به گزارش نما، متین مسلم، کارشناس امور بین المللی معتقد است برخی از رسانه ها تعمدا انتظار از سفر آقای روحانی به نیویورک را به سمت مذاکرات هسته ای کشاندند، در حالی که هدف از این سفر، مطرح کردن حرف و نگاه جدید ایران در عرصه جهانی بود که به خوبی انجام شد.
وی در گفتگو با خبرنگار خبرآنلاین با اشاره به دیدار دیوید کامرون با رئیس جمهوری کشورمان اظهار کرد: متأسفانه هیچ کس از این زوایه به این موضوع نگاه نکرد که مهم نیست بعد از این ملاقات چه اتفاقی افتاد، مهم این بود که آمادگی برای شنیدن حرفهای ایران بعد از ده سال وجود داشت. از این زاویه، سفر رئیس جمهوری، به نظر من بسیار موفق بود.
رئیس جمهور کشورمان در دومین سفر خود به نیویورک، دیدارها و سخنرانی های متعددی داشت و سفر نسبتا پرکاری را گذراند، ارزیابی شما از این سفر و دیدارها و مواضعی که دکتر روحانی داشت، چیست؟
ارزیابی ما راجع به سفر آقای رئیس جمهور به نیویورک بسته به انتظاری دارد که ما از این سفر داشتیم. متأسفانه برخی از رسانه های عمومی تعمدا و برخی هم شاید سهوا بی جهت دامنه انتظار از سفر آقای روحانی به سازمان ملل را به سمت و سوی مذاکرات هسته ای و گروه 1+5 کشاندند و انتظار تحول در پرونده هسته ای را به وجود آوردند. این بزرگترین خطایی است که دوستان از روی ناآگاهی و مخالفان دولت از روی آگاهی انتظار از این سفر را به سمت و سوی مذاکرات هسته ای پیش بردند. پرواضح بود که در این سفر ده روزه هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. از مذاکرات هسته ای نباید انتظار عجولانه داشت چون فضا، شعاری و هیجانی شده و این فضا، دیپلماسی را ناکارآمد می کند اما اگر به سفر رئیس جمهوری به نیویورک از این جنبه نگاه کنیم که حرفها، ایده ها و نگاه های جدیدی از طرف دولت ایران مطرح و زبان جدیدی از دیپلماسی ایران به جهان عرضه شد، خواهیم دید که کارنامه دولت، موفق بوده است.
اگر بخواهید مقایسه ای بین سفرهای دکتر روحانی با سفرهای رئیس جمهور سابق به نیویورک برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل داشته باشید، چه تفاوتهایی می بینید؟
فکر می کنم در مقایسه با دو دوره قبلی ریاست جمهوری، سفر آقای روحانی موثرتر و مفیدتر بود و سخنان و مواضع ایشان، تأثیر لازم را بر افکار عمومی جهان گذاشت.
بنده که اخبار بین المللی را در طول سفر آقای رئیس جمهور به نیویورک از رسانه های مختلف جهانی پیگیری می کردم، متوجه شدم که کمتر سابقه داشته که از یک رئیس جمهوری تا این حد استقبال شود. این که افکار عمومی تا چه حد مطالب مطرح شده از سوی آقای روحانی را بپذیرد، بحث دیگری است اما همین که این آمادگی وجود داشت که حرفهای جدید ایران را بشنوند، بسیار مهم بود.
ادب دیپلماتیک، قانع کردن افکار عمومی، هیچ نکته ای را بی پاسخ نگذاشتن و هیچ دستی را رد نکردن، از امتیازات رئیس جمهور ایران در این سفر بود تا این حد که ملاقات با دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا را رد نکرد. بنابراین، سفر به نیویورک از موفقترین برنامه های کاری آقای روحانی بود.
برخی از افراد و رسانه ها به دلیل اظهاراتی که نخست وزیر انگلستان بعد از ملاقات با رئیس جمهوری ایران داشت، به انتقاد پرداختند، نظر شما در این مورد چیست؟
متأسفانه هیچ کس از این زوایه به این موضوع نگاه نکرد که مهم نیست بعد از این ملاقات چه اتفاقی افتاد، مهم این بود که آمادگی برای شنیدن حرفهای ایران بعد از ده سال وجود داشت. از این زاویه، سفر رئیس جمهوری، به نظر من بسیار موفق بود.
با توجه به تشدید خشونتها در جهان و از جمله منطقه خاورمیانه، آقای روحانی سال گذشته در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، طرح «جهان عاری از خشونت و افراط گری» را پیشنهاد داد و علیرغم استقبال از این طرح در عرصه رسانه ها و از سوی شخصیتهای سیاسی جهان، در عمل رویکرد درستی برای مواجهه با این موضوع اتخاذ نشد، به نظر شما موانع عملیاتی شدن این طرح چیست؟
اساسا در مجامع بین المللی و در رأس آن مجمع عمومی سازمان ملل، کشوری می تواند طرح و ایده ای را مطرح کند که دو ویژگی داشته باشد، اول این که حرفش ارزش شنیدن داشته باشد، دوم این که ایده و طرحش، جهانی، فراگیر و عمومی باشد. خوشبختانه طرح و ایده دکتر روحانی، حاوی این دو ویژگی بسیار مهم بود، همانطور که طرح گفتگوی تمدنهای خاتمی هم دارای همین ویژگی بود و آقای روحانی نیز در سخنرانی خود به آن اشاره کرد. طرح دکتر روحانی حاوی این دو ویژگی اساسی بود. یعنی هم مطلبی نو و قابل شنیدن و هم فراگیر و عمومی بود. در واقع هیچ یک از دو طرح «گفتگوی تمدنها» و «جهان عاری از خشونت و افراط گری» که در سازمان ملل هم تصویب شد، ویژگی مختص ایرانی نداشته بلکه ویژگی بین المللی دارند و به نوعی درد و گفتمان جهانی و عمومی هستند.
این نکته بسیار مهمی است و همانطور که خود دکتر روحانی اشاره کرد ایران دارای موقعیتی شده که دنیا آماده شنیدن حرفهای ایران است. اما این که چرا این گفتمان جدید ایران(جهان عاری از خشونت) در یک سالی که از طرح آن می گذرد، ره به جایی نبرده است، دو علت دارد. یکی از دلایل به سیاست و وضعیت داخلی و دیپلماسی عمومی دولت آقای روحانی برمی گردد و دلیل دوم مربوط به شرایط جهانی در طی یکسال گذشته به ویژه شرایط منطقه عربیِ خاورمیانه و شمال آفریقا است.
در بخش داخلی، هدایت و معطوف شدن تقریبا تمام ظرفیت سیاست خارجی دولت آقای روحانی به سمت حل و فصل مناقشه هسته ای، مجال و فرصتی را برای دستگاه دیپلماسی ایران برای پیگیری این طرح در ساختار دیپلماسی کشور باقی نگذاشت. در بخش خارجی هم در یک سال گذشته، به قدری فضای خشونت ناخواسته یا ناخواسته چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد ایدئولوژیک و چه در بُعد امنیتی بر منطقه حاکم شد که در میان این هجمه و سروصداهای متعدد، مجالی به وجود نیامد که این طرح و ایده شنیده شود، کما این که طرح گفتگوی تمدنهای دولت آقای خاتمی هم در پس وقایع 11 سپتامبر به فراموشی سپرده شد. به نوعی هر دو ایده ایران، صرفنظر از مشکل داخلی و درگیریهای بوروکراتیک، در سطح بین المللی نیز اسیر شرایط جهانی شدند. چه مساله سوریه و داعش و چه مساله حملات 11 سپتامبر، طرحهای روسای جمهوری ایران را در سایه قرار دادند چرا که متأسفانه خشونت یک نوع مشروعیت بین المللی پیدا کرده است.
امسال نیز رئیس جمهوری دوباره در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل به بحث مبارزه با خشونت و افراط گری پرداخته و راهکارهایی را ارائه کرد، به نظر شما علت تأکید ایشان بر این مساله در دو سال متوالی چیست؟
طرح ایده هایی که قابلیت پیگیری بین المللی دارند از نظر تئوریک با مشکلی مواجه نمی شوند و در سازمان ملل معمولا با مخالفتی مواجه نمی شوند و حتی آمریکایی ها با این انوع ایده ها از نظر تئوریک مخالفت نمی کنند اما واقعیت این است که این گونه ایده ها برای عملی شدن، تابع دو ضرورت هستند. یکی این که در داخل کشور باید یک سازمان یا دبیرخانه دائمی برای پیگیری این طرحها به وجود بیاید که متأسفانه در ظرف یک سال گذشته بنا به دلایلی که عرض کردم دستگاه دیپلماسی ما خیلی به این ایده به لحاظ عملیاتی شدن توجهی نکرده و بیشتر به جنبه تبلیغاتی آن پرداخت. این خطایی بود که به نظر من، دستگاه سیاست خارجی ناخواسته مرتکب شد. شاید خوب بود یک ساختار پیگیرانه و یک دبیرخانه ای برای آن بوجود می آمد که با دفتر سازمان ملل در تهران، دفتر جنبش عدم تعهد و سازمان کنفرانس اسلامی همکاری می کرد. اما این اتفاقات نیفتاد.
علت دیگری که باعث شد این ایده چندان فراگیر و عمومی نشود یا آنگونه که آقای رئیس جمهور انتظار داشت دنبال نشود این بود که برای پیگیری عمومی و جهانی این نوع ایده ها و نظریه ها لازم هست که فضای مناسباتی دولت با دنیای پیرامون و سیاست خارجی، یک ساختار بی دردسر و بی غل و غشی باشد. ایران به نوعی با قدرتهای جهانی یا قدرتهای حاکم بر سازمان ملل، بر سر موضوع پرونده هسته ای و مسائل عراق و سوریه و خاورمیانه تقابل دارد. بگذریم از این که این تقابل درست است یا نه، اما تا زمانی که نتوانیم یک تصحیح اساسی در درک دیپلماتیک مان ایجاد کنیم، نمی توانیم کاری از پیش ببریم.
من اذعان دارم که آقای روحانی از یک سال پیش تحول در سیاست خارجی را شروع کرده، اما هنوز در مرحله ابتدایی است و تا زمانی که ما درک عمومی مان را از دیپلماسی بین المللی دچار تحول اساسی نکنیم، بی شک این نوع ایده ها در مرحله نظریه پردازی باقی می مانند و ره به جایی نمی برند کما این که طرح گفتگوی تمدنهای آقای خاتمی هم اسیر این نوع گرفتاریهای دیپلماتیک و سیاسی شد والا اگر به صورت مبنایی پیگیری می شد، دلیلی نداشت با کنار رفتن آقای خاتمی، طرح ایشان هم به محاق فراموشی سپرده شود.
پیشنهاد و راهکار شما برای عملیاتی شدن طرح «جهان عاری از خشونت و افراط گری» چیست؟
به نظرم، کاری که لازم است دکتر روحانی بکند این است که این طرح را به سمت ایجاد یک ساختار و سازمان پیش ببرد تا بعد از دولت ایشان نیز این طرح مثل بسیاری دیگر از ایده های بین المللی در صحنه جهانی باقی بماند. مثل ایده هایی که ماندلا یا واتسلاو هاول داده است. کار دومی که آقای دکتر روحانی باید بکند این است که پیگیری این ایده صرفا به آنچه که در سازمان ملل می گذرد، محدود نشود. سایر مجامع و سازمانهای بین المللی هم قابلیت شنیدن و پیگیری این نوع ایده ها را دارند. در واقع ما سالهاست که دیپلماسی محدود و تعریف شده ای را دنبال می کنیم و فقط به دنبال سازمانهای بزرگ بین المللی می رویم، در صورتی که ظرفیت دیپلماسی ایران به گونه ای است که اگر به واحدهای کوچکتری تقسیم شود به کارآمدی بیشتری در عرصه سیاسی خواهد رسید. این پیشنهاد بنده برای اجرایی شدن بهتر و ماندگاری طرح «جهان عاری از خشونت و افراط گری» است.
سفر نیویورك از موفقترین برنامههای روحانی بود
یك كارشناس مسائل سیاسی میگوید: آقای روحانی از یك سال پیش تحول در سیاست خارجی را شروع كرده، اما هنوز در مرحله ابتدایی است و تا زمانی كه ما درك عمومی مان را از دیپلماسی بین المللی دچار تحول اساسی نكنیم، بی شك این نوع ایده ها در مرحله نظریه پردازی باقی می مانند.
۱۳۹۳/۷/۱۴