مشاور خاتمی و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک در دولت اصلاحات گفت اصلاحات یک گفتمان و خاتمی یک ایده است اما اعتدال گفتمان نیست.
محمدرضا تاجیک در مصاحبه با روزنامه آرمان اظهار داشت: خاتمی ترجمان و تجلی یک گفتمان، یک قدرت، یک سیاست متفاوت است. او یک فرد نیست، یک ایده است، یک اندیشه است، یک منش است، یک روش است. ممکن است عرصه سیاست و قدرت امروز و فردای ما خاتمی را برنتابد، اما نمیتواند خاتمیسم را از متن به حاشیه بکشاند. خاتمیسم جزئی لایتجزا از تاریخ اکنون و آینده ما باقی خواهد ماند.
وی در پاسخ این سؤال که آیا گفتمان اعتدال ادامه گفتمان اصلاحطلبی است، اظهار داشت: نمیتوان از گفتمانی به نام گفتمان اعتدال سخن گفت. ما در دوران پیشاتولد یا پیشاتدوین این گفتمان به سر میبریم. حتی اگر بتوان از «گفتمانی در راه» به نام گفتمان اعتدال سخن گفت، تردیدی نباید داشت که این گفتمان اکنون در مرحله جنینی خود است و هنوز برای تشخیص دختر یا پسر بودن، سالم یا ناقصبودن، سفید یا سیاه بودن، زنده یا مرده، و طبیعی یا سزارینی به دنیا آمدن آن، خیلی زود است. آنچه در آن تردید نیست تکرار و بازتاب برخی مفاهیم و ایدهها و آموزههای اصلاحطلبی در پیکره و ساحت گفتمانی اعتدالگرایی است. با وجود این جغرافیای مشترک مفهومی، جریان اعتدالگرایی را نمیتوان ادامه طبیعی و بدیهی اصلاحطلبی فرض کرد.
وی ضمن پوپولیستی خواندن دولت روحانی ادامه میدهد: اگرچه مفهوم اعتدال ریشه در ادبیات دیرینه این مرز و بوم دارد، اما اعتدال به مثابه یا به نام یک جریان یا یک گفتمان، در دامان شرایط انتخاباتی متولد میشود. لذا بیش و پیش از آنکه یک گفتمان معرفتی و اندیشگی باشد یک گفتمان سیاسی است. بنابراین صرفا از روی تساهل و تسامح میتوان از چنین گفتمانی سخن گفت.
تاجیک گفت: جریان اعتدالگرای «واقعا موجود» را نمیتوان در قاب و قالب یک گفتمان نقاشی کرد. بیتردید، عدم شناسایی دو فاکتو یا دوژوه جریان اعتدالگرایی به مثابه یک گفتمان، بدان معنا نیست که میتوانیم آن را «روش» بدانیم و بنامیم.
این اظهارات در حالی است که وی در آخرین سالهای دولت اصلاحات اذعان کرده بود: «اگر یک نفر آدم یک تعریف از اصلاحات داد که دو نفر اصلاحطلب پیرامونش اجتماع کردند، من هرچیز را قبول دارم. ما در تعریف اصلاحات ماندیم؛ شش سال است.» خاتمی نیز تا همین سالهای اخیر تصریح کرده که اصلاحات هرگز تعریف نشد. بدتر از همه اینکه از مدل ادعایی اصلاحطلبی قائل به ساختار، افراطیگری و ساختارشکنی و آشوبافکنی بیرون آمد. در انتخابات سال گذشته نیز با فهم اینکه مردم به اصلاحطلبان روی خوش نشان نمیدهند،
اصلاحطلبان نامزد خود (عارف) را وادار به انصراف و طفیلیوار از روحانی حمایت کردند که به اذعان خودشان تا هفتههای آخر جزو نامزدهای آنان نبود.
اما درباره بلوف «خاتمیسم» باید پرسید این چه ایسمی است که بارها از سوی خود مدعیان اصلاحطلبی لگدکوب شد. آیا غیر از این است که اصلاحطلبان در دولت اصلاحات خاتمی را تهدید میکردند که ما خودمان تو را روی کار آوردهایم و اگر همراهی نکنی از قطار اصلاحات پیاده میکنیم؟! آیا به خاتمی اردک لنگ و شاه سلطان حسین صفوی نگفتند؟ و آیا خود خاتمی ضمن ادعای اصلاح طلبی، دنبالهرو آشوبطلبی افراطیون نشد و اعتبار نیم سوز خود را به آتش آشوبطلبی نکشید؟!
یادآور میشود طی روزهای اخیر نشریات زنجیرهای در اقدامی هماهنگ، به ترویج خاتمی و تطهیر وی از خیانتهای روزگار فتنه روی آوردهاند و برای «حق بیان» وی ابراز نگرانی میکنند! حال آن که خاتمی با وجود اعتراف به دروغبودن ادعای تقلب در چند محفل خصوصی، بیان و زبانش بند آمده و آن قدر جرأت و حریت ندارد که همین واقعیت را به مردم بگوید. چرا که در آن صورت وسعت خیانت وی و دیگر دستاندرکاران فتنه 88 در ایجاد التهاب عمومی، فریب مردم، تحریک به آشوب، بازکردن مسیر احیای خیابانی گروهکها و تمهید اجرای سناریوی سرویسهای بیگانه ذیل عنوان «تقلب، اسم رمز آشوب» علنی خواهد شد و در آن صورت امثال خاتمی باید به عنوان خائنانی که از نظام مقدس جمهوری اسلامی هتک حرمت کردند و به عنوان جنایتکارانی که باعث کشتهشدن دهها نفر شدند و خون آنها بر گردن سران فتنه سنگینی میکند، مجازات شوند و حداقل مجازات بغی و فساد فیالارض و محاربه، اعدام است.
البته توقع دور از واقعی است که تصور کنیم نشریات زنجیرهای اجاره دشمن، به جای تصاویر گل و بلبل، یک بار با شجاعت از خاتمی بپرسند و تیتر بزنند که آیا چندین جا در محافل داخلی اصلاحطلبان اعتراف کرده ادعای تقلب در انتخابات 88- آن هم با حجم 11 میلیون رأی - دروغ بوده یا نه؟ قطعا نه خاتمی به عنوان کسی که تا به امروز در پازل نقشه دشمن پاگذاشته، آنقدر مروت دارد که از سر صداقت و با صدای بلند با مردم حرف بزند و نه نشریات اجارهای اجازه دارند چنین بیانی را تیتر کنند.