به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون ویژه خود نوشت:
ژنرال اسرائيلي: زلزله تاريخي اطراف ما در حال تكوين است
مقامات رژيم صهيونيستي با سردرگمي و نگراني تحولات منطقه را دنبال مي كنند.
فرمانده جديد نيروي هوايي ارتش اسرائيل كه از روز گذشته آغاز به كار كرد، گفته است: اكنون در كشورهاي همسايه ما، زلزله تاريخي درشرف تكوين است.
ژنرال عمير اشل جانشين ژنرال عيدو نخوشتان شده است. به گزارش راديو اسرائيل، «اشل» در مراسم معارفه خود گفت: كساني در همسايگي ما قدرت را به دست مي گيرند كه تا به حال ناشناخته بوده اند. ما در محيطي كه اصلا وضع آن مشخص نيست، سر مي كنيم و بايد منتظر هرگونه پيشامدي در اطراف خود باشيم.
راديو اسرائيل همچنين با اشاره به سفر امروز وزير دفاع اين رژيم به آمريكا كه دومين سفر وي به واشنگتن طي يك ماه اخير است، گفت: باراك در اين سفر از آمريكا خواهد خواست كه كمك نظامي به اسرائيل را به ميزان 680 ميليون دلار ديگر افزايش دهد. آگاهان ديپلماتيك مي گويند وي در اين سفر همچنين تهديدهاي سيدحسن نصرالله را نيز مطرح و بررسي خواهد كرد. رهبر حزب الله لبنان روز جمعه گذشته گفت «آن زمان كه لبناني ها به دليل حملات اسرائيل از خانه هاي خود مي گريختند گذشته است و اكنون موشك هاي حزب الله قادر هستند هر نقطه اي از اسرائيل را دقيقا هدف قرار دهند.»
در همين حال ايهود باراك در مصاحبه اي راديويي گفته است: سطح خواسته هاي جامعه جهاني از ايران در مذاكرات به اندازه اي كم و پايين است كه حتي اگر ايران همه آنها را هم بپذيرد و اجرا كند، همچنان خواهد توانست برنامه اتمي خود را دنبال كند و به نتيجه برساند.
از سوي ديگر دان مريدور وزير اطلاعات و انرژي هسته اي اسرائيل و در عين حال معاون نخست وزير به روزنامه تايمز آو اسرائيل گفت: حرف حمله به ايران احمقانه است و به ما آسيب مي رساند.
وي مي گويد: تحريم ها برنامه هسته اي ايران را متوقف نكرده اند و هيچ تضميني هم وجود ندارد كه اين اقدامات موفق شوند اما اكنون زمان توقف فشار اقتصادي و سياسي نيست. افزايش هزينه هاي ايران، يك فرصت است و نه يك تضمين.
مريدور با رد ادعاي جهت گيري نظامي برنامه هسته اي ايران گفته «واقعيت اين است كه ايراني ها با تمام سرعت حركت نمي كنند. آنان اين كار را محتاطانه انجام مي دهند، اگر اصلا در حال انجام آن باشند.
تابو مي شكند يا مفنگي شده؟!
محافل خارج نشين هتاكي يك خواننده دم دستي در آلمان عليه امام هادي عليه السلام و بزرگ نمايي اين موضوع از سوي رسانه هاي ضد انقلاب را نشانه شكست فتنه سبز مي دانند.
پايگاه اينترنتي خودنويس با اشاره به اقدام موهن «ش-ن» نوشت: در واقع موضوع اين است كه جنبش سبز شكست خورده است و حالا اپوزيسيون شكست خورده و ناتوان در مبارزه، براي انتقام از رژيم، آمده تا منبع مشروعيت جمهوري اسلامي را كه همان دين است، هدف قرار دهد غافل از اين كه اين بار هم در دام جمهوري اسلامي افتاده اند.
خودنويس اضافه كرد: در واقع ترانه شاهين[ن] نقش يك افيون را براي اپوزيسيون شكست خورده بازي مي كند.
شايان ذكر است برخي رسانه هاي وابسته به نفاق سبز صرفا از اين جهت كه حركت اخير موجب شكاف بيشتر ميان نيروهاي مذهبي با جريان لائيك مي شود، ابراز نگراني كرده اند! نفاق سبز كه ابتدا با شعار نگراني نسبت به ارزش هاي اسلامي و انقلاب، به عرصه سياست پا گذاشته بود، نهايت انحطاط خود را پس از ماجراي تلخ عاشوراي سال 88 آشكار كرد آنجا كه مدعي شد حرمت شكنان آن روز، «مردان خداجو» بودند!
گفتني است روزنامه «تاتس» چاپ برلين ضمن مصاحبه با ترانه خوان مبتذل مورد اشاره نوشت: او آگاهانه تابوهايي مانند همجنس بازي، اعتياد و سكس را مي شكند.
ماموران عمليات رواني اسرائيل سينه خيز رفتند!
يك تيم پژوهشي نابغه! اسرائيل به كشف مهمي درباره مردم ايران نايل آمده است. آنها مي گويند كشف كرده اند كه ايراني ها باورمندترين مردم خاورميانه به مردم سالاري و دموكراسي هستند!!
به گزارش روزنامه وال استريت ژورنال، يك تيم پژوهشي صهيونيست از طريق تماس هاي تلفني اقدام به نظرسنجي از مردم 48 كشور از جمله ايران كرده اند. يووال پورات مديريت اين پروژه كه استراتژيست اسرائيلي معرفي مي شود در گزارش خود نوشت: اين پژوهش از طريق تماس هاي تلفني با ايرانيان در اواخر سال 2011 و اوايل 2012 انجام شده و نزديك به هزار شهروند ايراني از 31 استان اين كشور، از گروه هاي مختلف سني و قومي و از سطوح مختلف تحصيلي در اين نظرسنجي مشاركت كرده اند. براي اين نظرسنجي تماس ها با شهروندان به صورت ناشناس انجام شده است. نتايج به دست آمده از مصاحبه هاي شهروندان ايراني، پژوهشگران تيم ما را شگفت زده كرد. براين اساس، اگرچه پاي بندي به ارزش هاي محافظه كارانه نظير سنت هم چنان چشمگير است، اما جامعه ايران به شدت از ارزش هاي ليبرال(!) از جمله اهميت خوداتكايي و نوعدوستي حمايت مي كند [نوعدوستي چه ربطي به ارزش هاي ليبرال دارد؟!]حدود 94 درصد از مصاحبه شوندگان در اين پيمايش بر «حق انتخاب آزادانه در مسائل مهم زندگي» تاكيد كرده اند.
پورات در وال استريت ژورنال نوشت: تطبيق نتايج اين پژوهش با نمونه هاي جهاني آن نشان داد كه ايران در مقايسه با 47 كشور ديگر، در زمينه اشتياق و آمادگي براي دموكراسي، از 23 كشور ديگر جلوتر است و كشورهايي نظير امارات، مصر، مراكش، اردن و حتي كشورهاي آسيايي نظير كره جنوبي، هند و تايلند پشت سر آن قرار گرفته اند. با تطبيق آن با نمونه هاي اروپايي، مشخص شده كه خواست دموكراسي در ايران از كشورهايي نظير روسيه، اوكراين، اسلواكي و روماني هم نيرومندتر است.
نكته جالب در اين ميان نتيجه معوجي است كه يووال پورات و تيم وي گرفته اند مبني بر اينكه؛ «در بحبوحه بحث هاي گسترده پيرامون برنامه هسته اي ايران، معمولا 80 ميليون جمعيت ايران فراموش مي شوند... نبرد ميان اسلامگرايان و ليبرال هاي خارج كشور در جريان است... ما در سوالات خود از تئوري ارزش هاي پايه اي انسان پروفسور شالوم شوارتز استفاده كرديم و سعي كرديم به برآوردهايي از ارزش ها و نيز پتانسيل جامعه براي پيشبرد فرآيند دموكراتيزاسيون برسيم. به نظر ما ساختار جامعه ايران حامي ارزش هاي ليبرال و در تضاد با بنيادگرايي است. اين يافته ها نشان از پتانسيل بالاي تغيير رژيم به سمت ليبرال دموكراسي دارد».(!)
درباره ادعاي اين گزارش بايد گفت كه تيم صهيونيست در مقدمات بحث خود كشف عجيبي نكرده و حكايت آنها حكايت همان كسي است كه بخواهد دوباره چرخ را اختراع كند. به عبارت ديگر پافشاري ملت ايران بر استقلال و آزادي و مردم سالاري به اعتبار كارنامه انقلابي خود تا به امروز گواه روشني دال بر وجود روحيات متعالي در ميان ملت ايران است اما اينكه از اين مقدمات، به يك نتيجه مغالطه آميز- فاسد به اصطلاح علماي منطق- برسيم و ادعا كنيم مردم ايران كشته مرده ليبرال دموكراسي غرب و مخالف اسلام و اسلامگرايي هستند، موضوع متفاوتي است.
اولا به شهادت آقاي فرانسيس فوكوياما كه مدعي تئوري پايان تاريخ و سيطره ليبرال-دموكراسي بر جهان بود، اين تئوري به خاطر معارضه ملت ها به نقطه ابطال رسيده است. ثانيا ملت ايران به شهادت انواع «انتخابات» و حماسه هاي حضور خياباني نشان داده اند كه مردم سالاري را در ظرف جمهوري اسلامي جست و جو مي كنند، حاكميتي كه خود تاسيس كرده و پاي آن ايستاده اند؛ همچنان كه طبق نظرسنجي محافل غربي اكثريت قريب به اتفاق ملت ايران از برنامه هسته اي دفاع مي كنند. اسناد اين ادعا را مي توان در 2 انتخابات شكوهمند رياست جمهوري و مجلس اخير- با وجود فشار تحريم هاي اقتصادي و سياسي - و حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن شاهد بود و از آن سو به سرنوشت فتنه سبز كه بساط آن توسط خود همين مردم جمع شد و به تصريح سران رژيم صهيونيستي «سرمايه بزرگ و پياده نظام ارتش اسرائيل» محسوب مي شد، نگريست. تيم پژوهشي رژيم صهيونيستي -بخوانيد ماموران عمليات رواني- فارغ از كارهاي القايي و جنگ رواني، به اين عبرت اندوزي سزاوارند.
اين نكته نيز شايسته يادآوري است كه هر كس در دنيا مجاز به بحث درباره مردم سالاري و دموكراسي باشد، قطعا اشغالگران فلسطين و سركوبگران مردم اين سرزمين، كمترين حقي براي دم زدن از دموكراسي ندارند.
به اين مي گويند نوكر بادمجان!
يك سلطنت طلب فراري ادعا كرد برنامه هسته اي ايران تهديدي براي جهان حساب مي شود اما تسليحات اتمي كشورهاي غربي ترسناك و خطرناك نيست.
شيرين عبادي در مصاحبه با روزنامه فرانكفورتر روند شاو و در پاسخ اين سوال كه آيا به نظر شما، كشورتان به دليل برنامه هسته اي يك تهديد براي جهان است» گفت «بله». او درباره چرايي اين ادعاي خود گفت «به اين دليل كه تكثير اتمي در منطقه مي تواند بسيار خطرناك باشد».
خبرنگار آلماني مجددا مي گويد «فرانسه نيز بمب اتمي دارد. آيا از فرانسه نيز مي ترسيد؟». عبادي پاسخ مي دهد «خير. نمي ترسم، چون فرانسه يك كشور دموكراتيك است و اين مردم هستند كه دولت را كنترل مي كنند. بنابراين هيچ گاه خطري از سوي فرانسه ايجاد نخواهد شد. ولي كشورهايي مانند ايران و پاكستان دموكراسي نيستند. شما مي ترسيد زيرا پاكستان بمب اتمي دارد. و مردم نگران اند كه ايران نيز به چنين تسليحاتي دست يابد. آنچه براي آنها ايجاد ترس مي كند، دولت هاي غيردموكراتيك اند، نه بمب اتمي.» خبرنگار مجددا مي پرسد اگر دوباره رفراندوم و انتخابات شود و به جاي اپوزيسيون سلطنت طلب يا ليبرال، حكومت اسلامي روي كار بيايد، مي پذيريد؟ كه عبادي جواب مي دهد شرط دموكراسي اين است كه سكولار باشد.
عبادي همچنين در حالي كه براي فرار از مجازات و حكم دادگاه از كشور گريخته، ادعا كرده كه به فكر همكاران زنداني خود هست.
يادآور مي شود عبادي در روزهاي اوج انقلاب اسلامي، علنا از مردم انقلابي به عنوان اوباش ياد كرده و خواستار سركوب آنان توسط رژيم سلطنت شده بود. بنابراين و ذاتا نقاب دموكراسي به سوابق فاشيستي وي نمي خورد. ثانيا او ارتباطات گسترده اي با گروهك تروريستي منافقين دارد و از سوي همين گروهك- كساني چون لاهيجي- نامزد دريافت جايزه نوبل شد، بنابراين ادعاي وي درباره طرفداري از مردم ايران نيز مسموع نيست. ثالثا او تعمدا و به دلايل روشن، از ايران و پاكستان نام مي برد اما نام رژيم نامشروع صهيونيستي را كه هم داراي سلاح اتمي است و هم علت وجود و بقاي آن به نسل كشي مرتبط است، درز مي گيرد و متعرض تسليحات اتمي اين رژيم نمي شود.
نكته چهارم اين است كه اتفاقا يك رژيم بر حسب ظاهر دموكرات و سكولار (آمريكا) بمب اتمي را اولين بار توليد و براي اولين و آخرين بار در هيروشيما و ناكازاكي ژاپن (1945 ميلادي) منفجر كرد و ادعاي خانم عبادي درباره نسبت دموكراسي سكولار و تهديد اتمي مطلقا مزخرف است. پنجم اين كه همين رژيم ظاهرا دموكرات به كشورهاي افغانستان و عراق- به شكل كاملا ياغي گرانه و غيرقانوني- يورش برد و ميليونها شهروند غيرنظامي را به خاك و خون كشيد و مطلقا هم مردم آمريكا نتوانستند اين رژيم زنجير پاره كرده را كنترل كنند. نيز همين رژيم از اورانيوم ضعيف شده در جنگ هاي ياد شده استفاده كرد. و هم اكنون نيز از قتل عام مردم در بحرين جانبداري مي كند. ششم اين كه اگر بمب اتمي خطرناك نيست چرا بايد افكارعمومي را از برنامه صلح آميز هسته اي ايران كه تحت نظارت آژانس قرار دارد، ترساند؟ آيا اين نهايت وطن فروشي نيست كه كسي عليه مردم خود جوسازي كند؟ و اگر اصل برنامه هسته اي مسئله است چرا اين خانم سرسپرده رژيم كودتايي و سلطنتي پهلوي آن زمان ساكت بود؟ گفتني است اين چندمين بار است كه عبادي به خاطر توجيه مواضع آمريكا و رژيم صهيونيستي دست به رفتارهاي انتحاري مي زند.
رمانتيك بازي اصلاح طلبان بدتر بود يا رفوزه شدن جنبش سبز؟!
مبارزه سياسي اپوزيسيون با جمهوري اسلامي به ويژه از زماني كه اميدوار به اصلاح طلبان شده به مبارزه رمانتيك و ملودرام بدل گشته است.
اين مطلب را پايگاه اينترنتي سكولاريسم نو به قلم «الهه- ب» (از همكاران نشريه سلطنت طلبان در لندن) مورد تاكيد قرار داده و با اشاره به سردرگمي برخي بازيگران فتنه سبز در موضوع انتخابات مجلس (تحريم آن و سپس دادن رأي پنهاني در مرحله اول و دعوت به تك رأي در مرحله دوم انتخابات) نوشت: شركت در «انتخابات»، آن هم مرحله دوم مجلس، آن هم براي «رأي» دادن به «يك نفر»، آن هم با اين هدف كه فلان و بهمان، به راستي اگر كاسه اي زير نيم كاسه نباشد و داوطلبانه ابراز شود، چيزي جز نمونه اي از «سياست رمانتيك» نيست! سياستي كه رمانتيسم آن بي درنگ در برابر واقعيت عملا موجود رنگ مي بازد و تبديل به ملودرام مي شود تا جايي كه به حال چنين سياست ورزان رمانتيكي بايد گريست. رمانتيسم سياسي و سياست رمانتيك را خاتمي شروع كرد.
نويسنده اضافه مي كند: بسياري از روزنامه نگاران مدافع اصلاحات كه بيشترشان حالا در خارج كشور بسر مي برند، عمدتا رمانتيك نويس هستند. آسمان و ريسمان و داستان را با رشته نازك احساس به هم مي بافند تا جايي كه در پايان معلوم نمي شود مي خواستند چه بگويند و اصلا چرا دست به قلم برده اند! در سياست رمانتيك و مبارزه نمادين چون زبان بيش از عقل در تكاپوست، پس هر كسي هر آنچه درست مي پندارد به ديگران توصيه مي كند بدون آنكه حاضر باشد مسئوليت پيامدهاي آن را برعهده بگيرد. فقط در لابلاي اين سياست و اين مبارزه است كه مي توان «كشف» كرد موضوع واقعا بر سر چيست. مثلا آنجا كه حجت الاسلام خاتمي رئيس جمهور پيشين سرانجام مجبور مي شود بگويد كه منظورش از «جامعه مدني» همان «مدينه النبي» بوده است!
در همين حال آرش بهمني از روزنامه نگاران زنجيره اي فراري، با تخطئه بي كفايتي محافل خارج نشين به ويژه شوراي هماهنگي سبز، در «بالاترين» نوشت: خارج نشيني يعني چه؟ بارها و بارها دراين باره صحبت شده. وقتي مخالفان از ايران خارج مي شوند، وارد يك فضاي ذهني مي شوند و از واقعيت ها دور مي افتند و نمي توانند براساس واقعيات تصميم بگيرند و... در ساخت و تغيير ذائقه مردم نقش كمتري دارند و اگر هم قرار باشد كاري انجام دهند، بس دشوار و طاقت فرسا خواهد بود.
نويسنده وبلاگ مرثيه هاي خاك سپس با اشاره به فعال شدن برخي اصلاح طلبان نظير موسوي لاري، ابطحي، حضرتي، جهانگيري، شكوري راد، مجيد انصاري، عبدي، كولايي و خانيكي در هفته نامه اي كه توسط تيم شهروند و شرق اداره مي شود، نوشت: مطالب اين نشريه در تأييد رأي خاتمي در انتخابات مجلس است. از آن طرف نزديك به يك سال و نيم از تشكيل شوراي هماهنگي سبز مي گذرد، ديگر گروه هاي اپوزيسيون نيز سوابق چندين ساله در خارج از كشور دارند، بعد از جنبش سبز تعداد زيادي از نيروهاي سياسي از كشور خارج شده اند و... نتيجه كار همه آنها در اين مدت چه بوده؟ متاسفانه بايد گفت كه جمع اين فعاليت ها، نتيجه اي نزديك به صفر را نشان مي دهد.