسیقی و پیشرفت باز بمانند. متاسفانه تهیه کنندگان و حمایت کنندگان مالی در کشور ما؛ برخلاف کشورهای توسعه یافته که بعضا سرمایه‌گذاران و کمپانی‌های تولید موسیقی حتی در مرحله کشف استعداد نیز حضور پررنگی دارند، تنها در مرحله‌ای وارد میدان می‌شوند که مطمئن باشند سرمایه‌گذاری‌شان منجر به درآمدهای کلان برای آنها خواهد شد؛ یعنی در مرحله‌ای که خود هنرمند بیشتر راه را آمده و مشکلات فراوانی را پشت‌سر گذاشته است. به عبارت دیگر تهیه کنندگی و حمایت مالی از موسیقی در کشور ما تنها به معنای سودجویی است. جالب اینکه این حمایت‌ها نیز تداوم ندارند و تنها تا وقتی که درآمدزایی موجهی برای تهیه کنندگان دارند، ادامه پیدا می‌کنند. به همین دلیل هم هست که روز به روز در عرصه موسیقی‌مان شاهد جوانمرگی هنرمندان خود هستیم.

البته منظورم از جوانمرگی؛ بیشتر مرگ استعداد و هنر در وجود هنرمندانی است که بعد از چند سال به‌دلیل هجمه مشکلات و موانع، متوقف می‌شوند و گوشه عزلت برمی‌گزینند. هرچند جوانمرگی به‌معنای مرگ جسمانی نیز پدیده‌ای است که در زمانه خود، کم شاهدش نیستیم. نمونه‌اش همین زنده یاد نیما وارسته که چندی قبل جامعه هنری را در سوگ نشاند. این اتفاقات در شرایطی رخ می‌دهند که معمولا مردم تصور اشتباهی از زندگی هنرمندان خود دارند و فکر می‌کنند همه چیز بر وفق مرادشان است. اما نمی‌دانند یک هنرمند در زمانه ما، برای اینکه سرپا بماند و همچنان از جایگاه هنری خود دفاع کند، چه مشکلات و فشارهایی را متحمل می‌شود.

۱۳۹۳/۳/۴

اخبار مرتبط