به گزارش نما ، حبیب الله عسگراولادی از جمله دوستان لاجوردی بود که از آغاز نهضت امام با یکدیگر پیمان بسته بودند و تا پیش از شهادت احترامی متقابل، صمیمانه و عمیق میانشان حاکم بود. بخش دوم روایت عسگراولادی از شهید لاجوردی را در ادامه تقدیم می کنیم:
تسلط شهید لاجوردی به مباحث علمی و فقهی بیش از مقداری به نظر می رسد که در زندگی نامه ایشان آمده است. این تسلط از کجا ناشی شده بود؟
از ویژگیهای مرحوم سید اسدالله لاجوردی، تلاش فراوان در یادگیری بود. هیچگاه به آنچه که داشت ـ از نظر معرفت و معلومات ـ قانع نبود و در هر شرایطی به دنبال افزایش و تعمیق شناخت خود و به دنبال رشد بود. در این زمینه یکی از نمونهها را عرض میکنم. در یکی از دوران های بازداشت ایشان، در دوره ستمشاهی توفیقی پیدا کردیم که تمام روایات اقتصادی فروع کافی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این نعمتی که حاصل شد و با هم تلاشی را برای یافتن اقتصاد اسلامی در متن روایات ائمه معصومین و پیش از آن در بین آیات اقتصادی قرآن کریم، آغاز کردیم، حالات او آن چنان بود که گویی امام معصوم(ع) هم اکنون دارند با او صحبت میکنند!انصافاً در تعبد نسبت به پروردگار و ولایت رسول و اهل بیت ـ صلواتالله و سلام علیهم اجمعین، پذیرش بیچون و چرایی داشت و در این زمینه از مجموعه برادرانی که در زندانهای رژیم ستمشاهی بودیم، گوی سبقت را ربوده بود. البته این حالت پا به پای دقت نظر و پویائی دید و فهم او از آیات و روایات وجود داشت. پیوسته سعی داشت در تمام مباحث، موضعی را اتخاذ کند که همه علما و دانشمندان و اساتید در مقابلش به تلاش برای پاسخ گفتن وادار شوند، زیرا معتقد بود نسل جوان نباید معرفت را تعبدی یاد بگیرد، بلکه باید به ویژه در زندانها، با بحث و چالش به معارف برسند.
یکی از ویژگی های بارز شهید لاجوردی که دوست و دشمن بر آن اتفاق نظر دارند، ساده زیستی و اجتناب از خودنمائی است. در این باره چه پیشینه و نکاتی را به یاد دارید؟
درست است. یکی از ویژگی های شهید لاجوردی تلاش در مخفی ماندن و پرهیز از خودنمایی و نمایش بود. شیوه زندگی این شهید در زندان و در طول زندگی پر مخاطره و پر مسئولیتش بعد از انقلاب، نشان دهنده این است که تا آنجا که ضرورت نداشت ، پرهیز کرد از اینکه خودش را نشان بدهد و این خصلت، از او شخصیتی ساخته بود که جز معدودی از همراهانش نمیتوانستند درک کنند که این وجود چه ارزشهایی را آفریده و در حال تولید چه ارزشهایی است، زیرا اصرار داشت که نگوید و مطرح نشود. ایشان از نظام چیزی نگرفت و برای نظام هم هزینهای نداشت. ایشان ساده زیستترین مسئول کشور بود. از بیتالمال مطلقاً برداشتی نداشت. در محل کارش با وسواس وجوهات را حساب میکرد و اصرار داشت که این وجوهات فقط باید در خدمت مقام معظم رهبری باشد. یک نمونهاش را بیان میکنم تا نسل جوان ما بداند که چنین شخصیتهایی چگونه برای انقلاب از همه چیز خودشان گذشتند و هیچ هزینهای هم برای انقلاب و برای مردم نداشتند. ایشان زندگی خودشان را با وسواس تمام محاسبه می کردند. بار آخری که وجوهات ایشان و اخویشان را گرفتم، از ایشان اجازه خواستم که مبلغی از این وجوهات را صرف یک کار مشخص کنند. ایشان گفتند، «من همه زندگیم امانت است، اما وجوهات من امانت خاص است. باید به دست ولی امر مسلمین برسد. تو امینی، این امانت را به تو دادم. هر جا که میخواهی خرج بکنی، باید ایشان رضایت داشته باشند. دیگر این امانت را من دادم به تو. من مالکش نیستم. باید ایشان رضایت بدهند».
جنابعالی علت تاثیرگذاری عمیق شهید لاجوردی را بر کسانی که به نوعی در تعامل با ایشان قرار می گرفتند، در چه می دانید؟
جاذبه او به قدری قوی بود که همه تصور میکردند تمام وجودش جاذبه است، ولی وقتی نوبت به دافعه می رسید، چنان جدی در مقابل کفر و شرک، الحاد ونفاق قرار میگرفت که گویی در وجود او جایی برای عاطفه وجاذبه ندارد. قرآن کریم ویژگی انسانهایی را که مسخر به ولایت رسول الله(ص) هستند، این گونه بیان می کند که، «اشداء علی الکفار و رحما بینهم». این صفات قرآنی در ایشان نمود عینی داشت. شدیدترین موضعگیری را در مقابل کفار می کرد. به تعبیر امام راحل و به تعبیر شهید آیتالله بهشتی که می فرمودند، «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید و بر سر کسانی که با آنها سر و سرّی دارند». متاسفانه عواطف ایشان، کمتر انعکاس پیدا می کرد، به طوری که حتی برادران خودی در مورد عواطف ایشان نسبت به اهل ایمان بسیار نگران بودند. ایشان در دادستانی انقلاب و زندانبانی برخی از عناصر گروهکی، نسبت به نسل جوان که فریبهای دشمنان انقلاب، آنها را سرگردان و مسئلهدار کرده بود، چنان جاذبه وعاطفه و رحم و رحمتی به خرج میداد که بسیاری از شخصیتهای برجسته خودی نسبت به او انتقاد داشتند؛ اما اینها کمتر گفته میشد. حالا هم کمتر گفته میشود. ایشان همین که متوجه میشد که نسل جوان گرفتار فریب شده ودشمنان انقلاب و اسلام، آنها را منحرف کرده اند، فرصتهای شبانهروزی را صرف آنها می کرد. پس از اینکه از آنها اطمینان پیدا میکرد به آنها مجال تفکر و حتی یک نوع آزادی نسبی می داد و آنها را به اردوهای تربیتی زیادی می برد؛ مثلاً آنها را گروه گروه به زیارت و کنار دریا می برد. او مثل شمع سوخت که اینها نجات پیدا کنند. اینها خیلی کمتر گفته شده است.
در آن مدت، هر سال یک شب ماه رمضان به ما لطف میکردند و میرفتیم بین همین جوان هائی که میخواستند خودشان را پیدا کنند و با آنها صحبت میکردیم. رفتم به زندان اوین و دیدم حدود 700، 800 نفر و کمتر از 1000 نفر نشسته اند. شهید لاجوردی، بدون هیچ حفاظی، در وسط این زندانی ها نشسته بود. در وسط عرایض من ـ در شرایط دفاع مقدس بود و ضعف نیرو ـ برق خاموش شد. شاید چندین دقیقه طول کشید. من نگران بودم که ایشان آن وسط نشسته بود. حتی برای بنده که آنجا برای سخنرانی رفته بودم و میبایست بعد از سخنرانی سئوالاتی را پاسخ بگویم، محافظی را معین کرده بودند، ولی ایشان در وسط اینها نشسته بود. پس از اینکه چراغ روشن شد، دیدم همه آنها آرام نشسته اند؛ او هم مثل گلی که در وسط اینها شکفته است و دارد نگاه میکند. گفتم، «چه کار خطرناکی میکنی. چرا این قدر به اینها اعتماد میکنی؟ چرا این قدر بیاحتیاطی می کنی؟» گفت، «نمیدانی که نجات یکی از اینها چقدر در محضر پروردگار ارزش دارد. اگر من بخواهم برای نجات اینها بکوشم، اول باید خودم را فراموش کنم. خودم باید در میان اینها قرار بگیرم. » نمی دانم که دادستانی انقلاب و سازمان زندانها فیلم هائی از حرکت اینها به نماز جمعه و کوه و دریا را دارد یا نه. انصافاً اگر نمونههایی از اینها باشد، نسل جوان ما متوجه میشود چرا منافقین و ضد انقلاب این اندازه با لاجوردی مخالف بودند و متوجه میشود ک چرا پس از شهادتش، مجموع ضد انقلابها به رغم همه اختلافاتی که دارند، در این موضوع که علیه لاجوردی موضع بگیرند، وحدت به خرج میدهند.
به نظر جنابعالی پاسخ این سئوال چیست؟
پاسخ روشن است، زیرا او پاکباختهای بود که برای پس زدن پردههای نفاق، تمام وجود خود را سرمایهگذاری کرد. او با ایثار وجود خود، راه درست را به کسانی که فریب شعارها را خوردند و با کسانی همراهی کردند که از ضد انقلاب حقوق میگیرند؛ به ظاهر بر مسیر انقلاب پای میفشارند و در باطن تفرقه ایجاد میکنند، نشان داد.
حضرت امام و مرحوم حاج سید احمد آقا عنایت خاصی به ایشان داشتند . با عنایت به ارتباط جنابعالی با این دو بزرگوار، چه خاطراتی در این زمینه دارید؟
درباره نظر مبارک امام به ایشان از قول حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا نکته ای را نقل میکنم. وقتی که فشار برای عوض کردن شهید لاجوردی از دادستانی انقلاب فزونی گرفت و فضاسازی ها هر روز بیشتر شد، حاج سید احمدآقا فرمودند، «امام نظرشان به هیچ وجه نیست که آقای لاجوردی در آنجا نباشد و نظرشان هست که در آنجا باشند. » بعد ایشان نقل کرد که بعضی از اعضای شورای عالی قضایی آن روز به آقای لاجوردی فشار آوردند تا استعفا بدهد. شهید لاجوردی فرموده بودند، « آنچه که امام بگویند، آن کار را میکنم. » حاج احمد آقا گفتند، « خدمت امام عرض کردم که ایشان جایگزین ندارند و باید بر سر جای خودش بمانند و این فشارها نباید به ایشان فشاری باشد. »نسل جوان ما باید بداند که در آن روز از جانب قائم مقام وقت رهبری و از جانب گروهک اطراف ایشان به بعضی از اعضای شورای عالی قضایی فشار وارد می شد و همین سبب شد که دادستان انقلاب، دادستانی را منحل کنند تا لزومی برای استعفای لاجوردی نباشد و لزومی به این که ایشان اختیاری داشته باشد و از امام اجازه بخواهد، نباشد و اصل دادستانی انقلاب را منحل کردند. حاج سید احمد آقا نقل میکردند که گریه کنان خدمت امام رسیدم و گفتم، « این شخصیت اصیل را که از آنجا برداشتند، اسباب این هست که نفاق به انقلاب لطمه جدی وارد کند. » امام فرمودند، « تو کاملاً حق داری نگران باشی. من هم نگران هستم. باید مراقب بود که آن خطری که شما احساس میکنی، پیش نیاید. اما من هم نگران هستم. » این جمله غیر مستقیم بود. اما برادرانی که حضور داشتند در زیارتهای حضرت امام و در جلساتی که بودیم یا جلساتی که به عنوان مؤتلفه اسلامی با مرحوم سید احمد آقا داشتیم که هر دو سه هفته یک بار در خانه یکی از اعضا برگزار میشد، زمانی که نوبت به منزل حاج سید احمد آقا می رسید، ما توفیق داشتیم خدمت حضرت امام برسیم و بحث ها و صحبتهایی بود که خدمت امام منعکس میشد. امام چند بار در این جلسات از شهید لاجوردی صحبت کردند.
ولایت مداری و پیروی محض از امام و مقام معظم رهبری نیز از ویژگی های بارز ایشان است.
بله، یکی از ویژگیهای کم نظیر شهید لاجوردی این بود که در تقید به ولایت در زمان امام و بعد از امام در ولایت آیتالله خامنهای چنان تولا را حفظ میکرد که کوچکترین تردیدی از ایشان در عمل دیده نمیشد.
موضع گیری ایشان در قبال موضوعات روز و عملکرد مسئولین، چگونه بود؟
ایشان بیشتر مسائل روز را مطرح می کرد و موضع گیری مسئولین را به چالش میکشید، به طوری که گاهی اشخاص گمان میکردند ایشان با عملکرد آنها به کلی مخالف است. همیشه بحث را به شکلی هدایت میکرد که جوانانی که در بحث حضور داشتند، از آن تفکر مستقل و درست را بیاموزند، اما در مقام عمل، جدی ترین تولا را به ولایت فقیه و بعد از حضرت امام به مقام معظم رهبری داشت.
یکی از پرونده هایی که شهید لاجوردی دنبال کرد، انفجار هشت شهریور و شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر وقت بود. چرا بعد از گذشت سالیان زیاد از شهادت این دو شهید، هنوز علل و عاملان شهادت آنها نا معلوماند و چرا این پرونده رسیدگی نمیشود؟
باید این را از قوه قضائیه بپرسید که چرا رسیدگی نمیشود. در آن زمان در قوه قضائیه از امام خواسته بودند پرونده مختومه شود.
مختومه یا مسکوت؟
خواسته بودند مختومه اعلام شود.
امام پرونده را مسکوت گذاشتند یا مختومه کردند؟
این را باید از قوه قضائیه بپرسید.
یکی از نزدیکان شهید لاجوردی اظهار داشته بود شهید در ماههای آخر زندگیشان اشاره داشتند الان وقت آن رسیده که آن پرونده فاجعه هشتم شهریور که مسکوت مانده بود باز شود و مورد بررسی قرار گیرد و نظر شخصی بعضی افراد این بود که شاید همان نظریه باعث شده بود که ایشان را به شهادت برسانند و شهید لاجوردی چندی قبل از شهادتشان در برخورد با یکی از متهمان پرونده هشتم شهریور به او گفته بود اگر من یک روز از عمرم مانده باشد و مسئولیت داشته باشم بالاخره تو را محاکمه خواهم کرد. آیا ارتباطی بین شهادت ایشان و این پرونده میشود دید؟
این موضوع را شهید لاجوردی در بعضی جاها گفته بود، اما رازداریاش اجازه نمیداد آن را باز و علنی کند. اما لاجوردی در طول انقلاب تا لحظه شهادتش در تلاش برای حفظ انقلاب بود و در برملا کردن نفاق بالاترین سرمایه گذاری را کرد و مانند ایشان کسی را نداشتیم که در پرده برداری از نفاق این طور فداکاری کرده باشد.
چرا کسی به این موضوع توجهی نمی کند؟
سالیان زیاد افرادی به آن پرداختند و چوبش را هم خوردند. موتلفه اسلامی به آن پرداخته بود که مورد عتاب قرار گرفت که وقتی امام پرونده را مختومه اعلام کردند چرا شما آن را زنده میکنید، در صورتی که همان طور که شما می فرمایید ما میگفتیم امام فرمودند پرونده فعلاً مسکوت بماند و شهید لاجوردی تا روزهای آخر حیاتش این موضوع را تذکر داده بود.
از طرف چه کسانی مورد عتاب قرار گرفتید؟
از طرف همان کسانی که آن وقت به قوه قضائیه رفته بودند و خواسته بودند پرونده مختومه شود.
چرا در سالهای ثبات انقلاب و در شرایطی که شهید لاجوردی هیچ مسئولیتی در نظام نداشت به شهادت رساندند؟
برای چرای این سوال نمی شود جواب قانع کنندهای پیدا کرد، زیرا کسانی که انگیزه ضدیت با اسلام، انقلاب و ولایت را دارند از هر فرصتی که بتوانند برای ضربه زدن استفاده میکنند و شهید لاجوردی در آن شرایط که مسئولیتی نداشت آسیب پذیرترین بود.
پس از کنار رفتن از مسئولیت سازمان زندانها که هیچ مسئولیت دیگری را نپذیرفت و با دوچرخه به مغازهاش در بازار میرفت، به او گفتم این کار خیلی بیاحتیاطی است. گفت باشد، گفتم دشمن دنبال شما است. جوابی به من داد که از روحیه بالای او حکایت میکرد. به من پاسخ داد منافقین و دشمنان کوچکتر از آن هستند که بخواهم از آنها بترسم. من نباید از آنها بترسم.
چرا برخی رسانههای داخلی از شهادت ایشان به عنوان قتل یاد کردند؟
آنها که شهادت این سرباز انقلاب را قتل نوشتند، هدفدار نوشتند و معتقد بودند که لاجوردی باید کشته می شد و میبایست مجازات می شد. اینها منافقین جدید بودند. منافق هر دورهاش پیچیدهتر از دوره قبل است. منافق همیشه شعارهای تند میدهد که نفاق خود را مخفی کند و تحت پوشش آن شعارهای تند، اقدامات نفاقی خود را انجام دهد.
رسانههایی که این گونه نوشتند به ظاهر ضد آمریکایی بودند و در خط امام(ره) تندتر از بقیه، اما به اقدامات منافقانه خود مشغول بودند. البته همه آنها که قتل نوشتند این طور نبودند، بعضیها یشان نقل قول کردند، بعضی خودشان تولید کردند.
میدانید که در خارج خیلیها جشن گرفتند و از شهادت شهید لاجوردی خیلی ابراز خوشحالی کردند و این طبیعت آنها بود، اما آنها که در داخل نمیتوانستند مانند خارجیها برخورد کنند، شهادت را قتل نوشتند.
به نفاق جدید اشاره کردید، شهید لاجوردی در وصیتنامه به کسانی اشاره کرده بود که «سالوسانه در صف حزباللهی قرار گرفتهاند. اینها چه کسانی هستند؟
تا زمان ظهور امام زمان(عج) هر روز عدهای منافق هستند که شعارهایشان از دیگران تند و تیزتر است که در صف اول قرار بگیرند و نفاق خودشان را نشان دهند. این که شهید لاجوردی آن طور می گوید یعنی شما نمی توانید دفاع از حق را ببینید که در آن عدهای به نفاق در نیایند.
خداوند در قرآن به پیامبر(ص) میفرماید که این منافقین را تو درنیافتی و درباره این منافقین پیچیده چه تو برای آنها استغفار کنی و چه استغفار نکنی، هرگز خدا اینها را نخواهد بخشید؛ پیغمبر در راس قدرت است، منافقین هم در راس طرفداران و در زمان هجرت پیامبر(ص) به مدینه توطئه کرده بودند که پیامبر(ص) را به شهادت برسانند.
در هر صورت اهل ایمان باید بدانند در جریان حرکت در مسیر الهی، عدهای شعارهای تندتر از آنها میدهند ولی هدفشان نفاق است.
منبع:خبرگزاری دفاع مقدس