ديروز روزنامههاي پايتخت، تيتر اول خود را به بيمهري رئيسجمهور به منتقدين اختصاص دادند. رئيسجمهور در حالي كه طي سه ماهه اخير كسي نقدي مشفقانه در مورد سياست خارجي نكرده، بيآنكه اشاره كند چه كسي يا چه كساني از مذاكره هراس دارند يا ميلرزند، آنها را به جهنم حوالت داد. اصل مذاكره و گفتگوهاي هستهاي طي 10سال گذشته مورد نقد هيچ گروه يا فردي نبوده است و نميدانم سخنان رئيسجمهور در اين حمله به منتقدين، خطاب به چه كسي يا كساني بوده است؟ صداوسيماي جمهوري اسلامي، صدا و تصوير رئيسجمهور را هنگام اداي اين كلمات به طور زنده و سپس در بخشهاي خبري پخش كرد. هر كس كه دقتي در سيماي رئيسجمهور داشت ميتوانست آثار غضب و عصبانيت را در هنگام اداي اين كلمات ببيند.
يك سياستمدار بويژه آنكه خود را حقوقدان هم بداند هرگز نبايد به وادي "غضب" و "خشم" گام نهد، بويژه آنكه اين سياستمدار حقوقدان، "روحاني" هم باشد. پيامبر اعظم(ص) فرموده است: "خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش ميشود. پس هر گاه يكي از شما به خشم آمد، وضو بگيرد." (نهجالفصاحه، حديث 66) و نيز فرمود: "انسان هيچ جرعهاي ننوشيد كه نزد خدا از جرعه خشمي كه براي رضاي خدا فرو ميخورد، بهتر باشد." (نهجالفصاحه، حديث 2618)
و نيز مولايمان حضرت امير(ع) فرمود: "خشم همنشين بسيار بدي است، عيبها را آشكار، بديها را نزديك و خوبيها را دور ميكند." (غررالحكم، ج 3، ص 257 حديث 4417) و بالاخره هم او فرمود: تواناترين مردم در تشخيص درست، كسي است كه خشمگين نشود. (غررالحكم، ج2، ص 408، حديث 3047)
عصبانيت رئيسجمهور ظاهرا از عدم رسيدن به اهداف و نتايج مورد نظر در مذاكرات هستهاي است. آمريكاييها شش ماه ما را روي توافق ژنو سرگرم كردند و چهار ماه هم آن را تمديد نمودند و در اين مدت صادقانه دولت يازدهم هرچه بايد بكند، كرد و آمريكاييها آنچه بايد بكنند، نكردند. نقد مشفقانه برخي بر سياست خارجي در همين نكته متمركز است. البته مدتي هم هست كه سكوت كردهاند و چيزي نميگويند. آقاي رئيسجمهور به جاي اينكه صداي خشمآلود خود را متوجه دشمن كند، تيغ سخن را بر دوست كشيده است؟ آيا اين رويكرد، نوعي "تدبير" و اقدامي "اميدبخش" است؟ رئيسجمهور بارها گفته است ميخواهد با دنيا تعامل سازنده كند و اين حرف درستي است. چرا اين تعامل را با منتقدين خود ندارد و ميخواهد آنها را به جهنم بفرستد؟!
آيا اين رويكرد نوعي ادب و آداب حكمراني خوب است؟
چرا هنگام پاسخگويي، اصل نقد و سئوال را تحريف و سپس در مقام پاسخگويي برميآييم؟ اين شيوهاي منصفانه و عادلانه و مشفقانه در برخورد با منتقدين نيست.
نقد، ادب و آدابي دارد. پاسخگويي هم از همين ادب و آداب پيروي ميكند. چرا دولت در اين مورد تدبيري نميكند و اميدي به وجود نميآورد؟ اين رويكرد، ادبيات گفتگو را عوض ميكند و از اعتدال به سمت افراط و تفريط ميبرد. چرا بايد رئيسجمهور براساس اطلاعات نادرست در چنين مسيري بيفتد؟
دهها سئوال در حوزه اقتصاد، فرهنگ، مشكلات اجتماعي و سياست داخلي و خارجي دولت مطرح است كه هر روز منتقدان، آن را با زبان دلسوزي و شفقت مطرح ميكنند، آن هم به قصد اصلاح. چرا رئيسجمهور بايد بنا را بر بيمهري بگذارد و هر از چندي منتقدين را با عبارات موهن بنوازد؟
رقباي رئيسجمهور، نجيب هستند، راي شكننده او را به رسميت شناخته و حمايت خود را بدون كمترين انتظاري اعلام كردند.
چرا بايد آنها را بيسواد، بزدل، ترسو، مذاكره هراس، بيشناسنامه، افراطي، بيخبر از دنيا و ... خطاب كرد؟! آيا اين حاشيهسازيها خروج از متن و فاصله گرفتن از مشكلات واقعي مردم و كشور نيست؟ اين افتادن در دام پروژه "بيثباتسازي و دوگانههاي سركاري"(1) دشمن است.
آقاي رئيسجمهور نيك ميداند شرايط منطقه و جهان چيست؟ خطر تروريسم بيخ گوش ماست. رژيم صهيونيستي خونخوارتر از هميشه در منطقه ظاهر شده و كشتار ميكند و ... آيا امروز ما نياز به همدلي نداريم؟ آيا تعامل با نخبگان و منتقدين بايد تعطيل شود و تعامل با دنيا (بخوانيد آمريكا) در دستور كار قرار گيرد؟ تعاملي كه حداقل تاكنون آثار مثبت خود را نشان نداده است و هرچه ما در مسير تعامل پيش ميرويم، آمريكا و غرب در مسير "تخاصم"، مصممتر ميشوند.
تيتر ديروزرسالت فارغ از اين بيمهري اختصاص به اين مهم داشت كه رئيسجمهور گفته بود: "ديپلماتهاي ما نبايد غافلگير شوند". اين حرف درستي است. اين رهنمود هوشمندانهاي است. بايد همه يك صدا و
يك جهت به فكر صيانت از منافع و امنيت ملي باشيم و اصل غافلگيري را فراموش نكنيم. اما اگر نوك تيز حمله را به جاي اينكه به دشمن برگردانيم، دوست را با سخنان موهن بنوازيم، آيا غافلگير نخواهيم شد؟
بزرگترين آسيب كشور، غفلت نخبگان از انجام وظايف ذاتي بويژه در حوزه امنيت ملي است. بايد دماغ آمريكاييها را در مذاكرات هستهاي به خاك بماليم. اگر آنها روي مواضع زيادهخواهانه خود اصرار كردند به نقطه اول برگرديم. در اين بازگشت كسي رئيسجمهور را مذمت نميكند، چرا كه فقط پيشبيني مقام معظم رهبري در اينكه نبايد به آمريكاييها اعتماد كرد، محقق ميشود. دولت هم تلاش خود را كرده و به افكار عمومي ايران و جهان ثابت كرده كه آمريكاييها آدمبشو نيستند. اگر هم موفق شديم حقوق خود را به كرسي بنشانيم و تحريم را بشكنيم و از فناوري هستهاي مثل همه كشورهاي دنيا بهرهمند شويم باز برميگرديم به نقطه اول فعاليتهاي هستهاي و البته از زحمات دولت هم در اين نبرد ديپلماتيك تشكر ميكنيم، چه توفيق داشته باشيم و چه نداشته باشيم. اين فرجام نبايد رئيسجمهور را عصباني كند و در ذهن خود يك دشمن فرضي داخلي ايجاد و به آن حمله كند. در داخل هيچ كس مخالف دولت برخاسته از راي مردم و مستظهر به تنفيذ رهبري نيست. اگر حرفي هست، نقد مشفقانه است. رئيسجمهور نبايد از نقد مشفقانه برآشوبد و طاقت از كف بدهد. صبر و شكيبايي و نرم خويي كليد قفل تعامل با نخبگان و منتقدين است. چرا رئيسجمهور از اين كليد در مديريت سياست داخلي كشور استفاده نميكند؟
دشمن پنداري منتقدان يك توهم است چرا رئيس جمهور از اين وهم با تدبير و اميد بخشي عبور نمي كند.
پينوشت:
1- رجوع كنيد به سرمقاله رسالت تاريخ 6/5/93