گروه ترجمه - روزنامه واشنگتنپست 4 ژوئیه 2014(13 خرداد) در مقالهای به تهدید گروه تروریستی داعش برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران پرداخت و نوشت: بیشتر تحلیلها در مورد وضعیت عراق، بر اشتباهات آمریکا و خطرات بالقوه برای منافع آمریکا متمرکز است؛ اما احتمالاً میتوانیم به پیامدهای حوادث اخیر برای ایران که 900 مایل مرکز مشترک با عراق دارد، نگاهی بیندازیم که در عین حال، بهشدت خواهان سلطه سیاسی بر این کشور است. این، تصویر مطلوبی نیست. درک هاروی، تحلیلگر اطلاعاتی عراق و مدرس دانشگاه فلوریدای جنوبی، میگوید: «مدیریت قاسم سلیمانی، در جنگ سوریه و عراق، شرایط را برای واکنش و حرکت عربهای سنی به افراطگرایی فراهم آورد... او فرصتهای میانهروی را از دست داد و همچنان از منافع ایران حمایت میکند. تحریک خشونت در سوریه به افزایش تهدید در سوریه و سرریز آن به عراق منجر شد. او با امتناع از مشورت با برخی میانهروها و تمایل به قدرتیابی مجدد مالکی، محیطی مناسب برای بهرهبرداری داعش و دیگران فراهم آورد.»
در ادامه مقاله آمده است: اشتباهات ایران در این مسائل، چشمگیر است. اینکه داعش در شمال شرق عراق و نواحی همسایه سوریه اعلام خلافت کند، برای ایران فاجعهآور است. حال ایران به سوی بسیج متحدان عراقی خود برای توقف و مهار شورشیان سنی و جلوگیری از تسلط آنها بر بغداد تلاش میکند. ایرانیها که شاهد فروپاشی ارتش عراق (آموزشدیده از سوی آمریکا) هستند، به سوی شبهنظامیان شیعه متمایل شدهاند که از سوی نیروی قدس آموزش دیده و هدایت میشود؛ اما این اتکا بر شبهنظامیان فرقهگرا تنها ظرفیت برای خشونتورزی را افزایش میدهد. در واقع، احتمالاً فضایی دوقطبی را به وجود میآورد که داعش به ایجاد آن امید بسته بود. جنبه دیگر اقدامات اشتباه ایران، این است که خیزش داعش، استقلال کردستان عراق را تسریع کرده است.
در پایان مقاله آمده است: یک کشور کردی میتواند احساسات ملیگرایانه کردهای ایران را که حداقل ده درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهد، برانگیزد و سبب بیثباتی شود. نیروی قدس مجبور است برای حفظ کردستان عراق و جلوگیری از تجزیه عراق تلاش کند و تسلط متحدان شیعه ایران بر دولت فدرال عراق در آینده را کاهش دهد. همچنین بهترین راه برای سرکوب داعش، قدرتدهی به نیروهای قبیلهای سنی و حامیان آنها در عربستان است. این وضعیت برای نیروی قدس وضعیت باخت-باخت به شمار میرود. فرزان ثابت استدلال میکند نیروی قدس ردپای کمرنگ در عراق و سوریه را ترجیح داده است؛ اما این ردپای کمرنگ در حال حاضر کافی نیست... زیرا ایجاد یک کشور عرب سنی متخاصم در کنار مرزهای ایران ممکن است به دشمنان منطقهای ایران، ابزاری مطلوب برای بیثباتی مرزهای غربی بدهد.» نیروی قدس امیدوار بوده از اینکه ایران بهعنوان قدرتی شیعه و فارس در جهان عرب (عمدتاً سنی) نگریسته شود، جلوگیری کند. کریم سجادپور، عضو بنیاد صلح بینالمللی کارنگی، میگوید: «آنچه آنها در سوریه و عراق انجام دادهاند، ایران را به عنوان قدرتی فرقهگرا نمایش داده است... اقدامات قاسم سلیمانی، انعکاسی از فرهنگ سیاسی ایران است که بر اساس آن، مصالحه نشاندهنده ضعف است و تاکتیک به راهبرد ارجحیت پیدا میکند.»
تحلیل: نویسنده یادداشت فوق که از متن یادداشت معلوم است سفارشی و هدفمند نگارش شده، قصد دارد با دادن نسبتهای کاملاً واهی به بزرگنماییهایی که فاقد ارزش است و هیچ نسبتی با واقعیات ندارد، شکستهای مکرر چند سال اخیر استکبار و ارتجاع را در منطقه تلافی کند. در راستای این هدف حسابشده، از داعشی که روزبهروز ضعیفتر و ذلیلتر میشود، به صرف اینکه اعلام خلافت کرده، به نحوی یاد میکند که گویا قدرتی شکستناپذیر در مناطقی از عراق ظهور کرده که قادر است وضعیت منطقه را تغییر دهد. این عملیات روانی رسانهای که بیشتر برای انتقامگیری و مرعوب کردن ایران و تقویت روحیه شکستخورده تروریستهای تکفیری و حامیانشان است، دوام چندانی نخواهد داشت و در آینده نهچندان دور، مشخص خواهد شد که وزن این تروریستهایی که بسیار تلاش شده بزرگ جلوه کنند، چقدر است!