دعای اوحمزه دریای نور است، چه قدر باید خدا را شکر کنیم که این مطالب را در اختار ما گذاشته است. در جمله ای از این دعا میفرماید:
"تَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآ و تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ. بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ"
خدایا تو رحم میکنی، مرحمت میکنی به هر کسی که بخواهی، به هر چیزی که بخواهی و هرگونه که بخواهی و عذاب میکنی هرکسی را به هر چیزی که بخواهی و هر گونه که بخواهی.
این جمله دریای نور است،باور بفرمائید بزرگان گفته اند این قسمت شرح شود پانصدصفحه کتاب میشود خیلی عمیق است،حالا مختصری عرض میکنم. میفرماید:"ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" اولا شما می بینید در نعمت های ظاهریّه دنیا، همینطور که در جای دیگر دارد که:"جَعَلْتَ لِكُلّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً" هرکسی یک سهمیه ای دارد، اگر بخواهیم در این نعمت های ظاهری دقت کنیم به هر کس یک چیزی مرحمت کرده است.در این موضوع خیلی میشود صحبت کرد اما چون نعمت های دنیا خیلی مهم نیست از اینجا میگذریم، عمده چیزی که در این قسمت نظر بزرگان را جلب کرده است نعمت های باطنی است. آقا در نعمت های باطنیه اصلا خدا میداند از عقول ما خارج است که خدا چه چیزهایی به این بندگان داده است، به هر کس یک بعد از معرفت را داده است، میبینید یکی را صاحب کرامت کرده است، یکی درجه اش از صاحب کرامت بالاتر است به مصلحتی صاحب کرامتش نکرده است یکی را اینطور نوازش کرده است، اینها دریاست.
اما جمله دیگر "تعذب من تشاء بما تشاء کیف تشاء" آقا عذاب میکند هرکسی را به هر چیزی که بخواهد، خیلی ترسیدنی است، ببینید عذاب در اینکه پناه میبریم به خدا آدم یک مرض مهلکی بگیرد در این خلاصه نمیشود، یک مرد به یک همسر بداخلاق گرفتار شده است زنی به همسر بداخلاق گرفتار شده، اولاد نااهل تمام اینها عذاب است، اما میبینید در اینها ها هم خلاصه نمیشود، یک نفر یک قضیه ای را برای من گفت خیلی مختصر خدمت شما عرض میکنم، یک آدم ثقه ای این را برای من گفت، گفت یک نفر آدم باسواد چندین زبان بلد بود خیلی محترم، تمام این پسر ها دختر ها همه تحصیل کرده، مهندس، دارای دکتری، این هم یک آدم محترم، موقر، شاعر، نویسنده، همه جور.. آقا این در سنین شصد سالگی یک عارضه ای پیدا کرد، اون عارضه اش این بود که اگر یک زباله روی زمین میدید بی قرار میشد که باید حتما خم شود آن را بردارد! یک تکه کاغذ، یک قوطی کبریت، ته سیگار! آقا اینها را برمیداشت میبرد یک انباری درست کرده بود میریخت آنجا در یک دفتری در سه زبان یادداشت میکرد! به سه زبان مینوشت من روز فلان یک زباله ای از فلان جا پیدا کردم!
عمری اینطور گذشت، همه تعجب میکردند که این چه کاری است، وقتی با شما حرف میزد آنقدر مودب حرف میزد، منظم، مشاعر تماما جمع، حواس جمع، اما این عارضه بود و آخر هم سر اینکه خم شده بود یک زباله ای را بردارد سر همین مسئله رفت زیر ماشین و خاتمه حیاتش داده شد. یک عده در فکر بودند که چرا این اینطور شد این چه قضیه ای بود آقا بعدا کاشف به عمل آمد که این در جوانی یک جنایتی را مرتکب شده است هیچ کس هم باخبر نشده و این کیفر آن بود که آدم بیاید از زندگی بیفتد خب این آدم اگر مریض میشد میرفت یک جا میمرد تمام میشد اما نه بیست، سی سال باید در خیابان ها بدود زن و بچه اش رهایش کرده بودند ازش متنفر بودند، بعد فهمیدند این یک نوع کیفر است، من این را به عنوان نمونه عرض میکنم.
در حالات بسر بن ارطاة که خدا انشاء الله لعنت و عذابش را از او برندارد، این را معاویه میفرستاد کارهایی را انجام میداد که خدای من میداند انسان از گفتنش مشمئز میشود، یک از کارهایش را من با تمام ناراحتی میگویم که ما بدانیم این دشمنان امیرالمومنین علیه السلام دشمنان ائمه علیهم السلام چه قدر پست بودند که حساب دستمان بیاید، آقا معاویه بسر بن ارطاة را فرستاد، خدایا چه قدر گفتنش سخت است، این رفت دو تا کودک خردسال را جلوی مادر کشت! ببینید چه میشود؟! دو تا بچه را جلوی مادر! مینویسند این مادر دیوانه شد ، میامد در موسم حج می ایستاد آنجا که حجاج می آیند و برای این دو تا بچه مرثیه میگفت، ندبه میگفت که حجاج همه می ایستادند اشک میریختند، قضیه اینطور بود.
خیلی قصاوت میخواهد آقا دو تا بچه را جلوی مادر بکشند، محل شاهدم این است، این به گوش امیرالمومنین علیه السلام رسید که بسربن ارطاة اینطور کرده است، ولیه خدا امیر المومنین علیه السلام دست به درگاه خدا بلند کرد و گفت: "اللهم ازل عقله و اطل عمره" خدایا عقلش را بگیر عمرش را زیاد کن، ببینید یک نوع عذاب است به ذهن ما نمیرسد اصلا، اگر ما بودیم میگفتیم ان شاءالله که بمیرد و زیر دیوار برود، خفه شود و چه بشود اما نه اینها حق را ادا نمیکند بسربن ارطاة بعد از این نفرین امیرالمومنین علیه السلام دیوانه شد سالها در کوچه ها پرسه میزد "اللهم ازل عقله و اطل عمره" .
بنا بر این این جمله ها این الهام را به ما میدهد که آقا بترسیم از خدا، کیفر وعذاب یک نوع دو نوع نیست، یکی ار اولیاء خدا به من خبری داد آن را هم برایتان بگویم، گفت دو تا منبری بودند که سابق در یک شهر کوچکی از شهرهای ایران منبر میرفتند، عرض میکنم که مجلسی بوده، قرار بوده اول یکی از آنها منبر برود بعد آن یکی، آن که بنا بود اول برود آمد رفت روی منبر، آن روز یک مناسبتی بود و او هم میدانست و کاری کرد که نفر دوم مطلبی برای گفتن نداشته باشد، آن ولی خدا به من خبر داد گفت این منبری دومی همینطور که نشسته بود گفت: خدا نطق و بیانت را ازت بگیرد. میگوید از همان ساعت آن منبری میرفت روی منبر مینشست بسم الله را میگفت خطبه را میخواند بعد میگفت آقایان ببخشید هیچی یادم نیست! میامد پایین، پایین منبر نطقش باز میشد میرفت بالا بسته میشد.
خدای من میداند آقا چیزهایی ما دیده ایم که اگر بخواهم نمونه های زیادی بگویم خیلی میشود و طول میکشد فقط من اینطور میگویم که این دعاها اگر از غیر معصوم میرسید از یک حکیمی میرسید کلام یکی شاعری بود میگفتیم که حالا او هم یک بشری است مثل ماها یک حرفی زده است، اما وقتی که میدانیم دعای ابوحمزه از میان دولب گوهر بار یک معصوم متصل به غیب بیرون آمده است، آنوقت این جمله هم بشیر است هم نذیر، برای شما جوان ها بشیر است و نذیر برای همه ماها، آقا ببینید" ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" فضا چه قدر باز است، اگر پاکیزه شویم بنده خدا شویم، چه قدر چیزها میتوانیم بگیریم، در نعم باطنیه بزرگان خیلی حرفها زده اند و حتی جمله ای از بزرگی به یاد دارم قریب به این مضامین که میفرماید: نعم باطنیه به عدد انفاس خلائق است، خیلی زیاد میشود، خیلی عجیب است به عدد انفاس خلائق!
پس بنابراین فضا خیلی باز است، خیلی چیزها میتوانیم بگیریم، شب، نصف شب همان لحظات نزدیک صبح،در ثلث آخر شب، خوشبختانه بیدار که هستیم، بالاخره میخواهیم سحری بخوریم، به بچه ها سحری بدهیم، اگر حال بود، نشاط بود خب آدم نماز شب میخواند اگر نبود حالا وضو بگیر بشین رو به قبله بگو خدایا من از خودم چیزی ندارم از ولیات سیدالساجدین یاد گرفتم که میگوید:" ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء" خدایا دست تو خیلی باز است و اگر چیزی هم نصف شب به من بدهی چیزی از تو کم نمی آید، این را به خدا بگوییم.
منبع:فردا