به گزارش نما به نقل از فارس، ماموریت در مصر برای دیپلماتی که در یکی از سرنوشت سازترین و پرحادثهترین مقاطع کشور تاریخی مصر و منطقه و همزمان با بیداری اسلامی، سکان نمایندگی ایران در قاهره را بر عهده داشته است؛ میتواند بسیار پرخاطره باشد. خاطرات مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره ابعاد مختلفی را در بر میگیرد. وی خاطرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، امنیتی، رسانهای و ... خود را در قالبی داستانی روایت میکند.
در هنگام شروع انقلاب مصر در روز سه شنبه پنجم بهمن 1389 (مصادف با اربعین حسینی و 25 ژانویه 2011) در مرخصی تهران به سر میبردم. این روز مصادف با روز پلیس مصر و قرار بود تظاهراتی در مخالفت با نامزدی مبارک در انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. انقلاب تونس نیز پیروز شده بود و بن علی در 26 دی (سالروز فرار شاه از ایران) یعنی 10 روز قبل از آن به عربستان فرار کرده بود و مردم تونس غرق در شادی بودند.
مصریها به نوعی احساس سرشکستگی میکردند که مردم تونس علیه دیکتاتور کشور خود قیام کرده و پیروز شدهاند، ولی آنها باید منتظر نامزدی مبارک و یا پسرش در انتخابات بعدی ریاست جمهوری باشند. در صورت تحقق هر یک از این دو موضوع، این خانواده یک دوره 6 ساله دیگر حکومت میکرد و مجموع دوره حکومت مبارک به 36 سال میرسید و آمریکاییها هم با ادامه شعار دمکراسی و حمایت از یک دیکتاتوری 36 ساله، همچنان وقیحانه در چشمهای مردم منطقه زل میزدند.
یک هفته قبل از این تظاهرات، یکی از شخصیتهای مصری که یک استاد دانشگاه بود در دفتر من در قاهره به دیدارم آمد. وی در زمان خروج از اتاق و در راهرو در گوش من گفت: سه شنبه هفته بعد همان کاری که مردم تونس با بن علی کردند را، با مبارک انجام خواهیم داد. وی نگران بود که شاید شنودهایی در اتاق من وجود داشته باشد و به همین علت احتیاط میکرد. پیش بینی او درست بود.
من چند روز بعد به تهران آمدم و وقتی خبر تظاهرات مردم مصر را در روز پنجم بهمن شنیدم، به سرعت تصمیم به بازگشت به مصر گرفتم، ولی نتوانستم زودتر از روز جمعه خود را به قاهره برسانم.
شامگاه جمعه زمانی بود که پلیس مصر از صحنه تظاهرات فرار کرده بود و هیچگونه پلیسی اعم از انتظامی، ضد شورش، راهنمایی و رانندگی و حتی شخصی در مصر وجود نداشت. پلیس مصر در روز پنجم بهمن تلاش زیادی کرده بود که نگذارد تظاهر کنندگان به میدان تحریر وارد شوند.
سه گروه از تظاهرکنندگان از سه طریق مختلف تلاش کرده بودند که وارد میدان تحریر شوند. دو گروه از آنان به علت برخورد شدید پلیس مصر پراکنده شده بودند. اما یک گروه توانسته بود خود را در ساعات پایانی شب به میدان برساند. این گروه با دو گروه دیگر ارتباط گرفته و بسیاری از اعضای آنها توانستند از راههای مختلف خود را نیمه شب به میدان تحریر برسانند.
به این ترتیب بود که هسته اصلی انقلاب مصر در میدان تحریر تشکیل شد. هستهای که با وجود همه نکات مثبت و محاسن آن، عیبش آن بود که میدانست چه نمیخواهد، ولی نمیدانست چه میخواهد.
پلیس در برخورد با تظاهر کنندگان مستأصل شده بود و هر لحظه بر تعداد تظاهرکنندگان اضافه میشد. قلب انقلاب مصر، همچون قلب جنین شروع به تپیدن کرده بود و میرفت که اندامهای دیگر را تکمیل کند. مبارک نیز که مانند اکثر اوقات در شهر ساحلی شرم شیخ به سر میبرد، نگران از اینکه به سرنوشت بن علی دچار شود، راههای مختلفی را برای پایان دادن به تظاهرات انقلابیها تجربه میکرد.
چهل و هشت ساعت از تظاهرات گذشته بود و جمعیت هر لحظه در میدان تحریر مصر فزونی مییافت. پلیس نیز دیگر کاری از دستش بر نمیآمد. مقابله با جمعیتی صدها هزار نفره که در میدان تحریر جمع شده بودند و شعار فراگیر همه اقشار مصر یعنی «الشعب یرید اسقاط النظام» (مردم خواهان سقوط نظام -مبارک- هستند) را سر میدادند، دیگر کار آسانی نبود.
پلیس یک میلیونی مصر ناتوان از اقدام علیه تظاهرکنندگان بود، گرچه تعداد زیادی از تظاهرکنندگان شهید شده بودند.
مصر بعد از امضای قرارداد کمپ دیوید، به دست حاکمان خود وارد روندی شد که نهایت آن چیزی جز تضعیف این کشور نبود. بر اساس یک توطئه آمریکایی اسرائیلی، ارتش مصر باید ضعیف میشد و به جای آن باید یک سازمان امنیتی و پلیسی تشکیل میشد تا با هرگونه مقاومت مردمی که این رژیم را تهدید میکند، مقابله کند.
با همین برنامه ریزی بود که علاوه بر محدودیتهای عملیاتی قرارداد کمپ دیوید برای ارتش مصر، روز به روز از تعداد ارتش مصر کاسته شد و بر تعداد اعضای پلیس و دستگاه امنیتی افزوده شد. دستگاههای امنیتی مصر نیز قدرت زیادی گرفتند و بررسی امور برخی کشورها مثل ایران و سودان و رژیم صهیونیستی به آنها سپرده شد.
با همین برنامهها بود که تعداد نیروهای پلیس و امنیتی به بیش از یک میلیون نفر افزایش یافت. اما این سازمان یک میلیونی، در بزنگاه ایفای نقش خود برای حفاظت از نظام مبارک در چند دقیقه فرو ریخت. براساس برخی گزارشات، مبارک بعد از آنکه ناتوانی حبیب العادلی، وزیر کشور وقت مصر را میبیند، در تماسی در عصر روز جمعه به او میگوید که از میادین عقب نشینی کند، زیرا وی به فرمانده گارد ریاست جمهوری دستور داده که مسئولیت مقابله با تظاهرکنندگان را بر عهده بگیرد. العادلی نیز در یک پیام از طریق بی سیم به کلیه نیروهای پلیس اعلام میکند تا اطلاع ثانوی به مرخصی بروند.
همه نیروهای پلیس که در داخل شهر بودند، حتی پلیس راهنمایی این فرمان را مشتاقانه اجرا میکند! افراد پلیسی هم که در خیابانها بودند، بلافاصله با تغییر لباس و تحویل سلاح و تجهیزات به مراکز و یا مخفی کردن آنها در جاهای مختلف، فرار را برقرار ترجیح دادند.
یک سرباز پلیس در مقابل سفارت داشتیم که او نیز میخواست سلاح خود را تحویل سفارت دهد که نفر دوم نمایندگی قبول نکرد. بعداً فهمیدیم که او در همان روز سلاح را در جایی در داخل سفارت مخفی کرده و به شهر خودش رفته بود و پس از اینکه اوضاع کمی عادی شده بود برگشته و آن را برداشته بود.
تعجب آور بود یک سازمان یک میلیونی که نامش لرزه بر تن مخالفان میانداخت، با یک پیام بی سیم اینچنین از هم میپاشد.
اما مبارک یک اشتباه استراتژیک دیگر هم کرده بود. گارد ریاست جمهوری مصر، فرمان فرمانده عالی خود یعنی مبارک را اطاعت نکرد و خود را جلوی مردم قرار نداد. گفته میشد ارتش مصر از اینکه مبارک قصد داشته پسر خود را که یک غیرنظامی میباشد به جای خود معرفی کند، ناراضی بوده و این نارضایتی در عدم فرمان برداری در مقابله با تظاهرکنندگان بروز کرده است.
این موضوع از آن جا قابل اهمیت است که این ارتش مصر بود که تصمیم به برکناری مبارک گرفت و در 22 بهمن 1389 یعنی 18 روز بعد از شروع تظاهرات مبارک را برکنار و ارتشبد طنطاوی، فرمانده کل نیروهای مسلح و وزیر دفاع مصر عهده دار اداره کشور کرد.
این دوره، هفده ماه طول کشید و با انتخاب محمد مرسی به ریاست جمهوری مصر به حاکمیت رسمی ارتش پایان داده شد.
چگونگی فروپاشی سازمان یك میلیونی امنیتی پلیسی مصر ظرف چند دقیقه
طی برنامههایی تعداد نیروهای پلیس و امنیتی به بیش از یك میلیون نفر افزایش یافت، اما این سازمان یك میلیونی، در بزنگاه ایفای نقش خود برای حفاظت از نظام مبارك در چند دقیقه فرو ریخت.
۱۳۹۳/۹/۲۷