عبدا... اسكندری از گریم‌های "شاهگوش" می گوید

جالب است بدانید استاد بلامنازع گریم این مرز و بوم كه قدر و منزلت هنرش بر اهالی سینما و تلویزیون و تئاتر آشكار است، زیر نظر بیژن محتشم در تلویزیون ملی ایران كار گریم را آغاز كرد.

به گزارش نما به نقل از باشگاه خبرنگاران، برنده پنج سيمرغ بلورين جشنواره فيلم فجر براي بيش از صد و شصت، هفتاد فيلم و سريال طراحي گريم داشته است که در اين ميان نمي توان از کنار آثاري چون «هزار دستان»، «دايي جان ناپلئون»، «امام علي (ع)» در تلويزيون و فيلم هايي چون «دلشدگان»، «آدم برفي»، «روز واقعه»، «مادر»، «بانو»، «ساحره» براي سينما به راحتي گذشت.

در ميان شاهکارهاي عبدا... اسکندري، خيلي ها از گريم سنگين محمود بصيري در سن 37 سالگي در نقش يک پيرزن 90 ساله براي فيلم «دستفروش» ياد مي کنند. بسياري از اهالي سينما معتقدند اين طراح گريم کهنه کار سينما، معرف بازيگران متعددي در سينماي ما بوده است. اکبر عبدي در تمام گفت و گوهايش از تأثير اسکندري بر زندگي حرفه اي اش مي گويد و معتقد است بسياري از موفقيت هايش در عرصه بازيگري را مرهون گريم خاص و متفاوت استاد مي داند.

او يکي از بهترين هاي حرفه خودش در دنياي سينما محسوب مي شود و نظر جالبي در خصوص هنر گريم دارد. اسکندري مي گويد: «چهره پردازي، احياي هنرپيشه در نقش اوست. هنگامي که چهره هنرپيشه اي را گريم مي کنم، از او مي خواهم در آينه بنگرد و به تدريج هماهنگ با تغييراتي که در چهره اش ظاهر مي شود و نقشي که قرار است ايفا کند، در درون نيز دگرگون شود. هرگاه چهره اي که مي آفرينم با شخصيتي که هنرمند خلق مي کند هماهنگ شود، تجديد حيات هنرمند در نقشش محقق مي شود».

اسکندري با باني فيلم از «شاهگوش» و شرايط فعلي گريم در آثار تلويزيوني گفت.

*قبل از اينکه به بحث گريم و اوضاع و احوال اين مقوله در تلويزيون و سينما بپردازيم، اگر موافق باشيد با شما هم از «شاهگوش» بپرسيم...

ـ در خدمتم...

*اوضاع و احوال تلويزيون در چند وقت اخير به خصوص در بحث توليدات تلويزيوني (سريال) در چند ماه پاياني سال و سه ماه اخير طوري بود که مردم به رسانه خانگي روي خوش بيشتري نشان دادند. در اين ميان «شاهگوش» هم جزو آثاري بود که توانست اعتماد مخاطب را براي تهيه نسخه هاي مختلف باز کند. به عنوان کسي که در اين سالها مدام با داود ميرباقري بوديد. چه فاکتورهايي را در موفقيت اين سريال موثر مي دانيد؟

ـ به نظرم يک مقدار دست آقاي ميرباقري در ساخت سريال «شاهگوش» بازتر بود. در واقع مشخصاً سليقه هاي شخصي در اين کار خيلي اعمال نشده بود. وقتي که شما يک کار هنري انجام مي‌ دهيد و انواع سلايق شخصي در آن رسوخ مي کند، عملاً به لحاظ کيفي با افت روبرو خواهيد بود. در ضمن از آنجا که آقاي ميرباقري آگاهي بسيار خوبي از خواسته مخاطب دارند، خوب مي دانند چه کنند و چه بسازند تا تماشاگر تلويزيوني را جذب کنند. شما به کارنامه ايشان نگاه کنيد. اگر سريال تاريخي ساخته موفق بوده، اگر فيلم سينمايي ساخته موفق بوده، نمونه اش فيلم «آدم برفي»؛ اگر تئاتر کار کرده پرتماشاگر و موفق بوده است. به نظرم شناخت آقاي ميرباقري از جامعه و اطرافش يکي از دلايل موفقيت «شاهگوش» است که نمي توان از آن به راحتي عبور کرد.

*و در خصوص اوضاع تلويزيون، موثر در انتخاب رسانه‌ هاي خانگي از سوي ميرباقري، تحليل شما چيست؟

ـ به نظرم آقاي ميرباقري به دنبال اين است که تجربه کند. اگر به کارنامه ايشان نگاه کنيد، متوجه مي شويد انواع و اقسام کارها را در ژانرها و گونه هاي مختلف تجربه کرده است. سريال تاريخي دارد، درام دارد، فيلم سينمايي درام دارد، کمدي کار مي کند. به نظرم سريال «شاهگوش» هم گونه اي ديگر بود که ايشان تجربه کرد و به نظرم موفق هم بود.

*اگر چه کارنامه عبدا... اسکندري در بحث طراحي گريم به عنوان يکي از بهترين هاي دنيا بر همگان واضح است و نمونه آن را مي توان در آثار تاريخي تلويزيون ما مثل سريال «امام علي (ع)» جستجو کرد، امّا شما در سريال «شاهگوش» هم به عنوان يک قصه روز با وسواس به ماجراي گريم اهميت داديد. اتفاقي که متاسفانه موضوع مهمي نمي تواند در اين روزهاي بي پولي براي ديگر توليدات باشد.

ـ معمولاً تهيه کننده ها به بحث گريم کمتر اهميت مي دهند و بيشتر پول را خرج بازيگر مي کنند. گاهي اين حس به وجود مي آيد که ديگر عوامل براي تهيه کننده اهميت ندارند. در حاليکه گريم هم يکي از عناصر موثر در اين هنر است. دنياي غرب بارها ثابت کرده که گريم مي تواند سهم بسزايي در اين باب داشته باشد. متاسفانه نه نويسنده ما به بحث گريم اهميت مي دهد، نه کارگردان و نه تهيه کننده که در کل دوست ندارد براي اين ماجرا خيلي هزينه کند و مي خواهد با حداقل ها کار کند. حالا يک جا مثل سريال «شاهگوش» دست ما را باز مي گذارند و مي گويند هر چه براي گريم نياز است انجام دهيد. هر چه لازم داريم تهيه مي کنند، تعداد گريمور را بالا مي برند و در کل به بحث گريم اهميت مي دهند. سريال «شاهگوش» ثابت کرد که اگر شما به بحث گريم هم در سريال سازي توجه کنيد، مي تواند يکي از فاکتورهاي موفقيت باشد. چون قطعاً گريم يک مقوله مهم در شخصيت پردازي است که مي تواند در دوست داشتني تر شدن کار موثر واقع شود. اميدوارم دوستان ديگر هم از اين نمونه موفق الگوبرداري کنند و بدانند که گريم، لباس، صحنه و... همه مي توانند در بالا بردن کيفيت يک سريال کمک کنند. متاسفانه الان فقط ما به بازيگر اهميت مي دهيم و ديگر هيچ!

*به نظر شما عدم توجه به ماجراي گريم در آثار نمايش تنها يک ملاحظه اقتصادي از سوي تهيه کننده است؟

ـ بله، هم خود گريم هزينه بر است و هم زماني که مي برد. به هر حال يک طرح گريم ممکن است زمان زيادي را به خود بگيرد. امّا دوستان مي گويند گريم را ول کن يک فون بزنه بره! خب اين يعني چه؟! يعني اينکه به بحث گريم توجه لازم نمي شود.

*امّا حس مي کنم يک بخش اين ماجرا بر مي گردد به سواد تيم سازنده و اين کاره بودن يا نبودن آنها؛ شما در سريال «شاهگوش» به جز محسن تنابنده (و تيپ سازي هايش) طراحي وقت گير آنچناني براي نقش هاي اصلي تان نداريد. امّا فرهاد اصلاني، حميدرضا آذرنگ و به خصوص احمد مهرانفر و... با يک طرح ساده امّا فکورانه قابل باور از آب در آمده اند و اين در کيفيت بازي بازيگران هم موثر است.

ـ به نظر من بايد ميدان بدهند تا بچه ها کار کنند و تاثير خودشان را بگذارند. در واقع بايد به گريم وقت اين را داد تا تاثير خود را بر کيفيت آثار بگذارد. متاسفانه الان گريم ما تنها به يک فون ختم شده و رفته است. الان بچه هاي حرفه اي ما بيچاره ها بيکار هستند و حتي رفته اند سراغ کارهاي ديگر. به هر حال آنها هم هزينه دارند و نمي توانند خرج زندگي شان را در بياورند. شما فکر کنيد الان دستمزد بچه هاي گريم چقدر است؟ لطف کنيد برويد از بچه هاي گريم سوال کنيد چقدر دستمزد مي گيرند؟

*صاحب نام هاي گريم در تلويزيون به اندازه بازيگر دست چهارم و پنجم دستمزد مي گيرند...

ـ مثلاً در کارهاي نود دقيقه‌ اي 2 ميليون مي‌دهند، خود گريمور هست، دستيارش و يک گريمور خانم با وسايل، شما اين دو ميليون تومان را براي يک ماه کار تقسيم کنيد بين اين سه نفر، مگر ما خودمان نمي گوييم حقوق زير يک ميليون و نيم زير خط فقر است؟! شما دو ميليون مي دهيد به سه نفر با وسايل، خب اين آدم چه گريمي مي تواند بکند. چه گريموري مي تواند باشد؟ من معتقدم که حتي نويسنده هاي ما هم بايد بحث گريم را در زمان نگارش مدنظر داشته باشند. مطمئن باشيد اگر کار خوب از آب در بيايد، نويسنده هم از اين ماجرا منتفع خواهد شد. کارگردان هم همين طور و... متاسفانه به گريم در کشور ما کم توجهي مي شود.

اميدوارم سريال «شاهگوش» فتح بابي باشد براي پرداختن به اين مقوله مهم در بحث فيلم و سريال، اينکه تهيه کنندگان ما به مقوله بازيگري بيش از هر مسئله ديگري اهميت مي دهند که به نظرم يک اشتباه است. شما مي بينيد که الان تماشاگر سينما و تلويزيون ما بيش از چهره و صورت، به بازي ها اهميت مي دهند. چهار ـ پنج سال پيش شکل و نام بازيگران و ستاره ها خيلي مهم بود، ولي الان شما نگاه کنيد بچه هاي تئاتر آمدند و تماشاگر جذب بازي آنها مي شود.

در واقع ديگر نام ها نيستند که کار را پيش مي برند. هر بازيگر که توانايي بيشتري در بازي دارد، يعني بازيگرتر است، الان معروف تر است و مخاطب هم او را دوست دارد. اگرچه شايد چهره آنچناني هم نداشته باشد! اين خوب است که فيلم ها و سريال هاي ما ديگر به سمت چشم و ابرو نمي رود، هيکل خوب حرف اول را نزند، حرف اول را بازي بازيگر بزند.

اگرچه فاکتورهاي ديگر هم در کنار بازي به کار مي آيد. شما آقاي تنابنده راببينيد، آقاي احمد مهرانفر و... يا خيلي از دوستان که خدا را شکر بالا مي آيند و بسيار موفق هم هستند. اين يعني اينکه از اين به بعد به توان بازيگر توجه مي شود. تماشاگر هم درگير بازي هاست تا فاکتورهاي ديگر، مردم ما تفاوت بازي خوب را با ادا مي فهمند.

*مي دانم که شما اصولاً در کارهاي نمايش داود ميرباقري طرف مشورت او در بحث انتخاب بازيگر هستيد، چقدر به اعلام نظر طراح گريم و مشورت گرفتن از او در انتخاب بازيگر معتقد هستيد؟

ـ در اکثر کارهايي که من انجام مي دهم، دوستان محبت مي کنند با من در ميان مي گذارند و مشورت مي کنند. اين کار خوب است، چرا که ممکن است شما به عنوان کارگردان يک قيافه خاص نياز داشته باشيد، ولي در خاطرتان نباشد، ولي من چون شغلم اين است، مي توانم پيشنهاد کنم که مثلاً آقاي فلان به لحاظ فيزيک و آناتومي صورت به آن نقش نزديک تر است. در واقع ما يک يادآوري هستيم که هم به کار کمک مي کند و هم به بحث گريم، وقتي بازيگر به نقش نزديک تر باشد گريم هم طبيعي تر مي شود.

در سريال «شاهگوش» هم آقاي ميرباقري با من مشورت داشتند و من نظرم را گفتم. الان بحث انتخاب بازيگر به عنوان يک حرفه تخصصي خودش را معرفي کرده و در تيتراژ هم به آن اشاره مي شود. من در سريال «شاهگوش» و ديگر همکاري هايم با آقاي ميرباقري به شکلي کاملاً دوستانه پيشنهاد مي دهم.

*اگر صحبتي مانده...

ـ خدا را شکر تماشاگر از سريال «شاهگوش» خوشش آمده است و من اين مسئله را در جاهاي مختلف مي شنوم. جالب اينکه تفاوت گريم هم در اين سريال براي مخاطب عام حتي قابل حس است و من مي شنوم که نظرات جالبي در خصوص بحث گريم دارند. شک نکنيد اگر به ماجراي گريم توجه لازم بشود، مخاطب هم کار را بيشتر دوست خواهد داشت.

۱۳۹۳/۴/۶

اخبار مرتبط