اشاره: همايش سبط النبي (ع) بيش از آنكه بازتاب تاريخي يا معرفتي داشته باشد، بازتاب سياسي داشت. اما به نظر مي رسد برخي مفاهيم مطرح شده در اين همايش نياز به مداقه بيشتري دارد.دكتر محمدحسین رجبی دوانی ديدگاه هاي قابل اأملي را در اين خصوص در گفتگو با نشريه داخلي نمازجمعه تهران مطرح كرده است كه به جهت اهميت، نما آن را بازنشر مي كند:
* مهمترین شاخصه ی سیاسی زمانه امام حسن (ع) كه با شرایط امروز جامعه مسلمانان جهان منطبق است، چیست؟
در مقایسه شرایط امروز اسلام و جمهوری اسلامی ایران و ولایت با شرایط دوران امام مجتبی(ع) باید گفت که دو مسئله قابل تطبیق است. یکی جو جنگ عظیم رسانهای که بر ضد امام حسن مجتبی(ع) وجود داشت به گونهای که این طور القاء میکردند، تداوم حکومت امام مجتبی(ع) و اهل بیت باعث بروز مشکلات برای مردم یا جنگهای داخلی و یا عدم برخورداری از مزایای مادی و رفاه بیشتر است. اگر حاکمیت در اختیار بنی امیه قرار گیرد، اوضاع مناسب خواهد شد. شرایط رفاهی مردم بهبود خواهد یافت و این را در بحثهای رسانهای آن موقع بسیار مطرح کردند و توانستند بر بخش عمدهای از مردم قلمرو امام حسن مجتبی(ع) تاثیر بگذارند. الحمد الله به رغم اینکه امروز چنین جنگ رسانهای و تبلیغاتی بر ضد نظام مقدس ما و ولایت وجود دارد به لطف الهی و بصیرت فوق العاده مردم ما، دشمن ناکام مانده است و برعکس در دوره امام حسن مجتبی(ع)، بی بصیرتی مردم باعث شد تا جنگ تبلیغاتی دشمن، موفق باشد.
دوم خیانت سرشناسان، بزرگان و اشراف قبایل به امام مجتبی(ع) و همراهی با دشمن است که به امام و حکومت حق آن حضرت ضربات سختی وارد کرد. خیانت به ظاهر مسلمانان و سرشناسان اسلامی مسلمان به حکومت حق و همراهی با دشمنان که میبینیم هم مکاتباتی با معاویه دارند و هم چراغ سبزهایی به او نشان میدهند که ما با تو همراه و همگام هستیم و دشمن امام و ولایت را تحریک میکنند تا به حاکمیت امام(ع) هجوم بیاورند و وقتی هم این هجوم صورت گرفت با خیانتی که در مقام عمل نشان دادند، حاکمیت امام(ع) به شدت تضعیف و نهایتا به صلح انجامید. امروز هم میبینیم که خیانت و همراهی با دشمنان اسلام و ولایت در قالب حاکمیتهای فاسد و خود فروخته کشورهای به ظاهر مسلمان وجود دارد که با امریکا و استکبار و صهیونیسم بر ضد نظام ما هم پیمان و همراه هستند و هم گروهی از افراد استحاله شدهای که دیروز در صفوف انقلاب بودند و امروز به دشمنی با نظام و انقلاب برخواستهاند و با دشمنان بیرونی ارتباطاتی دارند که نمونه شاخص آن را ما در سران فتنهای که سال 88 خیانت آنها ثابت شد میبینیم. اما بازهم به لطف الهی اگر چه سران کشورهای مدعی اسلام به ما خیانت کردند و با دشمنان ما همگام هستند و یا خائنین داخلی با آنها همراه شدند؛ اما بازهم عدم موفقیت این خائنین را ما شاهد هستیم. این به سبب وحدت و یکپارچگی و بصیرتی است که در مردم ما به لطف الهی وجود دارد.
* صلح امام حسن(ع) و مقوله نرمش قهرمانانهای كه رهبر انقلاب مطرح نمودند چه نسبتی با هم دارد؟
ما نمیتوانیم در اینجا از كلمه نسبت استفاده كنیم. اصلاً پذیرش صلح توسط امام حسن(ع) به تعبیر زیبای رهبر معظم انقلاب، پر شکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ لقب گرفته است. نرمش قهرمانانه هم همانطور که از نامش مشخص است، دو فاکتور و مولفه در خودش دارد. یکی نرمش، یعنی انعطاف نشان دادن و به ظاهر عقب نشینی کردن از برخی مواضع و یا به تعبیر دیگر دادن امتیازاتی ناخواسته است و دیگری قهرمانانه یعنی این امتیاز دادن و یا انعطاف نشان دادن نهایتاً به پیروزی جبهه حق بیانجامد و آن را قهرمان این صحنه مبارزه کند. پذیرش صلح در حقیقت کوتاه آمدن از سوی امام حسن(ع) نبود و اعلام پایان نبرد جبهه حق و باطل نیست؛ بلکه بردن این نبرد از فاز رو در رویی نظامی مستقیم و مشخص به حرکتی زیر زمینی برای ساخت جامعه تباه شدهای است که دیگر نمیخواهد در عرصه از حق دفاع کند. امام مجتبی(ع) در بدترین شرایط ممکن قرار گرفته بود و جامعه فاسد شده با علم بر اینکه حق و حقیقت در امام مجتبی(ع) است و معاویه مظهر باطل و شرارت و خباثت است، اما چون منافع و راحتی دنیای خود را در همراهی با معاویه میدیدند، آگاهانه امام حسن(ع) را همراهی نمی کردند و امام هم چون در مقام رهبری جامعه بود و میدانست با هجوم معاویه جامعه نه تنها او را در این مصاف همراهی نمیکند، بلکه به او خیانت خواهند کرد. که البته پیش از رویا رویی مستقیم این خیانت صورت گرفت. لذا امام(ع) با تلخ کامی و ناراحتی و البته به عنوان مناسبترین راه کار برای مقابله با معاویه صلح را نه به عنوان یک راهبرد بلکه به عنوان یک شیوه و تاکتیک در این شرایط پذیرفتند و معاویه را ناکام کردند. بحث این است که برخی به غلط تصور میکنند که نرمش قهرمانه یعنی دادن امتیار یک جانبه به دشمن حال آن که این نیست بلکه وقتی شرایط اینگونه اضطراری میشود و جبهه حق نمیتواند به خاطر این شرایط با دشمنی قدر مقابله مورد نظر خود را داشته باشد، در قالب انعطاف نشان دادنها و اعطای برخی امتیازات، امتیازات بزرگتری به دست میآورد که نهایتاً در این رویارویی به پیروزی جبهه حق میانجامند. رهبری این نرمش قهرمانهانه را به صحنه کشتی تشبیه کردند. یعنی در کشتی اگر نمی توانید با فنونی که تسلط دارید حریف قدر را به زانو درآورید او را باید فریب دهید و با دادن یک امتیاز به او و فریب دادن او که احساس میکند دارد برتری پیدا میکند شما متقابلاً امتیازات بیشتری را به دست آورید تا در نهایت دست شما به عنوان برنده این زور آزمایی بالا رود. لذا نرمش قهرمانانه بازی یک سر برد است و آن هم برد جبهه حق است. غلط است برخی تصور میکنند در نرمش قهرمانانه یک بازی دو سر برد را انجام میدهند. دو سر برد درمنطق اسلام محکوم است. نمیتوان به گونهای عمل کرد که هم جبهه حق پیروز میدان باشد و هم جبهه باطل. ما برای جبهه باطل ابداً مشروعیتی قایل نیستیم.