به گزارش نما به نقل از مهر، در بخش های پیشین این نوشتار به برخی از توقف گاه ها و موقف هایی که انسان پس از مرگ با آنها مواجه می شود اشاره کرده و مطالب در رابطه با قبر، فشار قبر، سوال دو فرشته و مامور الهی بنام (نکیر و منکر) در قبر، رویدادهای برزخ و برپایی قیامت و هول و هراس و ترس فراوان انسان هنگام قرار گرفتن در این مواقف را یادآور شدیم .حال ادامه مسیر انسان پس از ترک دنیا.
ميزان؛ يكى از مواقف هولناك قيامت، موقف ميزان و سنجش اعمال است و خداوند در اين باره مى فرمايد: « و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم بما كانوا بآياتنا يظلمون» يعنى وزن و سنجيدن اعمال در روز قيامت حق است پس هر كس ترازوى حسنات و خوبيهاى او سنگين باشد از رستگاران و هر كس سبك باشد از زيانكاران خواهد بود و آنها به خاطر انكار آيات ما از ستمكارانند.
و در سوره قارعه فرموده : « القارعة ما القارعة .... قارعه يعنى قيامت به جهت آنكه دلها را به ترس و فزع مى كوبد؛ پس معنى چنين است: قيامت و چيست قيامت ؟ و چه دانا كرد تو را كه چيست آن؟ روزى كه مردم مانند پروانه پراكنده اند و كوهها مانند پشم حلاجى شده؛ پس آن كس كه حسناتش سنگين باشد در عيش و خوشى پسنديده است و آن كس كه حسناتش سبك باشد جايگاهش هاويه است و تو چه مى دانى هاويه چيست؟ آتشى است بسيار سوزنده.
بدان كه براى سنگين كردن ميزان حسنات شايد هيچ عملى مانند صلوات بر حضرت رسول و آل او و مانند حسن خلق نباشد.
برای سنگین کردن ترازوی اعمال مان چه کنیم؟
۱- شيخ كلينى رحمه الله عليه به سند معتبر روايت كرده كه حضرت امام محمد باقر علیه السلام يا امام صادق علیه السلام فرمودند: هيچ ميزانى سنگين تر از صلوات بر محمد و آل محمد صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين نيست. وقتى ميزان اعمال انسان سبك باشد در آن صلوات گذارند و سنگين شود.
۲- از حضرت رسول صل الله علیه وآله مرويست كه فرمود: من روز قيامت نزد ميزانم، پس هر كه گناهانش بسيار باشد كه كفه سيئاتش سنگين باشد صلواتى را كه براى من فرستاده بياورم تا كفه حسناتش سنگين شود.
۳- و نيز شيخ صدوق از حضرت امام رضا علیه السلام نقل كرده كه فرمود: هر كه قدرت نداشته باشد بر چيزى كه گناهانش را برطرف كند پس بسيار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد كه آن ، گناهان را خراب و ويران مى كند.
۴- از دعوات راوندى نقل است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه هر كس به من هر روز سه مرتبه و در هر شب سه مرتبه از روى حب و شوق بر من صلوات فرستد بر خداوند سزاوار است گناهان او را كه در آن شب و آن روز كرده است بيامرزد.
۵ - و نيز از آن حضرت مروى است كه در رؤيا ديدم عمويم حمزه بن عبدالمطلب و برادرم جعفر بن ابى طالب را كه در پيش آنها طبقى است از سدر؛ پس يك ساعتى از آن ميل كردند پس از آن ، سدر مبدل شد به انگور، پس يك ساعتى از آن خوردند پس از آن ، انگور رطب شد، پس يك ساعتى از آن ميل كردند. من نزديك ايشان رفتم و گفتم : پدرم فداى شما باد چه عملى يافتيد كه از همه اعمال افضل باشد؟ گفتند: پدران و مادران ما فداى تو باد، ما بهترين اعمال را صلوات بر تو، و سقايت آب ، و محبت على بن ابى طالب (ع) يافتيم .
۶- و نيز از آن حضرت مرويست كه هر كس بر من صلوات بفرستد پيوسته ملائكه براى او استغفار مى كنند.
۷- شيخ كلينى از حضرت صادق علیه السلام روايت كرده كه فرمود: هر گاه نام پيامبر برده شود پس بر او صلوات بسيار فرستيد.
زيرا هر كس بر پيامبر صلوات بفرستد خداوند هزار صلوات بر او فرستد و فرشتگان و مخلوقات الهى بر او صلوات فرستند.
۸ - شيخ ابوالفتوح رازى روايت كرده از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه فرمود: در شب معراج چون به آسمان رسيدم ملكى را ديدم كه هزار دست داشت در هر دستى هزار انگشت و مشغول حساب و شماره كردن با انگشتان بود از جبرئيل پرسيدم كه اين ملك كيست و چه چيزى را حساب مى كند؟ جبرئيل گفت : اين ملكى است موكل بر دانه هاى باران ، حفظ مى كند كه چند قطره از آسمان به زمين نازل شده. پس من به آن ملك گفتم كه تو ميدانى از زماني كه حق تعالى دنيا را خلق كرده است چند قطره باران از آسمان به زمين آمده است ؟ گفت : يا رسول الله قسم به آن خدايى كه تو را به حق فرستاده به سوى خلق ، غير از آن كه من مى دانم چند قطره باران از آسمان به زمين نازل شده، به تفصيل هم مى دانم چند قطره به دريا فرود آمده و چند قطره در بيابان و چند قطره در معموره و چند قطره در بستان و چند قطره در شوره زار و چند قطره در قبرستان.
حضرت فرمود: من تعجب كردم از حفظ و تذكر او در حساب خود. پس گفت : يا رسول الله ، با اين حفظ و تذكر و دستها و انگشتان كه دارم حساب كردن يك چيزى را قدرت ندارم. گفتم : آن چيست ؟ گفت : قومى از امت تو كه در جايى حاضر مى شوند و اسم تو نزد ايشان برده مى شود پس بر تو صلوات مى فرستند من قدرت ندارم ثواب آنها را شماره و حساب كنم .
۹ - روايت شده كه هر كه بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگويد: «اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم» نميرد تا امام قائم علیه السلام را درك نمايد.
آیه ای امام حسین علیه السلام و حضرت یوسف قرائت کردند
از «انس بن مالك » منقول است كه گفت : وقتى در خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله بودم بر تن شريف آن جناب بردى بود كه حاشيه و كنار آن غليظ و زبر بود، كه ناگاه عربى بيابانى نزديك آمد و رداى آن حضرت را گرفت و بشدت كشيد به نحوى كه حاشيه ردا در بن گردن آن جناب اثر كرد؛ پس گفت : اى محمد بر اين دو شتر من از مالى كه نزد تست، بارش كن زيرا كه آن مال خدا است نه مال تو و نه مال پدر تو. حضرت در جواب او سكوت نمود، آنگاه فرمود: مال ، مال خدا است و من بنده خدا هستم ؛ پس فرمود: اى اعرابى آيا از تو قصاص كنم؟ گفت : نه. حضرت فرمود: چرا؟ گفت : زيرا كه شيوه و خلق تو آنست كه بدى را به بدى مكافات نمى كنى . حضرت خنديد و امر فرمود كه بر يك شتر او جو بار كردند و بر شتر ديگرش خرما.
مؤلف گويد: كه ذكر اين روايت در اين مقام به خاطر تبرك و تيمن است نه براى بيان حسن خلق حضرت رسول صلى الله عليه و آله يا ائمه هدى عليهم السلام، زيرا كه شخصى را كه حق تعالى در قرآن كريم به خلق عظيم ياد مى فرمايد و علماى فريقين در سيرت و خصال حميده اش كتابها نوشته اند يك دهم آنچه را كه در حضرت وجود داشته بيان نكرده اند.
از عصام بن المصطلق شامى نقل شده كه گفت : وقتى داخل مدينه معظمه شدم حسين بن على علیهما السلام را ديدم كه با روش نيكو و اخلاق پسنديده اش ، مرا به شگفتى انداخت پس مرا واداشت كه كينه درونى خود را كه از پدرش داشتم ظاهر كنم پس نزديك شدم و گفتم : توئى پسر ابوتراب؟
فرمود: بلى. و من هر چه توانستم به آن حضرت و پدرش دشنام گفتم. پس نظرى از روى عطوفت و مهربانى به من كرد و فرمود: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم خذ العفو و اءمر بالعرف و اعرض عن الجاهلين - الى قوله تعالى - ثم لا يقصرون» و اين آيات اشارت است به مكارم اخلاق كه حق تعالى پيغمبرش را به آن آراست ؛ از جمله آن كه به حداقل از اخلاق مردم اكتفا كند و متوقع زيادتر نباشد و بدى را به بدى مكافات ندهد و از نادانان روى گرداند و در مقام وسوسه شيطان به خدا پناه برد.
پس به من فرمود: بر خود كار را سبك بشمار و از خدا آمرزش خود و مرا بخواه ؛ همانا اگر از ما طلب يارى كنى تو را يارى مى كنيم و اگر طلب بخشش كنى تو را عطا مى كنيم و اگر طلب ارشاد كنى تو را ارشاد كنيم. عصام گفت: من از جسارتهاى خود پشيمان شدم . آن حضرت با فراست پشيمانى مرا متوجه شد و فرمود: لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين - و اين آيه شريفه حكايت كلام حضرت يوسف پيغمبر (ع) است به برادران خود كه در مقام عفو از تقصير آنها فرمود كه عتاب و ملامتى بر شما نيست ؛ خداوند شما را بيامرزد و اوست ارحم الراحمين –
پس به من فرمود كه تو از اهل شامى؟ عرض كردم : بلى فرمود: شنشنة اعرفها من اخزم - و اين مثلى است كه حضرت به آن تمثل جست - یعنی اين دشنام و ناسزا گفتن به ما، عادت و خوى اهل شام است كه معاويه در ميان آنها سنت قرار داده پس فرمود: هر حاجتى كه دارى با گشاده رويى از ماه بخواه تا به تو بدهم. عصام گفت : اين اخلاق شريفه آن حضرت در مقابل آن جسارتها و دشنامها كه از من سر زد چنان زمين بر من تنگ شد كه دوست داشتم كه به زمين فرو مى رفتم لاجرم از نزد آن حضرت آهسته بيرون شدم در حالى كه به مردم پناه مى بردم به نحوى كه آن جناب ملتفت من نشود و مرا نبيند، ولى بعد از آن مجلس هيچ كس مانند او و پدرش محبوب تر نزد من نبودند.
نقل است كه روزى مالك اشتر از بازار كوفه مى گذشت و بر تن او پيراهن و عمامه اى از خام بود. يكى از بازاريان كه او را نمى شناخت به نظر حقارت به او نگاه كرد و از روى استهزاء و استخاف گلوله گلى به طرفش پرتاب كرد. مالك از او بگذشت و چيزى به او نگفت. پس به آن مرد گفتند كه آيا مى دانى به چه كسى اين اهانت و استهزاء نمودى؟ گفت: نه. گفتند: اين شخص مالك اشتر، يار اميرالمؤمنين علیه السلام بود. آن مرد ترس و لرزه گرفت و عقب مالك برفت تا او را دريابد و عذرخواهى نمايد؛ مالك را در مسجد يافت كه به نماز ايستاده . چون از نماز فارغ شد، آن مرد روى پاهاى مالك افتاد كه ببوسد، مالك فرمود: چرا چنين مى كنى؟ گفت از آن كارى كه كرده ام عذر مى خواهم مالك فرمود: كه بر تو باكى نيست به خدا سوگند كه من داخل مسجد نشدم مگر براى آنكه براى تو استغفار كنم .
شيخ مرحوم در خاتمه مستدرك از جناب خواجه نصير الدين طوسى قدس سره نقل كرده كه روزى از جانب شخصى كاغذى به دستش رسيد كه در آن كلمات زشت گفته بودند؛ از جمله اين كلمه زشت در آن بود يا كلب بن كلب. خواجه چون آن كاغذ را مطالعه فرمود جواب آنرا به متانت و عبارات خوش مرقوم داشت بدون يك كلمه زشتى ؛ از جمله مرقوم فرمود كه قول تو خطاب به من: اى سگ، صحيح نيست زيرا كه سگ به چهار دست و پا راه مى رود و ناخنهايش بلند و دراز است ولى من قامتم راست است پوستم آشكار و نمايان است، نه آنكه مانند سگ، پشم داشته باشم من بر خلاف سگ حرف مى زنم و مى خندم پس اين صفاتى كه در من است با سگ جور نمى آيد در اين صورت نمى توانم سگ باشم.
مؤ لف گويد كه اين اخلاق شريف از اين محقق جليل ، تعجبى ندارد زيرا كه آيت الله علامه حلى رضوان الله عليه در حق او فرمود كه اين شيخ افضل عصر خود در علوم عقليه و نقليه بود و كتب بسيارى در علم و حكمت و احكام شرعيه بر مذهب اماميه تاليف فرموده است.
خواجه اين حسن خلق را از رجوع به دستورالعمل و كردار ائمه اطهار صلوات الله عليهم گرفته است؛ آيا نشنيده اى كه حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام شنيد كه مردى قنبر را دشنام مى دهد، قنبر خواست كه دشنام او را برگرداند كه حضرت او را ندا كرد: مهلا يا قنبر « آرام باش اى قنبر» بگذار كه اين شخص دشنام دهنده خوار باشد همانا با سكوت خود خداوند رحمان را خشنود مى كنى و شيطان دشمن خود را شكنجه مى دهى؛ سوگند به خداوند كه مؤمن خدا را با حلم و بردبارى خشنود مى كند و با خاموشى خود شيطان را خشمناك مى سازد.
موقف هفتم: حسابرسى
از جمله مواقف مهوله، موقف حساب است . خداوند در اين باره مى فرمايد: «اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون» وقت حساب مردم نزديك شد مردم از انديشه و تفكر در آن غفلت داشته و از آن رو گردانند. و قال الله تعالی :« و كاءيّنْ من قرية عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شديدا» بسا از قريه يعنى اهل قريه كه از فرمان پروردگار خود و پيغمبران خدا سركشى كردند و براى ايشان حساب و عذابى سخت خواهد بود، پس كیفر كارهاى خود را چشيدند.
شيخ صدوق از اهل بيت عليهم السلام روايت كرده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: روز قيامت قدمى برداشته نمى شود تا از فرد چهار چيز سئوال كنند: الف) از عمر او كه در چه چيزى صرف كرده؟ ب) جوانى خود را كه در چه چيزى سپرى ساخته؟ج) از مالش كه از كجا پيدا كرده و در چه مواردى خرج نموده ؟ ح) از محبت ما اهل بيت عليهم السلام.
شيخ طوسى رحمه الله عليه از حضرت امام باقرعلیه السلام روايت كرده كه فرمود: اول چيزى كه از بنده حساب مى كشند نماز است، پس اگر قبول شد چيزهاى ديگر هم قبول خواهد شد.
شيخ صدوق روايت كرده كه روز قيامت صاحب قرض مى آيد و شكايت مى كند، اگر آنكه قرض گرفته است حسنات دارد از براى صاحب قرض مى گيرند و اگر حسنه ندارد گناهان صاحب قرض را به او مى دهند.
شيخ كلينى از حضرت على بن الحسين صلى الله عليه و آله روايت كرده كه از براى اهل شرك ترازو نصب نمى شود، ايشان را فوج فوج بى حساب به جهنم مى برند زيرا نصب موازين و نشر دواوين از براى اهل اسلام است .
شيخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روايت كرده است كه چون روز قيامت شود و بنده مؤمن را از براى حساب باز دارند كه هر دو از اهل بهشت باشند، يكى فقير باشد و ديگر غنى در دنيا، فقير گويد: پروردگارا، از براى چه مرا باز مى دارى به عزت تو سوگند كه مى دانى به من ولايت و حكومتى نداده بودى كه در آن به عدل يا جور عمل كنم ، و مال زيادى به من نداده بودى كه حق تو در آن باشد و من نداده باشم و روزى مرا به قدر كفاف مى دادى به قدر آنچه مى دانستى كه مرا كافى است.
پس خداوند جليل فرمايد كه راست مى گويد بنده مؤمن من، بگذاريد تا داخل بهشت شود. و آن كه غنى باشد او را نگه مى دارند تا آنقدر عرق از او جارى شود كه اگر چهل شتر بياشامند آنها را كفايت كند پس از آن داخل بهشت شود. پس فقير به او گويد كه چه چيز تو را نگاه داشت ؟ گويد: طول حساب؛ پيوسته چيزى بعد از چيزى از تقصيرات ظاهر مى شد و خدا مى بخشيد تا آنكه مرا به رحمت خود فرو گرفت و مرا به توبه كاران ، ملحق گردانيد پس تو كيستى ؟ گويد: من آن فقيرم كه با تو در محشر بودم گويد: نعمتهاى بهشت ، تو را تغيير داده است كه من تو را نشناختم .
شيخ طوسى از آن حضرت روايت كرده است كه چون روز قيامت شود حق تعالى ما را بر حساب شيعيان موكل گرداند پس آنچه از خدا است از خدا سؤال مى كنيم كه از براى ما ببخشد پس آن از ايشان خواهد بود، و آنچه از حق ماست ، بر ايشان مى بخشيم ؛ پس حضرت اين آيه را خواند: ثم ان الينا ايابهم ، ثم ان علينا حسابهم .
شيخ كلينى از حضرت امام محمد باقرعلیه السلام روايت كرده است كه فرمود: حق تعالى با بندگان در حساب روز قيامت به قدر آنچه در دنيا از عقل به ايشان داده دقت مى كند.
مؤلف گويد كه دور نیست این حكايت بلكه تصديق مى كند آن را، آيه شريفه :«يا بنى انها ان تك مثقال حبة من خردل فتكن فى صخرة او فى السموات او فى الارض ياءت بها الله و قول اميرالمؤ منين (ع) در يكى از خطبه هاى خود: اليست النفوس عن مثقال حبة من خردل مسئولة ؟ يعنى آيا چنين نيست كه از مردم از يك دانه خردل سؤال خواهد شد؟
و در كاغذى كه به محمد بن ابى بكر نوشته فرموده : واعلموا عباد الله ان الله عز و جل سائلكم عن الصغير من عملكم و الكبير اى بندگان خدا بدانيد كه خداوند از هر عمل كوچك و بزرگ شما سئوال خواهد كرد.
موقف هشتم: تحويل نامه اعمال
حق تعالى در اوصاف قيامت فرموده : « و اذا الصحف نشرت» يعنى وقتى كه صحيفه ها منتشر و پهن مى شود؛ على بن ابراهيم قمى گفته كه مراد صحيفه هاى اعمال مردم است . و نيز حق تعالى در سوره انشقاق مى فرمايد: «فاءما من اوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا» يعنى آنكه نامه او به دست راستش داده شود پس به زودى از او حساب گرفته مى شود و اما آنكه نامه را از پشت سر به او مى دهند بزودى هلاك مى شود و در آتش افروخته مى سوزد.
عياشى از حضرت صادق علیه السلام روايت كرده است كه چون روز قيامت شود نامه او را به هر كس بدهند و گويند: بخوان پس حق تعالى هم كارهاى او از سخن گفتن و نگاه كردن و غير را به خاطر او مى آورد به نحوى كه گويا الآن گناهان را انجام داده و از قلم نينداخته است . پس مى گويد: اى واى بر ما، چه مى شود اين نامه را كه ترك نكرده است صغيره را و نه كبيره را مگر آنكه احصا كرده است .
ابن قولويه از حضرت صادق علیه السلام روايت كرده كه هر كس قبر امام حسين علیه السلام را در ماه رمضان زيارت كند و در راه زيارت بميرد، براى او حسابى نخواهد بود و به او مى گويند كه بدون خوف و بيم داخل بهشت شو.
علامه مجلسى رحمه الله عليه در تحفه فرموده، به دو سند معتبر منقول است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: هر كس مرا زيارت كند با آن دورى قبر من ، من در سه موطن روز قيامت به نزد او بيايم و او را از اهوال قيات آزاد كنم :
۱- وقتى كه نامه هاى نيكوكاران را به دست راست ايشان و نامه هاى بدكاران را به دست چپ ايشان مى دهند.
۲- نزد صراط،
۳- نزد ترازوى اعمال .
پی نوشت:
منازل الآخرة (حكايات و روايات مرگ و عالم پس از مرگ ) شیخ عباس قمی
سكانس های ماندنی پس از مرگ
سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است و هر كس ترازوى حسنات و خوبیهاى او سنگین باشد رستگارمی شود. یكى از مواقف هولناك قیامت، موقف میزان و سنجش اعمال است.
۱۳۹۳/۱۰/۲۸