به گزارش فارس، ماموریت در مصر برای دیپلماتی که در یکی از سرنوشت سازترین و پرحادثهترین مقاطع کشور تاریخی مصر و منطقه و همزمان با بیداری اسلامی، سکان نمایندگی ایران در قاهره را بر عهده داشته است؛ میتواند بسیار پرخاطره باشد. خاطرات مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره ابعاد مختلفی را در بر میگیرد. وی خاطرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، امنیتی، رسانهای و ... خود را در قالبی داستانی روایت میکند.
در طول 54 ماه ماموریت اخیرم به عنوان رئیس نمایندگی ایران در قاهره (88-93)، چهارده تظاهرات علیه ایران در مقابل نمایندگی و اقامتگاه ایران در قاهره برگزار شد. تعداد این تظاهرکنندگان در بیشترین حالت سیصد و در کمترین آن 10 نفر بود. با این تذکر که تظاهرات سیصد نفره فقط یک بار و بقیه تظاهرات با تعداد متوسط سی نفره بوده است.
چند سفارتخانه عربی و در راس آنها عربستان سعودی پشت پرده این تظاهرات بودند. امارات و بحرین نیز در این موضوع دخالت داشتند. این اطلاعاتی بود که توسط برخی از رابطین با افراد تظاهر کننده بدست آمده بود. افراد وابسته به صدام که بعد از سرنگون شدن حکومت بعثی در عراق به مصر گریخته بودند نیز از دست اندرکاران و تحریک کنندگان تظاهرات علیه سفارت بودند. اکثر این افراد با دریافت پول به این تظاهرات میآمدند. پولی که سفارتخانههای این کشورها از طریق واسطهها بین آنها تقسیم میکردند. بدیهی است نقش سازمانهای جاسوسی صهیونیستی و غربی در این باره را نیز باید در نظر داشت که در بسیاری از اوقات با پولهای عربی مقاصد خود را تامین کرده و میکنند.
دشمنان ایران فهمیده بودند بیداری اسلامی و به ویژه آنچه در مصر رخ داده بود، در ذات خود مشابه همان حرکت ضد استبدادی و ضد استعماری است که در سال 1357 در ایران رخ داده و میتواند منافع آنان را در منطقه تهدید کند. به زعم آنان حمله به نمایندگیهای ایران در این کشورها میتوانست ایران را به انزوا و حالت تدافعی کشانده و فعالیتهای نمایندگی را محدود کند.
در عین حال نگاه ویژهای به نمایندگی ایران در قاهره داشتند و به عنوان یک شاخص برای تحرکات خود در دیگر کشورها از عامل تهاجم به این نمایندگی استفاده میکردند. همچنین آنها از شرایط به هم ریختگی بعد از انقلاب مصر بهره برداری میکردند و مصر نیز به علت فساد دوران مبارک در شرایطی به سر میبرد که حتی برخی از موسسات امنیتی آن یا با فساد اداری و دریافت پول توسط سران آنها و یا با چشم پوشی به خاطر منافع داخلی و یا مقابله با مخالفین داخلی خود با این جریان خارجی همراهی و همکاری میکردند و یا قصد و توان و انگیزه مقابله جدی با آن نداشتند.
هر یک از این تظاهرات و نحوه مقابله با آن، خاطرات خود را دارد که سعی خواهم کرد خاطره اقدامات نمایندگی را برای کنترل وضعیت برخی از مهمترین این تظاهرات، به صورت جداگانه بیان کنم.
در این قسمت خاطره اولین تظاهراتی را که در مقابل سفارت برگزار شد میخوانید.
اولین تظاهرات را گروهک مجعول و ورشکسته و مزدور غربیها به نام «الاحوازیه» در فروردین ماه 90 یعنی کمتر از دو ماه بعد از پیروزی انقلاب مصر برگزار کرد و یا به عبارت صحیحتر میخواست برگزار کند. تظاهرات این گروهک که از مزدوران صدام در دوران جنگ تحمیلی بود و با داعیه عربی بودن و نیت تجزیه طلبی، جنایات زیادی علیه مردم قهرمان خوزستان مرتکب شده بود، خاطره دفاع مقدس را برای همکاران ما زنده کرد. ظاهراً تصور آنان این بود که میتوانند از فضای به هم ریخته مصر برای اغراض خود استفاده کنند. آنها اعلام کرده بودند که روز جمعه ششم فروردین 1390در مقابل سفارت ایران تظاهرات خواهند کرد.
تمهیدات مختلفی برای مقابله با این تظاهرات در نظر گرفته بودیم. همه همکاران ایرانی که اکثریت آنان از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس بودند و کارمندان مصری آماده بودند که با نهایت توان و قدرت خود از سفارت دفاع کنند. همسران و فرزندان همکاران نیز اعلام آمادگی کرده بودند. این اولین تظاهراتی بود که بعد از انقلاب مصر در برابر یک سفارت خارجی در قاهره برگزار میشد.
در آن شرایط هرج و مرج قاهره که رشته همه امور گسسته بود، با یک پیش بینی حداکثری یعنی امکان هجوم به سفارت و تخریب آن برنامه ریزی کردیم. به طور طبیعی، پلیس دیپلماتیک کشورها وظیفه حفاظت از اماکن دیپلماتیک را بر عهده دارد اما ما هیچ امیدی به پلیس نداشتیم. تصور ما این بود که پلیس به علت فروپاشی آن در جریان انقلاب مصر و ملاحظاتی که در بالا گفته شد؛ امکان اقدام ندارد.
به همین علت از ابتدا روش ما این بود که برای مقابله با تظاهر کنندگان، به تواناییهای خودمان تکیه کرده و مانع از هرگونه صدمه به سفارت شویم.
میدانستیم حتی ممکن است که پلیس با انگیزههای مختلفی آشکار یا پنهان به این افراد کمک کند.
شب قبل از روز جمعهای که قرار بود در آن تظاهرات برگزار شود و بعد از مراسم دعای کمیل که هر هفته برگزار میشد، جلسهای با همه همکاران گذاشته شد تا ابعاد موضوع و نحوه اقدام نمایندگی بیان و همفکری شود. همان طور که گفتم یک برنامه دفاعی با پیش بینی حداکثری و حتی احتمال تلاش برای آتش زدن سفارت بررسی و همه امکانات دفاعی مرور شد.
مهمترین ابزار دفاعی ما با توجه به محدودیتهای و غیر مسلح بودن نمایندگی عبارت بود از چوب، کپسول آتش خاموش کن و چنگک کشاورزی! اما روحیه «ما میتوانیم» باعث شده بود که این ابزارها برای ما به عنوان «سلاحهای استراتژیک» جلوه کند.
البته کپسول آتش خاموش کن برای ما هم وسیله خاموش کردن آتش احتمالی بود و هم وسیلهای برای ایجاد رعب در دل مهاجمان! همه وظایف تقسیم شده بود و هر کس وظیفه خاصی داشت.
طبیعی است که سفارت امکان استفاده از وسایلی همچون گاز اشک آور، سلاح و یا باتوم برقی را نداشت و خلاف مقررات بود. باید به همین امکانات بسنده میکردیم.
قرار بود این افراد ساعت یازده در مقابل سفارت تجمع کنند. از چند روز قبل طی یادداشتی به وزارت خارجه مصر هشدار داده بودیم که این تظاهرات قرار است برگزار شود و برای امنیت نمایندگی درخواست تامین نیروی پلیس کرده بودیم، اما همچنان که گفتم هیچ امیدی به اقدام پلیس نداشتیم. ساعت از یازده گذشته بود و همه همکاران در درون سفارت آماده بودند. همسر و دختر خودم را نیز به سفارت آورده بودم، اما نه از پلیس خبری بود و نه از تظاهر کنندگان.
کمی قبل از ساعت 12 بود که سه درجه دار پلیس آمدند و اولین چیزی که از ما خواستند سه تا صندلی بود! به آنها سه تا صندلی دادیم و منتظر شدیم که تظاهرکنندگان بیایند.
ساعت از دوازده گذشته بود که دیدیم دو نفر با یک تاکسی در مقابل سفارت آمدند و چند کارتن و کیسه را از داخل آن به کناره پیاده رو منتقل کردند. چهره یکی از آنان آشنا بود و ظاهراً نفر دوم این گروهک بود.
از داخل سفارت آنها را کنترل میکردیم، داشتند از طریق موبایل از حضور دیگر افراد پرس و جو میکردند. از یکی از همکاران مصری که در خیابان بیرون سفارت، کار مراقبت از سفارت و خبردهی را برعهده داشت خواستم نزد این فرد برود و از او سوال کند که آیا برای تظاهرات آمده است که وی این کار را انجام داد و پاسخ او مثبت بود. وی گمان کرده بود این همکار ما نیز برای شرکت در تظاهرات به مقابل سفارت آمده است! از حماقت آنها خندهام گرفته بود.
تعداد افراد پلیس از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد و در فاصله دوری از سفارت قرار گرفته بودند.
سران این گروهک آن قدر نادان بودند که همه تجهیزات و اسباب برگزاری تظاهرات از قبیل پرچم مجعول الاحواز و پلاکارد و بلندگو و تجهیزات دیگر را با خود به جلوی سفارت آورده بودند. تیر غیبی از راه رسید و در یک لحظه با غافلگیری و تهاجم به آنان، همه این وسایل از آنان گرفته شد.
یک مینی بوس هم که تعدادی از افراد تظاهر کننده را آورده بود وقتی دید اوضاع این چنین است، بدون هیچ واکنشی و با وحشت فرار را بر قرار ترجیح دادند.
دو سه نفری که از سران این تجمع بوده و این وسایل را آورده بودند کمی در دادن وسایل مقاومت کردند اما طاقت نیاوردند و فرار کردند و به کلانتری محل شکایت کردند که افراد سفارت وسایل آنان را دزدیدهاند!
بعد از نیم ساعت، چند پلیس به درب سفارت آمدند و گفتند این افراد چنین ادعایی دارند. خود پلیس هم خندهاش گرفته بود که کار برعکس شده است! در هر حال پاسخ آن ها را به شکل مقتضی دادیم و دست آنها به جایی بند نشد.
در همین حین، یک وانت سر رسید که تعدادی باند بلندگو را حمل میکرد. این وانت جلوی سفارت ایستاد و راننده آن پیاده شد و داشت باربند خود را باز میکرد که یک نفر نزد وی رفته و ظاهراً به وی گفت اگر کمی دیگر توقف کند، وسایلش مصادره خواهد شد، این فرد هم با حالت وحشت زدهای و با عجله و بدون آن که بارش را پیاده کند، سراسیمه محل را ترک کرد.
بعد از نیم ساعتی از این واقعه، تعدادی از افراد تظاهرکننده سر رسیدند که تعداد کل آنها به سی نفر نمیرسید. اغلب این افراد غیر مصری و از عراقیهای طرفدار حزب بعث بودند، ولی نه تابلو و پلاکارد داشتند و نه بلندگویی که با آن سخنرانی کنند و فقط یک پرچم عراق که مربوط به دوران صدام بود را در دست داشتند و دو ساعتی داد و هوار کردند و شعار دادند، بعد هم بدون آن که تظاهرات آنها رسانهای شود که هدف اصلی آنها بود، محل را ترک کردند. آنها به اصطلاح چک اول را خورده بودند و در گیجی آن دست و پا میزدند.
کار دیگری هم که کردیم آن بود که این افراد از آنجا که به داخل سفارت دید داشتند، در یک مقطع طوری وانمود کردیم که تعداد افراد داخل سفارت بسیار بیشتر از واقع جلوه کرد و حالت حمله به خود گرفتیم. جالب بود که آنها که در خارج سفارت و در فاصله دوری از ما بودند به یکباره پا به فرار گذاشتند که همسایگان و افراد پلیس را به خنده انداخته بود.
البته یکی از آنان به درب سفارت نزدیک شد و با لگد به در زد و ظاهراً قصد تحریک افراد تظاهرکننده را برای وارد شدن به سفارت داشت که به علت از هم گسیختگی و رعب الهی موجود در دلهای آنان حتی یک نفر نیز با او همراهی نکرد. هیچیک از وسایل دفاعی که برای مقابله با این تظاهرات آماده کرده بودیم به کار نیامد، زیرا که آنها نادانتر و ضعیفتر از آن بودند که کار به این مراحل بکشد.
تقریباً بعد از این تظاهرات بود که تظاهرات مختلفی علیه سفارت خانههای کشورهای خارجی برگزار شد. پلیس مصر در اغلب تظاهرات گفته شده نقش پیشگیرانهای نداشت، اما به نظر میرسید در برخی از اوقات نیز پلیس به نوعی دستور داشت که با تظاهرات کنندگان مقابله نکند. آنها میتوانستند قبل از برگزاری تظاهرات، رهبران آنها را شناسایی کنند و مانع از برگزاری تظاهرات شوند، اما هیچگونه اقدام جدی نمیکردند.
در مقاطع مختلف و به دلایل گوناگون سفارت خانههای عربستان و سوریه آتش زده شد. به سفارت خانه رژیم صهیونیستی حمله شد و دفتر اداری آن ویران و کاغذهای آن از بالای ساختمانی که این سفارت در آن قرار داشت به بیرون ریخته شد. سفارت خانههای آمریکا و فرانسه و انگلیس مورد تعرض قرار گرفت. سفارت رژیم صهیونیستی نیز تا زمان پایان ماموریت اینجانب تعطیل شده بود و سفیر این رژیم مجبور بود در خانهاش کارها را (اگر کاری داشت) انجام دهد.
بدیهی بود که دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران میخواستند اقدام مشابهی را با دو ساختمان نمایندگی کشورمان (سفارت و اقامتگاه) و نیز سفارت سوریه در قاهره انجام دهند تا با ادعای آن که مردم مصر با حضور نمایندگی ایران و سوریه در قاهره مخالف هستند، نوعی همسان انگاری بین ایران و سوریه از یک سو و آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان که اکثر مردم مصر از آنان نفرت دارند بوجود آورند که به لطف الهی ناکام ماندند.
اینکار را توانستند با سفارت سوریه انجام دهند، ولی به خواست خدا اقدامات مختلف آنها علیه ایران ناکام ماند.
ماجرای اولین تجمع مقابل دفتر حفاظت منافع ایران در مصر
سران این گروهك آن قدر نادان بودند كه همه تجهیزات و اسباب برگزاری تظاهرات از قبیل پرچم مجعول الاحواز و پلاكارد و بلندگو و تجهیزات دیگر را با خود به جلوی سفارت آورده بودند، از حماقت آنها خندهام گرفته بود.
۱۳۹۳/۹/۱۲