به گزارش نما به نقل از ایسنا اینها بخشی از خاطرات «سهراب سپهری» از سالهای مدرسه است که در کتاب «اتاق آبی» به کوشش خواهرش پروانه منتشر شده است. علاقهی سهراب به هنر و بخصوص نقاشی از همان سالهای کودکی شکل گرفت، علاقهای که بعدها در سایهی شعرهایش قرار گرفت و در محاق ماند.
فردا 15 مهرماه سالروز تولد سهراب سپهری است. نقاشی که بیشتر، او را با شعرهایش میشناسند. شاگرد اول مدرسهای که همهی درسهایش را از حفظ بود و به نقاشی عشق میورزید و معلمش این علاقه را تنها عیب او میدانست.
سهراب وقتی میخواهد از خودش بگوید، حتی در شعر هم، پیشهاش را نقاشی معرفی میکند. به گفتهی خودش، این پدرش بود که او را به نقاشی عادت داد و آن را در دانشکده دنبال کرد. وقتی هنوز به عالم شعر و شاعری وارد نشده بود که از نقاشیهایش چند نمایشگاه برگزار شده بود. او پس از فارغالتحصیلی از دانشکدهی هنرهای زیبا، به تدریس هنرش پرداخت.
تابلوهای نقاشی سهراب مانند شعرهایش مملو از عناصر طبیعت است. در آثار آبسترهاش هم این عناصر حضور خود را با سبک تازهای حفظ میکنند؛ درختان به خطوط تیرهای تبدیل میشوند که از طول صفحهی نقاشی میگذرند و لکههای رنگ به رنگ میان آنها یادآور گل و ماهی و سبزه است. سپهری در سفرهایش به اروپا و نیویورک، سبکهای مختلف نقاشی مدرن را تجربه و در نمایشگاههایی شرکت کرد.
از معروفترین تابلوهای این شاعر و نقاش میتوان به «طبیعت بیجان»، «علفها و تنه درخت»، «شقایقها، جویبار و تنه درخت» و «منظره کویری» اشاره کرد. همچنین نمایشگاههای بسیاری از آثار او برپا شد که از آنها حضور در دوسالانهی ونیز، دوسالانهی تهران، دوسالانهی سنپائولو، جشنوارهی بینالمللی نقاشی در فرانسه و نگارخانههای مختلف تهران را میتوان برشمرد.
سهراب در ادامه خاطراتش پس از تنبیه شدن بهخاطر نقاشی میگوید: «نقاشی هنر است. هنر نفی عیب است. نمیتوان به کسی گفت: عیب تو این است که هنر داری ...»
كتك خوردن سهراب سپهری بهخاطر نقاشی
«كتاب من باز بود. چیزی نمیخواندم. دفترچهام را روی كتاب باز كرده بودم و نقاشی میكردم. درخت را تمام كرده بودم. رفتم بالای یك كوه یك تكه ابر نشان بدهم، داشتم یك تكه ابر میكشیدم، رسیده بودم به كوه كه باران ضربه بر سرم فرود آمد. فریاد معلم بلند بود: "كودن، همهی درسهایت خوب است. عیب تو این است كه نقاشی میكنی." كاش زنده بود و میدید هنوز این عیب را دارم.»
۱۳۹۳/۷/۱۴