جلسات پرسش و پاسخ حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب که با
حضور عموم مردم در حسینیه جواد الائمه برگزار می شد، دوباره از سر گرفته شد. طائب
در این جلسه پاسخگوی پرسش های سیاسی، مذهبی و تاریخی حضار است. در این جلسه او از
علی مطهری و احمدی نژاد و کم کاری های دولت گفته و به چند سؤال در مورد تاریخ
اسلام هم پاسخ داده است. با توجه به صراحت وی در این گفتگوها انتشار آن را برای
مخاطبان نما خالی از لطف ندیدیم؛ هرچند انتشار آن به معنای تأیید همه جزئیات سخنان وی نیست.
***
چرا با وجود فسادهای مالی و فسادهای فرهنگی و بعضی از
مسائلی که در جامعه هست، مقصرین معرفی نمیشوند و یا اگر هم معرفی شوند، بهطور
کامل محاکمه نمیشوند؟ و این ناهنجاریهای فرهنگی و مالی تا کی میخواهد ادامه
داشته باشد؟
سؤالی می پرسم. آیا حکومت برای ما هدف است یا وسیله؟ اگر
حکومت وسیله است، هدف چیست؟ دقیقاً و یقیناً حکومت برای ما هدف نیست. ما تابع
امیرالمؤمنین(ع) هستیم. حضرت داشتند کفششان را وصله میکردند. ابنعباس گفت: «آقا!
این را دور بیندازید.» فرمود: «چرا؟» گفت: «دیگر خراب شده است.» فرمود: «چقدر میارزد؟»
ابنعباس گفت: «آقا! من میگویم دورش بیندازید، شما میپرسید چقدر میارزد؟»
فرمود: «حالا یک قیمت بگو.» ابنعباس گفت: «هیچ!» فرمود: «حکومت بر شما برای من از
این کفش بیارزشتر است. مگر اینکه حقی را زنده کنم و باطلی را بمیرانم.» پس حکومت
هدف نیست، بلکه یک وسیله است.
هدف چیست؟ هدف اصلی در یک حکومت اسلامی این است که ذیل این
حکومت نیروهایی تربیت شوند، کار یاد بگیرند و کمک کنند که موانع ظهور امام زمان(عج)
از بین برود و صاحب اصلی بیاید. ما که صاحب اصلی حکومت نیستیم. پس داریم ذیل این
حکومت دو کار انجام میدهیم. اول: داریم در این حکومت نیرو تربیت میکنیم. دوم:
این نیرو آماده شود و موانع را بردارد تا بقیهاللهالاعظم بتوانند تشریف
بیاورند. در این تربیت شدن شیطان را که نتوانستهاید از این دنیا بردارید. شیطان
هست. حزبالشیطان را هم که نتوانستهاید از بین ببرید و هست. شیطان و حزبش دقیقاً
میخواهند هدف مورد نظر شما تحقق نیابد. او هم کار خودش را میکند. بنابراین این
یک جنگ و نبرد است، آن هم نبردی با ویژگیهای خاص خودش. شکست، پیروزی، پسرفت و
پیشرفت داریم. اگر بخواهیم بدانیم موفق هستیم یا نیستیم، راهش این است که خط بکشید
و ببینید از اول که راه افتاده و تا اینجا آمده توانستهاید کسی را تربیت کنید؟
توانستهاید از موانعی که برای ظهور آقا هست کم کنید؟ اگر توانستهاید نیرو تربیت
و موانع را برطرف کنید موفق هستید. اگر نتوانستهاید این دو کار را انجام بدهید
ناموفق هستید.
در این حکومت از زمانی که تشکیل شده است ببینید آیا در
تربیت نیرو و برداشتن موانع پیشرفت کرده یا نکردهاید؟ چه کسی میتواند بگوید
پیشرفت نکردهایم؟ چه کسی میتواند بگوید زمینههای ظهور را کم نکردهایم؟ یعنی
بینی و بینالله اگر بقیهاللهالاعظم 35 سال پیش میخواستند بیایند کار راحتتر
بود یا حالا؟ یک ارزیابی کنید. اگر الان راحتتر هستند، معلوم میشود در آن هدف
موفق بودهایم. هدف این نیست که ما فساد را جمع کنیم. جمع کردن فساد کار ما نیست.
کار کیست؟ کار فرمانده کل است، اما او برای جمع کردن فساد نیرو و آدم میخواهد و
این آدمها باید تربیت شوند. ما که زورمان از علی بن ابیطالب(ع) که بیشتر نیست،
امیرالمؤمنین(ع) در جامعهای که تشکیل داد، آیا موفق شد فساد را جمع کند؟ اگر فساد
را جمع کرده بود که شهید نمیشد. موفق شد جلوی دزدیها را بگیرد؟ اگر موفق شده بود
که شهید نمیشد. چرا امیرالمؤمنین(ع) موفق نشد؟ در امیرالمؤمنین(ع) نقصی بود؟ نه.
ایشان کار بلد نبود؟ اگر علی بن ابیطالب(ع) کار بلد نباشد، یعنی خدا کار بلد نیست،
چون امیرالمؤمنین(ع) شاگرد خدا بود. مشکل کار چه بود؟ مشکل این بود که آنچه را که
ایشان میخواست اجرا کند به اندازه لزوم یاور نداشت و یاورانی که بودند برای اجرای
آن اهداف کافی نبودند. الان نمیخواهید آن فسادها را جمع کنید، چون قله جمعه کردن
فساد علی بن ابیطالب(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) تا... امام حسن عسگری(ع) و
بقیهاللهالاعظم(ع) هستند. این کار ما نیست. کار ما این است که جامعهای را که در
عصر امیرالمؤمنین(ع) شکست خورد در بیاوریم و به جامعهای تبدیل کنیم که وقتی علی
بن ابیطالب(ع) زمان آمد و شروع به کار کرد شکست نخورد و این یعنی تربیت نیرو.
فسادهایی که میبینید دائماً ظهور میکنند و شما جلوی آنها
را میگیرید، در حقیقت تمرین هستند. خدای متعال دارد نیروها را میآزماید: «لِّيَبْلُوَكُمْ
فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم
بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُون»(2) آزمایشهایی است. این فسادها کار حکومت
نیست، کار شیطان و شیطانیهاست که میخواهند این حکومت به تربیت نیرو نرسد. نفوذی
میفرستد، در آدمهای متزلزل کار میکند و آنها را از خط بیرون میبرد، در آدمهای
در خط کار میکند که شل کار کنند. همه اینها کار شیطان است و باید همین کارها را
بکند. ما هم در همین کارها تربیت میشویم. اگر شیطان در این عالم نبود که تربیت
نمیشدیم. اصلاً زمین خوردنها، برخاستنها، ریزشها، رویشها، جهنمی و بهشتی شدنها
در همین قضایاست که اتفاق میافتد. اگر اینها نبود که اتفاقی هم نمیافتاد. آنچه
که ملاک موفقیت است این است که آیا شما در جهت هدفی که در نظر گرفتهاید موفق بودهاید
یا نه؟ بیایید این را بررسی کنیم. بنده ادعایم این است که بیش از حد انتظار موفق
بودهایم، آن هم به عنایت بقیهاللهالاعظم بوده است. نیروهایی
که الان داریم با 35 سال پیش قابل قیاس نیستند. ما 35 سال قبل اصلاً تشخیص نمیدادیم
فساد هست یا نیست! فکر میکنید فسادهایی که الان معلوم میشوند، در زمان جنگ نبوده
است؟ بود، ولی اصلاً متوجه نبودیم روی زمین دارد چه اتفاقی میافتد. این جریاناتی
که الان دارید تحت عنوان جریان [برخی فتنه گران] میبینید، پشتوانه مالیشان را در
زمان جنگ بستند. همان موقعی که صنایع سنگین دست اینها بود. همان پولهایی که باید
در جنگ خرج میکردند، در جاهای دیگر خرج کردند و پشتوانههایی برای خودشان ساختند
و بعداً بورس را به آن افزودند، ولی در این هنگامه آدم تربیت شد و این آدمها
فهمیدند که بد است. اگر جمهوری اسلامی نداشتیم، برای امروزمان آدم تربیت نمیشد و
اصلاً نمیشد به افراد نمره بدهیم، یعنی ریزش و رویش.
پس حکومت ما به دلیل داشتن آن هدف هر قدر جلو میرود، بدیها
و فسادها کارهایی هستند که حزبالشیطان دارد انجام میدهد و تمام تلاش شما باید
این باشد که این حزبالشیطان موفق نشود و این حرکت رو به کمال را متوقف کند تا انشاءالله
پرچم به صاحب اصلیاش برسد و او بیاید و آن وقت: «یملاء الله به الارض قسطا و عدلا
بعد ما ملئت ظلما و جورا». ما غیر از ایشان «یملاء الله» نداریم. ما یک عدل نسبی
داریم. الان هم الحمدلله تا حد توان دارد اجرا میشود. بیشتر از این زورمان نمیرسد.
یعنی در مقابل فساد باید سکوت کرد؟
خیر، دارد کار میشود. کدام سکوت؟ کار همین است که دارید
انجام میدهید. بیشتر از این زورتان نمیرسد.
دارید میفرمایید یعنی از دست ما کاری برنمیآید و باید
بگذاریم همینطور که هست بماند.
کی این حرف را زدم؟ میگویم این حاکمیت باید نیرو تربیت کند
و جلو برود و کاری کند که طرف مقابل نتواند ایدههایش را فاسد کند. کاری هم که تا
حالا انجام دادهایم همین بوده است. یعنی کسی را که آمده است فساد کند، جلویش را
گرفتیم. جلوی این را گرفتیم، آن یکی ظهور و بروز کرد. فکر میکنید تا الان با هیچ
مفسدی برخورد نشده است؟ چرا. نمیخواهید با مفسد برخورد کنید؟ چرا، ولی زورتان
بیشتر از این نمیرسد. در جنگ نمیخواستید بر صدام پیروز شوید؟ چه فرقی میکند؟ میخواستی
صدام را بزنی، زورت نرسید. مسعود رجوی کجایی است؟
او که به خارج از ایران رفته است.
وقتی در ایران بود چطور؟
آن موقع فرق میکرد.
چه فرقی کرده است؟ مسعود رجوی در رفته است، مسعود رجویهای
دیگر در نرفتهاند. در ایران و غیر ایران که ملاک نیست. ملاک این است که دشمن در
اینجا سرمایهگذاری کرده و دشمن از عقرب جهنم هم به ما نزدیکتر است. شیطان گفت به
بنیآدم نزدیک میشوم «مجری الدم» مثل خونی که در رگهایشان میگردد، پیش اینها میروم.
دم دستمان است. شما از عبدالله بن عباس به
امیرالمؤمنین(ع) نزدیکتر میشناسید؟ عبدالله بن عباس پولها را برداشت و در رفت.
از عبیدالله بن عباس به امام حسن مجتبی(ع) نزدیکتر میخواهید؟ امام حسن(ع) را به
معاویه فروخت. آقای علی مطهری پسر شهید است دیگر. میخواهی چه کارش کنی؟ پسر شهید
مطهری را میتوانید بگویید ما فاسدش کردیم؟
باید وظیفهمان را در مقابله با فساد تا حد استطاعت انجام
بدهیم، اما وجود فساد دال بر عدم توفیق ما نیست. با وجود فساد خودتان را نسنجید.
اگر میخواهید خودتان را بسنجید که موفق هستید یا نه، هدف را ببینید و نسبت به آن
هدف اول وضعیت نیرو و دوم برداشتن موانع از سر راه امام زمان(عج) را ببینید. اگر
در این مسیر موفق هستیم، در کارمان موفقیم و اگر در این زمینه شکست خورده، ناموفق
بودهایم. این را معیار قرار بدهید. در این میدان باید با فساد مبارزه کنیم.
منظور علی مطهری از طرح این سئوالات چیست؟
نمی دانم آقای مطهری هدفش از این حرفها چیست،
ایشان را در این قضیه صاحب هدف نمیدانم و معتقدم خود ایشان نمیداند دارد چه میگوید
و پیشنهادم این است که پزشکی قانونی، ایشان را معاینه کند، چون حرفهایی که میزند
قواره ندارند. حرف باید خطی داشته باشد. شما یا حزباللهی هستی، پیشنهاد حزباللهی
میدهی یا حزباللهی نیستی پیشنهاد ضد حزباللهی میدهی. ایشان در همین سخنرانیاش
به ساپورت حمله کرده است، یعنی لباس چسبان. از ایشان سئوال میکنم طرفداران آقای
میرحسین موسوی چه کسانی بودند؟ چه کسانی را آقای میرحسین موسوی به خیابان میکشید؟
همه عالم و آدم فهمیدند ساپورتپوشها چه کسانی هستند. ماشینها را که نگاه میکردی
پر از اینها بود و آقای میرحسین موسوی اگر سر کار میآمد، میخواست این تیپ را به
قدرت برساند. شما به اینها حمله میکنی، بعد میگویی چرا این آقایان در حصر هستند؟ بیعدالتی است. آزادشان کنید. این
دو تا را چه جوری جمع کنیم؟ شما بالاخره کی و چی را داری میگویی؟ از آن
طرف میرحسین موسوی را میخواهد از حصر در بیاورد، از این طرف به دولت می گوید تو
چهار هزار میلیارد برداشت کردی. همینها طرفدار آزاد شدن میرحسین هستند. اگر اینها
را ناعادل میدانی، پس چطور حرف آنها را میزنی؟ این تشویش نشان میدهد ایشان فهم
تمرکز روی مسائل ملی و جهانی را ندارد و هر چه را که به نظرش میرسد میآید و میگوید. واقعاً ایشان را صاحب قوه تشخیص نمیدانم و برایش از این حیث
نگرانم. البته هیچ اعتقادی هم ندارم که حرفهایش مهم است. بنده اگر جای نمایندهها
بودم هیچی نمیگفتم و اجازه میدادم حرفهایش را تا آخر بزند و برود سر جایش
بنشیند. مردم ما دیگر از این مراحل گذشتهاند که این حرفها برایشان خطر
باشد. مردم فراز و نشیبهای فراوانی را از سر گذرانده و خیلی سعه صدر پیدا کردهاند
و خیلی گسترش ذهنی دارند. اگر بودم فقط یک چیز را از ایشان میپرسیدم و آن هم
اینکه شما میگویی این خلاف قانون است. چرا؟ توضیح بدهد، چون حصر اینها عین قانون
است. شما نماینده مجلس هستی و قسم خوردهای پاسدار قانون اساسی باشی و دائماً میگویی
خلاف قانون! خلاف قانون! اگر قانون اساسی را بلد نباشی، چه جوری میخواهی از حقوق
این ملت دفاع کنی؟ ما این همه حقوقدان داریم. به همه آنها بگویید آیا این خلاف
قانون است؟ میگویند مصوبات شورای امنیت ملی حاکم بر همه قوانین است. حصر این
آقایان مصوبه شورای امنیت ملی است. هر موقع لازم باشد مصوبه میگذارد و آنها را از
حصر در میآورد، ولی همین شورای موجود میگوید اینها را از حصر در نیاورید. حالا
شما سلیقهات با آقای احمدینژاد نمیخواند، دلیل نمیشود کار قانونی را زیر سئوال
ببری.
آیا بحث همهپرسی که رئیسجمهور مطرح کردهاند، همان راهی
نیست که خاتمی و هاشمی میرفتند؟ ایشان در همه سخنرانیهایشان نام حضرت آقا را میبرند
و خود را تابع ایشان میدانند، در حالی که احکام و کارهایشان با حضرت آقا سنخیت
ندارند و خیلی جای نگرانی است.
در باب رفراندوم که ایشان دارد راه آقای بنیصدر
را میرود، چون اولین کسی که رفراندوم را مطرح کرد آقای بنیصدر بود و ایشان گفت
ایران به بنبست رسیده است و برای خروج از بنبست باید رفراندوم بدهیم. بنبست
آقای بنیصدر چه بود؟ او میخواست هر چه میگوید عمل شود. قانون اساسی آن موقع هم رئیسجمهور و نخستوزیر گذاشته بود
و اختیارات امر دست نخستوزیر بود. نخستوزیر را هم باید آقای رئیسجمهور به مجلس
معرفی کرد و مجلس هم رأی میداد. آقای بنیصدر هر چه همپالکی خودش بود به مجلس
معرفی کرد و مجلس هم رأی نداد. آخر سر آمد و گفت این نمیشود. بنبست است. چه کار
کنیم؟ رفراندوم بگذارید این اصل را عوض کنید. امام فرمود تو خودت را عوض کن.
انقلاب راه خودش را میرود.
حالا هم هر رئیسجمهوری که میآید، وقتی میبیند در چهارچوب
قوانین موجود نمیخواهد حرکت کند، اولین چیزی که به ذهنش میرسد رفراندوم گذاشتن
است. اینکه راهحل نشد. حالا فرض کنیم رفراندوم گذاشتیم و آنچه را که به نظر شما
راهحل است اجرا کردیم و در همان مسیر به بنبست رسیدیم. آن وقت چه کار کنیم؟ باز
رفراندوم بگذاریم؟ آن وقت سنگ روی سنگ بند میشود؟
آقای روحانی در بحث تلویزیونی گفت من مشکل اقتصاد
را حل میکنم. ایشان حتماً میدانست وضع اقتصاد ما چیست. قول 100 روزه و سه ماهه
خیلی قول سنگینی بود. کسی که اقتصاددان بود میدانست طی 100 روز یک آش را نمیشود
هم زد. بعد شش ماهه و یک ساله. ایشان وقتی داشت قول میداد، واقعاً بر چه مبنایی
قول میداد؟ تصویر و تصور آقایان این بود که ما در مذاکرات موفق میشویم و تحریمها
رفع میشوند و تولید نفت را به چهار پنج میلیون بشکه میرسانیم. پول نفت هم که
بشکهای 100 دلار است. پنج میلیون بشکه میفروشیم و پول از آسمان روی ایران میبارد
و خرجش میکنیم و رفاه عجیب و غریبی برای مردم میآوریم و همه قفلها را باز میکنیم
و بعد همه میفهمند اصولگرایی غلط و ملیگرایی و مذاکره درست است. واقعاً به این
موضوع مطمئن بودند. آقای زنگنه در مصاحبه بعد از وزارت نفتش در پاسخ به این سئوال
که برنامه شما چیست، گفت میخواهیم تولید را بالا ببریم. معلوم میشد بسیار به
مذاکرات مطمئن بودند.
مذاکرات بر سر چی؟ ادعای امریکاییها هستهای بود. آقا هم
راه را باز گذاشتند و گفتند بروید مذاکره کنید. حالا رفتید مذاکره کرده، همه قولها
را هم داده، همه چیز را هم تعطیل کرده و حالا به اینجا رسیدهاید که امریکاییها
بر اساس اخبار بینالمللی هیچ چیزی برای شما روی میز نگذاشتهاند. حالا دارد به
شما میگوید موشکهایت را جمع کن. تو هوافضا میخواهی چه کار؟ برد موشکهای تو
فوقش باید 300 کیلومتر باشد، آن هم تحت نظارت من باید تولید شود. ای بابا! کار را
به اینجا رسانده است، حالا چه کار کنیم؟ نه قانون اساسی اجازه میدهد، نه غیرت
مردم، نه استقلال مردم و نه شعارهای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اجازه میدهند.
این حرفها اولین چیزی را که زیر سئوال میبرد استقلال ماست. حالا اجازه نمیدهد.
ایشان هم گفته است اقتصاد را درست میکنم و گیر کرده است. چه کار کنیم؟ رفراندوم
بگذاریم. رفراندوم سر چی؟ سر اینکه موشک میخواهیم یا نه؟ حالا رفراندوم کردیم و
به این نتیجه رسیدیم موشک نمیخواهیم. تمام میشود؟ حالا امریکاییها میگویند شما
در ایران حقوق بشر را باید رعایت کنید. حقوق بشر چیست؟ یکی از اموری که در ایران
ممنوع است همجنسبازی است. آقای هادوی دادستان اول انقلاب بود. یک نفر دیگر هم هست
که اسمش یادم رفته است. خیلی هم آدم شجاع و از جبهه ملی بود. پیرمرد بود و مصاحبه
و بسیار اظهار شجاعت میکرد. قضیه برای سال 58 است. گفت رسماً از امریکا برایم
نامه نوشتهاند که در ایران یک همجنسباز را محاکمه کرده و حقوق بشر را زیر پا
گذاشتهاید. گفت من هم با کمال شجاعت جواب دادم به شما ربطی ندارد. عجب شجاعتی!
خندهمان گرفت، ولی الان آنها به دنبال این هستند که
مانند امریکا و انگلیس که همجنسبازی قانونی شده است، میگویند حقوق بشر اقتضا میکند
در ایران همجنسبازی قانونی شود. حالا فرض کنید رفراندوم گذاشتید و این را هم قبول
کردید. حالا میگوید قانون اساسی شما دینی است. این را باید کنار بگذارید. عاقبت
رفراندومها به اینجاها میکشد. شناخت شما از طرف مقابلت کامل نیست. اگر شناختت
کامل باشد، نیاز به رفراندوم نداری. با همین قانون اساسی پدر دشمن را در آوردهایم
و با همین قانون ساسی جلو رفتهایم.
پیشبینی هم میشد آقای روحانی خیلی زودتر از
چیزی که تصور میرود خسته شود. احساسم این است که ایشان خسته شده است.
با توجه به تحرکات گسترده و یارگیری اصلاحطلبان برای
انتخابات سال آینده و اینکه مجلس خبرگان را رهبرساز نامیدهاند تحلیل و پیشبینی
شما از مجلس شورا و مجلس خبرگان سال آینده چیست؟
«وَ مَكَرُواْ وَ مَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»(3)
خب دارند کار میکنند. خیلی هم خوب است. شما هم بروید کار کنید. « صالح و طالح متاع خویش نمودند/ تا که قبول افتد و که در نظر
آید»(4) مگر بار اولمان است که داریم انتخابات برگزار میکنیم؟ انتخابات آینده
خبرگان را میگویند رهبرساز، مگر انتخابات قبلی این نبود؟ حالا خدای متعال یک کاری
کرده است که حرفهایشان در درون نمیماند، قبلاً در درون میماند، وگرنه اینها در
هر انتخابات خبرگانی این حرفها را میزدند، منتهی این دفعه اوضاعشان کمی بهتر
شده پول زیادتری برایشان آمده است و میگویند
بیاییم یار جمع کنیم و به هدف بزنیم، شاید بشود. شاید امیدشان بیشتر یا اوضاع شلوغتر
شده است، ولی انصافاً دارند کار میکنند. شما هم باید کار کنید. حواستان را جمع
کنید. دعوا هم نداریم.
به هر حال در انتخابات باید نگرانی داشته باشیم، به این
دلیل که برویم کار کنیم و بدانیم اگر کار کنیم، پیروز میدان ما هستیم، چون خدای
متعال وعده داده است: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ»(5) در اینکه دارند کار
میکنند شکی نیست، ولی حزباللهیها اگر کار کنند انشاءالله آنها توفیقی به دست
نمیآورند.
آیا دولت فعلی را اصلاحطلب میدانید یا چیز دیگری؟
باید بر اساس اقدامات قضاوت کنم و اقدامی نمیبینم که
قضاوتی داشته باشم.
یعنی دولت هیچ کار خوبی نکرده است؟
شما بگویید اصلا کار کرده است که بگویم خوب بوده
است یا بد؟ اگر ماشینی دارد با سرعت 80 کیلومتر راهش را میرود و رانندهای آمد و
پشت فرمان نشست و سرعت ماشین 70 شد، نمره منفی میگیرد و اگر 90 شد، نمره مثبت میگیرد.
اگر همان را جلو برد، راننده، راننده است. سیستم اجرایی ما بالاخره دارد کار خودش
را میکند و جلو میرود. میگویید نه؟ دو ماه به آقای رئیسجمهور مرخصی بدهید. اگر
چیزی عوض شد! یک وقتی در ایام حج نگاه میکردم و میدیدم
اغلب مسئولین در مکه هستند. چقدر هم طول میکشید؟ 35 روز! 35 روز یک مدیر سر کارش
نبود. گفتم اینها در حقوقی که میگیرند باید تشکیک کنند. پرسید چرا؟ گفتم یا آمده
حج که کاری به عهدهاش بوده، لطمه خورده که حجاش حرام است یا لطمه نخورده، یعنی
وجود و عدمش یکی است و پولی که میگیرد از اصل اشکال دارد. یک نفر با ظرافت گفت
کارش لطمه نمیخورد. این سیستم اجرایی روند ثابتی دارد و جلو میرود و وزارتخانهها
و زیر مجموعههای آنها کار میکنند. وقتی میگوییم کار جدید، یعنی از وقتی که آقای
روحانی تشریف آوردهاند، در کجا تحولی ایجاد شده است و ناگهان جهشی را ایجاد کردهاند؟
مگر قرار نبود بانک مرکزی کمی دلار را تغییر بدهد؟ تغییرش چه شد؟
تغییر نکرد، ثابت ماند.
آن هم کار این دولت نیست. روال طبیعی اقتصاد است. یادتان میآید
میگفتم هر کسی بیاید نمیتواند دلار را ارزان کند؟ این مبنای علمی و دو دو تا
چهار تا دارد. شما اینقدر نقدینگی و اینقدر دلار داری. تقسیم کنید این قیمتها
به دست میآید. اگر بخواهید قضیه را حل کنید یکی از این دو کار را باید انجام
بدهید. یا ورودی دلارتان زیاد یا ورودی نقدینگی در دست مردم کم شود، والا روالی که
دارید همان است که آقایان تحویل گرفتند. تنها کاری که کردند این است که قدرت خرید
مردم یک مقدار پایین آمده است، در نتیجه قیمتها جهشی بالا نمیرود. این هم فرآیند
قبلی اقتصاد است. ندیدهام آقایان کار خاصی کرده باشند. روال عادی کشور است که
دارد جلو میرود.
چند درصد قدرت هاشمی رفسنجانی در جریان امور، بهویژه در
دولت کنونی افزون شده است؟
هیچ! مگر نمیگویید قدرت آقای هاشمی رفسنجانی با
این دولت است؟ این دولت اصلاً قدرت دارد که قدرت آقای هاشمی بالا رفته باشد. این
دولت را دولت قدرتمندی نمیدانم. دولت قدرتمند که به مردم فحش نمیدهد. دولت
قدرتمند که با مجلس در نمیافتد. ایشان در بوشهر
به مسئله برداشت از صندوق توسعه اعتراض کرده است که هی میگویند صندوق، صندوق. آقا
بالاخره این قضیه انجام شده است یا نه؟ اگر نه، خب برنداشتی. اگر هست، بیا شجاعانه
بگو برداشتهام. اینکه مسئله را همینطور معلق نگه دارید حاکی از ضعف است. سراغ
رفراندوم رفتن یعنی ناتوان بودهای. در شکستن تحریم این راهی بود که همه میتوانستند
بروند. خب رفتید. چه به دست آوردید؟ قدرت آقای هاشمی زیاد شد؟ کجا زیاد شده است؟
آقای هاشمی بود و این نیروها را هم داشت. اعتقادم این است که در مجموع قضیه قدرت
آقای هاشمی روز به روز کمتر میشود و هر چیزی که رو شود، بهتر حل میشود. آقای
هاشمی دار و ندارش را به میدان آورد و انصافاً هم وقتی تابلو شدند، آقای هاشمی چند
تا جوان داشت؟ این دولت، دولت آقای هاشمی است دیگر. چند درصدش جوان هستند؟ بالندگی
آقای هاشمی زمانی بود که میتوانست نیروهای جوان پای کار به خطزن داشته باشد.
موجودیشان همین است.
میگویند تجربه را به میدان آوردهاند.
اگر جد مرا از قبر در میآوردند، تجربهاش بیشتر بود. تجربه
زمانی به درد میخورد که بغل دست یک جوان قرار بگیرد. جوان بغل دست اینها کیست؟ چه
کسی برای اینها کار میکند؟ ذات نظام جمهوری اسلامی ایران اگر قوی نبود، اینها
همان روزهای اول زمین خورده بودند. اینقدر به سپاه فحش میدهند، ولی بالاخره سپاه
دارد کار علمی را میچرخاند. روزهای اول چقدر به قرارگاه خاتم فحش دادند که سرهنگ
برگردند به... آقای هاشمی اگر قدرت داشت، بعد از رفتن آقای مهدوی کنی در این مجلس
خبرگان رئیس میشد. دولت که دستشان است، بنابراین باید در مجلس خبرگان موجود رئیس
میشد.
آقای نادران گفته است چهار میلیارد که ثابت شده هیچ، 18
میلیارد دلار دیگر هم زمزمهاش وجود دارد.
در داستان قرض از صندوق توسعه اگر یادتان باشد خیلی به آقای
احمدینژاد هجوم بود. در آنجا گفتم این قضیه، ایراد بر احمدینژاد نیست. پول نفت
نیست، مجبوریم این کار را بکنیم. حالا او باشد یا هر کس دیگری. الان اوضاع اقتصادی
و درآمدها و خرجها با مجموعه حواشی که داریم، بالاخره ایجاب میکند وقتی پول کم
دارند از هر جا که شدنی است بردارند، اما مشکل کار این است که بیایید و به مجلس
بگویید در این قسمت پول نداریم، مجلس مجوز بده که ما برداشت کنیم. راه درستش این
است. برداشت پنهانی غلط است، چون یعنی حفظ شعارهایی که دادیم یا عدم قبول شکست در
شعارها. در زمان احمدینژاد کمرش را شکستید از بس گفتید. حالا دارید درست مثل او
کار میکنید. بیا بگو من غلط کردم. او راه را درست میرفت. بانک مرکزی! چه چیز را
نسبت به آن موقع تغییر دادهای؟ بگو ما میخواستیم بیاییم و به قدرت برسیم و این
حرفها را زدیم. یک عده هم میخندند و میگویند نوش جانت. قرار است کار بشود، حالا
یا تو یا آن.
بعید نیست 18 میلیارد را هم بردارند. با این روندی که اینها
دارند پیش میروند، یک روز صندوق توسعه ملی را جارو میکنند، ولی بیایند به مجلس و
مردم بگویند. مجلس که نمیخواهد اینها را متوقف کند. بحثهای انتخاباتی که نباید
در زمان اجرا باشد. در زمان اجرا باید ببینیم با توجه به اوضاع، وجه صحیح چرخش
کدام است و جلو برویم. بالاخره ما الان در یک نبرد سنگین درگیر هستیم. خود
خبرگزاریها و امریکاییها میگویند از زمانی که تکفیریها در عراق آمدهاند،
ایران 16 میلیارد دلار اسلحه به عراق فروخته است. خدای متعال این راه را باز کرده
است و این درآمد را دارید، اما به هر تقدیر نبرد است و حواشی آن روی سر ما میریزد.
بله، بعید نیست 18 میلیارد را بردارند و بعد هم بیشتر شود.
گفته شده است یکی از وظایف شورای نگهبان مطابقت مصوبات مجلس
با احکام اسلام است. بعضی از مصوبات با مخالفت شورای نگهبان به مجمع تشخیص میرود
و آقایان بدون در نظر گرفتن نظر شورای نگهبان اقدام به تصویب قانونی میکنند و در
این حالت تطابقی با قانون اسلام نمیشود. تکلیف این قوانین از لحاظ دین چه میشود؟
لطفاً توضیح درست و قانعکنندهای بدهید.
اصلاً مجمع تشخیص برای همین است. در عالم واقع، همه احکام
روشن هستند و خدای متعال برای هر مطلبی قرار داده است. این مصالح که در حاقّ واقع
روشن هستند، حالا میخواهند ابلاغ شوند. الفاظ ظرفیتی دارند. احکام در قالب ظرفیت
الفاظ ابلاغ میشوند. مثلاً به شما میگویند نماز بخوانید. آیا نماز دستور است؟
بله. از آن طرف هم به شما میگویند غصب ممنوع، غصب حرام. اگر خواستید در جایی در
مکان غصبی نماز بخوانید تکلیف چیست؟ نمازگزار مکان میخواهد. همین الان به شما
گفته است اینجا نایست. پس هم به شما گفته است بایست، هم گفته است نایست. چه باید
بکنید؟ اگر در ذات واقع بروید، خدا حکم داده است که اینجا نایست. نماز اینجا قبول
نیست. یا میگوید بایست. هم کتکات میزنند، هم نمازت قبول است. یا میگوید چون
نماز میخوانی، غصب عیبی ندارد. در واقع حکم روشن است، ولی وقتی در الفاظ میآید،
جا نبوده است یکییکی اینها را بگوید.
خدا حکم داده است که به حج بروید. چشم! از آن طرف هم گفته
است به کفر و ظلم کمک نکن. باز هم چشم! الان میخواهی به حج بروی؟ بله. وسیله
رفتنت چیست؟ کشتی. کشتی را کدام کشور تولید میکند؟ اسرائیل. اسرائیل دارد با
مسلمانها میجنگد و اگر این کشتی را بخری به اسرائیل کمک کردهای. از آن طرف به
تو گفته است به اسرائیل کمک نکن و از آن طرف هم گفته است باید به حج بروی. چه کار
کنیم؟ اینها را میگویند موارد تزاحم و مزاحمت افکار با یکدیگر در اجرا.
اگر امام زمان(عج) اینجا باشد خیالمان راحت است و زود میرویم
و میپرسیم، ولی وقتی امام زمان(عج) نیست چه کار کنیم؟ میگویند در اینجا باید
ببینید ملاک کدام حکم قویتر است و به آن عمل کنید. شورای نگهبان برای تطبیق
قوانین بر اساس ادله موجود است، بدون رعایت موارد تزاحم. میگوید آقا من میخواهم
به این شکل امر به معروف کنم. شورای نگهبان میگوید شریعت گفته است این امر به
معروف را در اینجا انجام نده. میگویند الان در جامعه ما فلان آسیب آمده است که
اگر با آن مقابله نکنیم، اوضاع خراب میشود. آسیب میگوید در اینجا جلو برو، امر
به معروف میگوید جلو نرو. این دو حکم با هم تزاحم پیدا کردهاند. مجمع تشخیص
مصلحت برای این درست شده است که بنشینید نگاه کنید و ببینید ملاک کدام یکی قویتر
است، بگویید فعلاً به آن عمل شود. پس مجمع تشخیص هم حکم شرعی میدهد. شورای نگهبان
هم حکم شرعی را میدهد، اما حکم شرعی شورای نگهبان بر اساس احکام اولیه و مجمع
تشخیص بر اساس احکام ثانویه صادر میکنند. هر دو هم حکم شرع است. در شورای نگهبان
هفت فقیه و شش هفت نفر حقوقدان، اما در مجمع تشخیص حدود 60 نفر هستند. چرا؟ چون
مجمع تشخیص مصلحت میخواهد موارد تزاحم را بر اساس مصلحت اقوی به دست بیاورد، لذا
اسم آن را مجمع تشخیص مصلحت گذاشتهاند. یعنی در اینجا که دو تا حکم با هم
دعوایشان شده، کدام حکم اهمّ است، الان برویم آن را اجرا کنیم. هر دو هم شرعی است.
نظر کلیتان را راجع به آقای احمدینژاد و بازگشت ایشان به
عرصه سیاست بفرمایید.
موافق بازگشت ایشان نیستم. تاریخ مصرف ایشان تمام
شده است، مدل کار هم دیگر به ایشان نمیخورد. باید به سراغ چهرههای جدید بروید و
ما آنقدر چهره جدید داریم که نیازی به امثال آقای احمدینژاد نیست. ما مدل آقای
احمدینژاد زیاد داریم که آن نواقص را نداشته باشد. یک دانه که نیستند. دارید دنیا
را اداره میکنید. اگر نیرو نداشتیم که نمیتوانستیم دنیا را اداره کنیم. دایره را
تنگ گرفته بودیم و دائماً بین قدیمیها چرخیدیم و اینجوری شد. به اعتقاد من این
دفعه دیگر آخرین خط رفتن به سراغ قدیمیها بود. بابا! برو سراغ جدیدها. یک نفر را آوردی، کار تمام شد.
برو سراغ نفر بعدی. در تاریخ نمانید. جلو بیایید. آقای احمدینژاد مال زمانه خودش
بود و تمام شد. ما نیروهای خوب زیاد داریم که به وقتش جلو میآیند.
در مورد عملکرد داعش در عراق و سوریه شاهدیم چیزی حدود چهار
یا پنج سال از این جنگ میگذرد و میبینیم دو باره پای امریکا به عراق و سوریه به
عنوان دو تا از متحدان در منطقه باز شده است، ولی ایران در عوض فقط با فرستادن چند
فرمانده نظامی به عنوان مشاور و حضور نیرویی مثل سپاه قدس که آوازه آن را همه میدانند
هنوز درگیر جنگ با داعش هستند و کلی هم شهید دادهایم. فکر نمیکنید اگر ایران
حضور نظامی کاملتری داشته باشد و پشتیبانی هوایی هم بکند، این جنگ زودتر تمام میشود.
هم از آمدن امریکا به عراق و سوریه جلوگیری میشود و هم پایگاههایی در خاک عراق و
سوریه داشته باشیم تا به اسرائیل نزدیک شویم.
هم یک مزاحی با دوستان کنیم و هم جواب بدهم. عملیات کربلای
5 انجام شد و خیلی سخت بود و بعد از آن، عملیاتی را طراحی کردند که خیلی محدوده
عملیات کوچک بود. در قرارگاه نقشه پهن بود و داشتند بحث میکردند. یک بنده خدایی
که از جنگ چیزی بلد نبود به آنجا اعزام شده بود. داشت به نقشه نگاه میکرد و گفت
اینکه همین جاست! همین قدر است؟ یک هل بدهید برود عقب. یکی گفت آقا! دستت را نگه
دار! میشکند! پرسید: چطور؟ گفت: همین فاصلهای که میگویید هل بدهید، اینقدر
مین، تانک، خمپاره و بمب است.
حالا هم آقاجان! مگر زمین فلوات است که به آنجا برویم
پایگاه بزنیم؟ عراق و سوریه است، اما واقعیتش حضرت موسی(ع) وقتی همراه بنیاسرائیل
وارد دریا شد، خدای متعال فرمود دیگر عصا را به آب نزن. بگذار دریا باز بماند.
چرا؟ میخواهم در اینجا غرقشان کنم.
عزیز من! دریای عراق و سوریه باز شدهاند تا امریکا و اعوان
انصارش بیایند در آن غرق شوند. بحث عراق و سوریه بحث خاک نیست. بحث عراق و سوریه
بحث نابودی اسرائیل و امریکاست، بحث باز شدن کعبه است، اما اینکه فرمودید پای
امریکاییها دو باره باز شده است. الان در سوریه چند امریکایی دارید؟ از خدا میخواهند
امریکاییها روی زمین بیایند. یک امریکایی در سوریه یا عراق نیستند. فقط از بالا
جنس را برای داعش میاندازند و میروند. چرا؟ چون در عراق چنان حلقه را بر داعش
تنگ کردهاید که به هیچ جا راه ندارد و فقط باید از بالا برایشان جنس بیندازید.
بعد هم مگر قرار است همه جا شما بجنگید؟ باز قرار است
امیرالمؤمنین(ع) فقط چهار پنج تا نیرو داشته باشد؟ یعنی عراقیها قرار نیست نیروی
امیرالمؤمنین(ع) شوند؟ دوسوم عراق یعنی شما شیعهاند. او باید ولایتمدار شود. این
روند دارد او را ولایتمدار میکند. یعنی چه؟ یعنی اگر قرار است کار را پیش ببرید
باید به حرف آقا گوش کنید. آقای سیستانی وقتی میگویند الجهاد، دو میلیون نفر ثبتنام
میکنند، در حالی که وقتی صدام به ما حمله کرد و امام فرمود قدر بدانید. الان وقت
آن است با ما همکاری کنید، زنجیر این طاغوت را از گردن خودتان بردارید، گوش نکردند
و با صدام همکاری کردند. شیعه هم بودند. خدا ادبشان کرد و جلو آمدند و به جایی
رسید که گفت آقا! راه را بلد نبودیم. بیا میخواهیم راه را یاد بگیریم. آمد. چه
شد؟ بسیج در عراق تشکیل شد. دو تا پنج شهید میدهیم. یعنی عراق در یک ماه پنج شهید
داده است؟ داعشیها خیلی خوب میجنگند. میدانید شهید تقوی را از کجا با تیر زده
بودند؟ از تیر چراغ برق دستگاههای برق فشار قوی. رفته بود آن بالا و میدانست
زنده نخواهد ماند. از آنجا شهید تقوی را زده بود. رفت آن بالا که کشته شود. چنین
نیروهایی هستند و عراقیها این نیروها را جمع کردهاند. مثل برگ خزان دارند شهید
میدهند. فرماندهی و و کنترل و یاد دادن دست ماست. این را به همه دنیا هم گفتهایم.
چیزی که دارد در عراق و سوریه اتفاق میافتد قابل قیمتگذاری نیست. امریکا حاضر
بود صدها هزار میلیارد دلار خرج کند، اما این ماجرا در سوریه و عراق اتفاق نیفتد و
بسیج در آنجا تشکیل نشود، آن هم بسیجی که حاضر است برود و شهید شود، حرف و ولایت بفهمد.
چیزی که در آنجا دارد اتفاق میافتد همان خطاب خداوند به حضرت موسی(ع) است که دریا
را نبند، بگذار بیایند. میخواهم در اینجا غرقشان کنم. بحر باز مانده است که اینها
بیایند و در آن نابود شوند. نبرد آنجا را توجیه نیستید. آنجا قابل بمباران نیست.
اینها قاتی مردم هستند. موصل را گرفتهاند که کلی شیعه دارد. شما کجا را میخواهید
بمباران کنید؟ قاتی هستند.
آیا میتوان گفت مردم در زمان امامت ائمه(ع) آنان را به این
مفهومی که امروز ما امامان را میشناسیم قبول نداشتند و به آنها به چشم ابن رسولالله(ص)
نگاه میکردند؟ اگر اینطور است، پس ائمه برای زمان حال ما آمده و همه مقدمهساز
حضرت مهدی(عج) بودهاند. لطفاً در باره هدف ائمه(ع) توضیح دهید.
ما یک معرفی از جانب خدا داریم و یک سو، معرفت و قبول مردم.
واقعیت ائمه ما عین رسولالله(ص) است. همه هم از جانب خدا معرفی شدهاند. حالا به
مردم میرسیم. آیا مردم خود رسولالله(ص) را از اول همانطور قبول داشتند که آخر؟
اول که حضرت آمدند و فرمودند: «انا رسولالله!» برداشت مردم چه بود؟ هیچی! جبرئیل
میآید دو تا کلمه به او میگوید، او هم میآید به ما میگوید. اینکه دارای ولایت
تکوینی است و... از این حرفها نبود. طرف میآمد پایش را دراز میکرد و میگفت:
«یا محمد! حرفهایی را که جبرئیل به تو گفته است به من بگو.»
اواخر معرفت مردم بیشتر شد. حالا همین را در مورد اهلبیت
عصمت و طهارت(ع) ببینید. بله، درست است. مردم علی بن ابیطالب(ع) را اینجور که شما
میشناسید، نمیشناختند. آنهایی که ایشان را مثل شما میشناختند، در اول کار از
تعداد انگشتان یک دست هم کمتر بودند. شما حتی یک لحظه هم ممکن است به ذهنتان خطور
کند علی بن ابیطالب(ع) اشتباه کرده است؟ هر کسی که در برابر علی(ع) قرار بگیرد
باطل است. عمار در باره حقانیت طرف مقابل تردید کرد! عمار! یک لحظه فکر کرد نکند
اینها راست بگویند. یعنی عمار هم علی بن ابیطالب(ع) را نمیشناخت. عمار
امیرالمؤمنین(ع) را صاحب ولایت تکوینیه و تشریعیه میشناخت؟ نه بابا! داماد
پیغمبر(ص) است و خوب شمشیر میزند و آدم بااخلاصی است. عمار هر چه آمد جلو متوجه
شد نه، علی(ع) هم پیغمبر(ص) است. همان است و هر چه جلوتر رفت، زلالتر شد. زلالِ
زلال نسبت به امیرالمؤمنین(ع) یک نفر بیشتر نداشتیم، او هم سلمان فارسی بود. زلالِ
زلال کامل حضرت را میشناخت. در باره سلمان میتوانیم بگوییم نسبت به امیرالمؤمنین
«لُو کُشِفَ الغِطاءَ ما ازْدَدْتُ يقينا»، ولی بقیه اینجور نبودند. تازه این
امیرالمؤمنین(ع) است که کلی ظهور و بروز داشت. امام حسن مجتبی(ع) چه ظهور و بروزی
داشت؟ هیچ! در مدینه میآمد میایستاد و میگفت سلام بر ... این را همه میشنیدند
و میگفتند به ابن رسولالله جسارت نکن. این صاحب ولایت تکوینیه و تشریعیه است؟
نه، چنین معرفتی نبود.
اما سئوالتان این است که پس فلسفه وجودی اینها چه بود؟
معرفتی که در اواخر نسبت به رسولالله(ص) ایجاد شده بود باید پلهپله بالا برود،
آنقدر که افرادی که اینها را میشناسند، در حد ولایت تکوینیه اینها را برسند قدرت
قرار بدهند و او بتواند بر دنیا حکومت کند. همه آنها زمینهساز بعدی بودند.
امیرالمؤمنین(ع) زمینه را برای امام حسن(ع) ایجاد کرد، ایشان برای امام حسین(ع) و
جلو آمد تا رسید به امام حسن عسگری(ع) که زمینه جوری شده بود که وقتی غیبت کبری و
صغری اتفاق میافتند، علومی که در اختیار علما قرار میگیرد، به شکلی است که این
علما میتوانند... مطلبی را برایتان بگویم. الان مسئله امام زمان(عج) برای ما حل
شده است. برای شیعه حل شده است. شیخ صدوق در سال 336 از دنیا رفت. غیبت کبری در
سال 319 شروع شده است، یعنی ایشان غیبت صغری را درک کرده است. ایشان در سال 300
کتاب مینویسد و میگوید علت اینکه این کتاب را نوشتم این بود که یکی از علمای
خراسان برایم نامه نوشت که: «تحیرت فی غیبت صاحب»، من نسبت به غیبت صاحب دچار
تردید شدهام و نمیتوانم قضیه را برای خودم حل کنم. مگر میتواند امام باشد و
غایب باشد؟ عالم شیعی که قرار است مردم را هدایت کند این حرف را میزند! این مطالب
امروز برای ما پیش پا افتاده است.
بله، آنقدر کار شد تا به نیروهای موجود رسید که نه
پیامبر(ص) نظیرشان را داشت، نه ائمه(ع) اینجوری نبود. امام زمان شناس نبودند. فقط
ابن رسولالله(ص) را میشناختند.
حدیث سلسله الذهب را که شنیدهاید. حضرت رضا(ع) الان بیایند
و بخواهند با شما حرف بزنند، لازم است اثبات کنند جدشان این حرف را زده است؟ نخیر!
آقا دارند مستقیم از خدا میگویند. چرا حضرت تکتک شمرد تا رسید به رسولالله؟ چون
مستمعین کسانی بودند که حرف امام رضا(ع) را در صورتی قبول داشتند که حرف را به
پیغمبر برسانند. باید سلسلهالذهب بدهند. چرا گفتند سلسلهالذهب؟ چون سندش طلایی
است. چرا طلایی است؟ چون حتی یک راوی هم در آن نیست که مورد تردید باشد. راویان آن
همه از راستگویند. امامان را از روی راوی میشناختند. شما اینطوری میشناسید؟
ائمه برای ما همهشان ذهب هستند. سلسله کدام است؟ کافی است بدانیم امام زمان(عج)
گفتهاند، تمام است، اما اینجوری نبود. ائمه را ابناء رسولالله(ص) و راوی میدانستند.
اگر آقا امام رضا(ع) ولیعهدی را قبول نمیکردند اصلاً شیعهای در ایران نبود. پایهگذار
قم که بود؟ آقا امام رضا(ع). کی؟ همان موقع که در ایران ولیعهد شدند.
یارانی که در کنار امام حسین(ع) بودند و شهید شدند، در زمان
امام حسن(ع) کجا بودند و چه میکردند که امام بییار و یاور ماندند؟
اگر این یاران در زمان امام حسن مجتبی(ع) به میدان میرفتند،
همگی همراه با امام شهید میشدند و هیچ فایدهای هم نداشت. اینها بودند و معاویه
هم اتفاقاً قصدش همین بود که آنها را به میدان بکشد و از بین ببرد. طرح معاویه
اساساً جنگ بود. به محض اینکه امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسیدند، معاویه لشکر درست
کرد و هجده روز بعد به منطقه صفین آمد. امام حسن مجتبی(ع) مسئولیت به عهدهشان
قرار گرفته بود. گفتند: «آقا! لشکر دارد میآید.» امام فرمودند: «باید برای مقابله
بروید.» پیشقراول لشکر امام حسن(ع) عبیدالله بن عباس بود. او رفت و 100 هزار
نقدینه از معاویه گرفت و در رفت و جیش مقدم در آنجا به هم ریخت. معاویه به دنبال
چه بود؟ معاویه فهمیده بود اینها نیروی امام حسن مجتبی(ع) نیستند و آنهایی که
نیروی امام هستند، تعداد خاصیان و اگر به میدان بیایند سایرین صحنه را خالی میکنند
و امام حسن مجتبی(ع) میماند و آن چند نفر و همگی کشته و به شهدای صفین ملحق میشوند.
الان شما چند تا از شهدای جنگ صفین را میشناسید؟ امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین 36
هزار شهید داده است. چند تایشان را میشناسید؟ عمار را هم به خاطر صفین نمیشناسید.
خودش را میشناسید. چرا؟ چون جنگ صفین جنگ حق با حق معرفی شد. گفتند اینها دو تا
حق هستند که دعوایشان شده است، اما در کربلا احدی نگفت جنگ حق و حق است. همه گفتند
جنگ حق و باطل است. امام حسن مجتبی(ع) اگر با معاویه درگیر میشدند و میجنگیدند،
معاویه آن را جنگ حق با حق معرفی میکرد، بنابراین هم امام حسن(ع) و یارانش شهید و
در تاریخ تمام میشدند، لذا امام حسن(ع) معاویه را وادار به صلح کرد و به یارانش
فرمود بروید و پنهان شوید. عاشورا جنگ حق و باطل بود و همین تعداد کم شهید شدند،
اما همه دنیا آنها را میشناسند. چرا؟ چون جنگ حق و باطل بود. اینها در زمان امام
حسن مجتبی(ع) هم بودند، اما خود حضرت فرمود بروید تقیه کنید و پنهان شوید. بییاوری
حضرت امام حسن مجتبی(ع) در مقابله معاویه، یعنی اینکه حضرت باید 50 هزار نیروی
کارآمد میداشت. به آن شکل جنگ با معاویه معنا داشت، والا 30، 40، 50 نفر به درد
نمیخورد و معاویه هم به دنبال این بود که اینها را از بین ببرد و نتوانست.
برای تربیت دینی
فرزندان چه کارهایی باید انجام دهیم؟
استاد ما مرحوم شیخ جواد تبریزی یک ماه پیرامون توبه از نظر
فقهی صحبت میکرد. فرمود معنای این روایت این است که گریه برای اباعبداللهالحسین(ع)
توبه است، یعنی به محض اینکه گریه کردی خدا همه گناهان را میبخشد. بچههایتان را به روضه ببرید. در روضه سختگیری نکنید که آقا پیش
این مداح نرو. بگذارید بروید. سختگیری نسبت به مداحها کار شما نیست. من و امثال
من باید برویم و با مداحها صحبت کنیم که درست بخواند. میگوید میرود آنجا دو
ساعت سینه میزنند. برود دو ساعت برقصد؟ با دستگاه امام حسین(ع) باید خیلی
ظریف جلو بروید و برخورد کنید. گفت در شهر الاماره این پیرمرد دارد دیوانه میشود.
به او گفتهاند چرا زائر مرا بیرون کردی؟ به تو چه مربوط است مواد مخدر میکشد؟
اللهاکبر! کربلا مسلمانساز است. گفتم در قضیه اربعین اصلاً دقت کردید چند
درصدشان نماز میخوانند؟
بچههایتان را با روضه بار بیاورید، به هیئت ببرید، این
تنها راه نجات است. اگر به هیئت بروید و آن صبغه اولیهاش قوی شد، بعد با او وارد
صحبت شوید. یک روز به صدا و سیما پیشنهاد کردم این هنرپیشهها را از روز اولشان
بگیرید بیایید جلو تا پیرمردی و پیرزنیشان و به مردم نشان بدهید و بگویید ببینید
همه این مسیر را رفته و آخرش این شدهاند. آخرش را نشان بدهید. واقعاً آخر چندشآوری
است. مرگ مؤمنین برای دیگران دردآور و رنجآور نیست. کسانی که آنطور میمیرند، از
نزدیک ببینید رنجی دارد که وای حرام شد. این را به اولادتان نشان بدهید.
فرزندانتان را به قبرستان ببرید. میگوید خودم میترسم
بروم. الان بستگان مرده هم نمیروند قبر را نگاه کنند. برو ببین! امام سجاد(ع) در
دعای ابوحمزه ثمالی یکجوری مرگ، شستن و... را توضیح میدهند که انگار داری میبینی.
پس بچهها را به روضه و قبرستان ببرید که آخر کار انسان را
ببینند و دست آخر هم یاد بگیرند خیلی غصه نخورند و کارشان را بکنند. «اي دل جهان به
کام تو شد شد نشد نشد/ دولت اگر غلام تو شد شد نشد نشد». اگر کارت را انجام دادی،
بد در آمد، مهم نیست. اگر کارت را انجام دادی و خوب درآمد بگو الحمدلله که پیرو
پیغمبرم، چون پیغمبر ما بد نداشت. یک دانه دختر داشت و خیالش راحت بود که خوب
درآمد.
پینوشتها:
(1) قرآن کریم، سوره طه، آیات 25 ـ 28
(2) قرآن کریم، سوره مائده، آیه 48
(3) قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه 54
(4) حافظ
(5) قرآن کریم، سوره محمد، آیه 7