مردی عارف و شخصیت مشهوری در بازار به نام مرشد چلویی بود و در بازار مسجد جامع کار میکرد. ما همسایه ایشان بودیم و ظهرها در مغازه ایشان غذا میخوردیم. ایشان تابلویی زده بود برعکس همه. نوشته بود نسیه و وجه دستی داده میشود و به این مسئله عمل هم میکرد. ایشان بهقدری دقت داشت که شاگردان کم سن و سالی که قابلمه میآوردند و برای اوستایشان چلوکباب میگرفتند، یک ظرف کباب و ته دیگ جلوی بساطش گذاشته بود و وقتی آن شاگرد پول میداد، مقداری از این برنج، تهدیگ و کباب را در دهان آن شاگرد میگذاشت که نکند هوس کند و اوستای او نخواهد به او غذا بدهد. اینها چنین کارهای خیری را میکردند.
کسبه و تجار قدیم اکثر قریب به اتفاقشان سعی میکردند رفتارشان با فرهنگ اسلام تطبیق داشته باشد، و لذا هم خودشان راحت بودند و هم کسانی که با آنها کار و داد و ستد میکردند. یکی از برنامههای آنها این بود که به همدیگر کمک میکردند، یار و مددکار یکدیگر بودند. به قول قرآن که میفرماید: «تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ»،(1) به همدیگر در تقوی و نیکوکاری کمک کنید.
کارها، بناها و رفتار خیر در بین آنها زیاد وجود داشت. زیاد داشتیم افرادی که به دلایل مختلف مثل کسادی بازار و ارزان شدن جنسی ورشکست میشدند، بلافاصله عدهای جمع میشدند و وجهی روی هم میگذاشتند و به عنوان قرض یا کمک بلاعوض او را دو باره راه میانداختند و آن شخص دو باره راه میافتاد و اگر قرض و دینی داشت میپرداخت. در اسلام قرضالحسنه بسیار اهمیت دارد. در اسلام داریم که صدقه ده ثواب دارد و قرضالحسنه هجده ثواب. چرا؟ چون با قرضالحسنه خیلی از کارها راه میافتاد. مثلاً برای شاگردانشان خانه میخریدند، وسیله ازدواج فراهم میکردند. اگر میدیدند در اطرافشان خانواده شاگردان و کارمندانشان دختری نیاز به جهیزیه دارد، جهیزیه فراهم میکردند. اغلب بناهای خیر را که میبینید، خیریهها و صندوقهای قرضالحسنهای را که الان خیلی هم گسترده است، تجار و کسبه قدیم گذاشتهاند.
البته ورشکستگیهای حالا با قدیم فرق دارد. الان بعضیها زیادهروی میکنند که کاری درستی نیست، یعنی چند برابر سرمایهشان وارد معامله میشوند و نسیهکاری میکنند، بعد وقتی زمین میخورند، اطرافیان نمیتوانند او را بلند کنند.
یادم هست مرحوم فلسفی در مسجد عزیزالله بازار که در ماههای رمضان منبر میرفت، نقل میکرد سابقاً بازاریها رئیسی داشتند که هر چند وقت یک بار با اینها جلسه میگذاشت و آنها را موعظه و نصیحت میکرد. یکی از نصیحتهایش این بود که آقایان سرمایهتان را سه قسمت کنید، یک قسمت جنس، یک قسمت نقد و یک قسمت هم دست مردم باشد، یعنی یکسوم سرمایهتان را نسیه بدهید که اگر طرف نتوانست کل این مبلغ را بدهد، ورشکست یا بدهکار نشوید. الان افرادی را داریم که وقتی ورشکست میشوند، ده نفر دیگر را هم با خودشان ورشکست میکنند. یعنی از ده نفر نسیه گرفته و به عده دیگری نسیه داده است. زمین که میخورد، ده نفر دیگر را هم با خودش زمین میزند، کسی هم نمیتواند او را بلند کند و این به خاطر طمع است. یک کاسب نباید طمع داشته باشد. باید قانع باشد و با یک آب باریک بسازد. آنهایی که قانع بودند و با یک آب باریک ساختند، طمع هم نداشتند، معمولاً وضعشان خوب شد، سرمایهدار شدند، همیشه هم آبرویشان محفوظ بود. حدیث داریم که «عِزَّ مَن قَنَعَ وَ ذَلَّ مَن طَمَعَ»، هر کس قناعت کرد عزیز شد و هر کس طمع کرد ذلیل شد. طمع میکند و میخواهد یک ساله راه صد ساله را بپیماید و حال آنکه در گذشته اینطور نبود. در گذشته یک نفر ده پانزده سال شاگردی و بعد با سرمایه اندکی شروع به کار میکرد. بعد به خاطر درستی کارش کمکم مورد توجه دیگران قرار میگرفت و بهتدریج سرمایهدار میشد. الان یکی تازه از راه نرسیده میخواهد یک ساله سرمایهدار و ثروتمند شود. این فرد زمین میخورد و عده دیگری را هم زمین میزند.
لذا آقایان تجار و کسبه این مسائل را واقعاً باید رعایت کنند و بیگدار به آب نزنند. به قول معروف به اندازه دهانشان لقمه بردارند و توجه کنند که بالاخره اگر دین گردنشان بماند و این طرف که کم میآورد، برایش حکم جلب میگیرند و نمیتواند بدهد و به زندان میرود و آبروی خودش و خانوادهاش میرود و یک عده را هم گرفتار میکند.
علاوه بر همه اینها از زندان که بیرون بیاید و از دار دنیا برود، دینی به گردنش هست که در آخرت هم گرفتار است. یعنی یک گرفتاری برای خودش و دیگران در دنیا و آخرتش درست میکند.
امیدواریم همگی موفق و مؤید باشیم و در بازار دنیا خسران نکنیم و جزو خاسرین و زیانکاران نباشیم.
پینوشت:
(1) قرآن کریم، سوره مائده، آیه 2
(2) شرح غررالحكم 4/474
چگونه سرمایه گذاری كنیم كه ورشكست نشویم؟
فضلالله فرخ
۱۳۹۳/۷/۱۵