«من که سخنران بودم، احساس کردم جو کنفرانس قبضه شده و همه چشمهای خود را بر روی متن سخنرانی دوختهاند. وقتی سخنرانی تمام شد، دست زدن حاضرین شروع شد و دیگر پایان دست زدن مشکل به نظر میرسید. همه سلاطین، روسایجمهور و دیگر شخصیتها از تشویق دست برنمیداشتند. وقتی من سرجای خود نشسته بودم، صفهای بسیاری بسته شده بود و این امر در جمع شاهان، روسایجمهور و وزرای خارجه مرسوم نیست و کمتر اتفاق میافتد.»
این سخنان که در سال ۷۰ بیان شده از معمر قذافی نیست. اینها سخنان فردی با اعتماد به نفس بالا است که کمترین مشارکت در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری را در سال ۷۲ رقم زد و آشوبهای مدنی را به علت سیاستهای اقتصادی عالمانه و فضای باز سیاسی! درپی داشت و تا آنجا ادامه یافت که صاحب سخن پس از ترک کرسی ریاست در انتخابات مجلس ششم دچار چنان التهاب در مواجهه با افکار عمومی شد که ناگزیر به انصراف گشت.
خطبههای اعتدالي صاحب سطور فوق نیز در نمازهای جمعه دهه ۶۰ هنوز در بسیاری خاطرهها باقی است.
«شورای عالی قضائی یک پیشنویس لایحهای را تهیه کرده و ما قبلا به حزب الله وعده داده بودیم که عمل میکنیم و مقدماتش را فراهم کردهاند و همین روزها به مجلس میآید. این لایحه در نظر گرفته است که اردوگاههایی در مناطقی در نظر بگیرند برای بازسازی خانمها و آقایانی که دچار مرحلهای از فساد اخلاق هستند.»
تا آن حد که «سکوت» جناب ایشان در دهه ۸۰ نیز پس از شکستهای متوالی سیاسی همواره پیامهای خاص خود را داشته است.
«و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم و به خاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خویش را مکتوم میدارم»
و البته در پایان همان نامه در تناقضی دیگر مینویسد:
«مانع شعله ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.»
به نظر میرسد در دهه ۹۰ وی به انتقام گیری از پارادوکسهای متناوب عمر سیاسی خود میپردازد:
«هر انقلابی وقتی اتفاق میافتد، با مقدار زیادی احساسات همراه میشود. وقتی انقلاب ما پیروز شد، نیروهایی که خشم از رفتار رژیم قبل در وجودشان بود و آسیبهایی دیده بودند، میخواستند از عوامل رژیم انتقام بگیرند. ادبیاتی که در انقلاب به کار میرود، یک مقدار انسانها را تندرو بار میآورد و تندرویهایی در برخوردها پیش میآید. امام چندبار در فواصل مختلف بیانیه صادر کردند و ترمز زدند. به اینها نگاه کنید. برای شما سخت نیست و حتماً مرجعی برای مراجعات خودتان دارید. حرفهای امام کاملاً روشن است و میتوانید ببینید. حرکتهای انقلاب احتیاج به ترمز داشت که امام این ترمز را زدند.»
اینها تنها چند نمونه بود، تجربیات سه دهه اخیر نشان میدهد که وی در پایان هر دهه با «نفی خود» به «اثبات ضد خود» در دهه بعد روی آورده است.
از فردي كه در ميانه تنگناي اقتصادي مردم درگير جنگ با بالگرد به منطقه تفريحي مي رود، چندان بعيد نيست كه اين روزها، همزمان با پايان يك سال ديگر از عمرش، جشن تولدي برگزار كرده باشد و عدد 80 را آتش زده و با فوتي خاموش كرده باشد. اما پس از قاچ زدن كيكي كه كنارش انجيل و كلت اهدايي رئيس جمهور آمريكا نيست، او چه نقشه اي براي نهمين دهه عمرش ترسيم كرده است؟
شاید بتوان حدس زد كه استراتژِی اين دهه وی متاثر از سرخوردگی ناشی از سه دهه ناکامی باشد. با اين فرض آیا در ادامه این رفت و برگشت اعتدالی! بار دیگر باید منتظر بود تا او به عنوان یک حرکت تند سیاسی جدید بر علیه تئوریهای سابق مشاهده شود یا این همه تضاد او را به نقطه مرگ سیاسی خواهد رساند؟