اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا که نشان از خوی زورگویی و استکباری این کشور دارد، بار دیگر دستمایه تحلیل رسانه ها و شخصیت ها قرار گرفته است. باراک اوباما بارها به تصریح و تلویح گفته است برای اینکه ایران، نظر ما را در مورد مسائل هسته ای بپذیرد، از طرق مختلف باید به این کشور فشار بیاوریم و این فشار تحریم هاست که ایران را به پای میز مذاکره آورده است.در این مورد باید به چندین مسئله به طور همزمان توجه داشت: اول، نگاه عمیق و دقیق به عمق قصد و نیت اوباما که این روزها از مخالفت با کنگره برای وتو کردن تحریم های جدید علیه ایران دم می زند و خود را پرچمدار دیپلماسی در مذاکره هسته ای می خواند. اگر بخواهیم سخنان و اظهارات باراک اوباما را از خصمانه ترین تا غیرخصمانه ترین، دسته بندی و طبقه بندی کنیم، در می یابیم که تفاوت عداوت آمیزترین آنها با ملایم ترین سخنانش، تنها در لباسی است که بر قامت نیت اصلی وی پوشانده شده است.
دشمنانه ترین سخنان وی که هدف غایی او را بر ملا کرد، همان بود که گفت: «اگر گزینهای وجود داشت که این امکان را بوجود بیاوریم تا تک تک پیچ و مهرههای برنامه هستهای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هستهای ایران را کلاً از بین ببریم تا در نتیجه قابلیتهای نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب میکردم» و غیرخصمانه ترین آن – به ظاهر- مقابله او در برابر سناتورها برای وتوی تحریم های جدید بود. از همین سخنان کینه توزانه، روشن می شود که نیت این مقابله ظاهری، عوض کردن مصلحتی مسیر برای دستیابی به هدف شومی است که بارها تکرار کرده اند. معنی هر دو اظهار نظر یکی است: ایران، نباید فناوری هسته ای داشته باشد! تحریم های پی در پی بر خلاف توافقنامه ژنو، اظهارات هتاکانه نسبت به ملت ایران مانند اظهارات وندی شرمن که گفته بود دروغ و نیرنگ، بخشی از دی ان ای ایرانیان است، فشار مضاعف اقتصادی از طریق کاهش قیمت نفت و کارشکنی در مسیر مذاکرات هسته ای، همه و همه حاکی از این دارند که طرف غربی، هدفی جز امتیازگیری – تا آنجا که بتواند – ندارد. مسئله دوم، کشاکش بین کنگره و کاخ سفید، سناتورهای جمهوری خواه و دموکرات، لابی آپیک و رئیس جمهور آمریکا است.
هر چند بر اساس قانون، این نظرنهایی رئیس جمهور آمریکا با تصویب کنگره است که در مورد مذاکرات هسته ای، حرف آخر را می زند، اما چندگانگی در قوای تصمیم گیری و قطب های به ظاهر ناهمگون، این شائبه را که رئیس محترم مجلس شورای اسلامی به آن اشاره کرده اند، تایید می کند: «اوباما به دلیل ضعف و گرفتاری داخلی نمی تواند در مقابل انعطاف های معقول دولت و ملت ایران تصمیم عاقلانه بگیرد و می خواهد ایران یا تسلیم خواسته های نامربوط آنها شده و یا مذاکرات با شکست مواجه شود.»
هر کس که به جای مذاکره کنندگان ما باشد نیز اول، از طرف مذاکره کننده درباره تصمیم گیرنده نهایی سوال می کند، اما کسی که در برابر ماست، عروسکی خیمه شب بازی است در دست صهیونیست ها که از خود اراده ای ندارد. موضوع سوم، خودارزیابی و سنجش رفتار دشمن بر اساس عملکرد ماست. در موضوع پیچیده هسته ای، کشور ما تاکنون بسیار دقیق و مسئولانه عمل کرده است. پس از عزم جدی مسئولین برای تعامل و شفاف سازی با آژانس بین المللی انرژی هسته ای، حتی یک گزارش درباره انحراف فعالیت های هسته ای به سمت اهداف نظامی به صراحت صادر نشده است.
در بسیاری از موارد، بر همکاری ایران تاکید شده و بعضاً به مواردی اشاره شده است که نیاز به همکاری بیشتر دارد اما سخنی از انحراف از فعالیت های صلح آمیز به میان نیامده است. ضایع شدن حقوق هسته ای و اقتصادی ما از نظر وضع تحریم های یکجانبه و غیرقانونی، محرز است و حقانیت هسته ای ما توسط 120 کشور غیرمتعهد و افکار عمومی جهان به رسمیت شناخته شده است.
در اینجا چند سوال کوتاه مطرح می کنیم و می گذریم: اگر بنا باشد با اعتمادسازی های گسترده، موافقت با بازرسی های سرزده و فراتر از قوانین بین المللی، باز هم ما از حقوقمان کوتاه بیاییم، آیا این کار، تعبیر دیگر سازش نیست؟ آیا مترادف کردن سازش با مذاکره، امری عقلایی است؟ در حالی که قدرت غرب، آشکارا رو به افول است و نشانه های آن به اقرار اتاق های فکر اروپایی و آمریکایی، آشکار شده است، چرا باید تن به خواسته های غیرمشروع غرب بدهیم و قدرت رو به گسترش ایران را که دوست و دشمن به آن اذعان دارند، دست کم بگیریم؟ مهمترین مسئله غرب به سرکردگی آمریکا که همان سروری و آقایی بر جهان است، طی نظرسنجی های معتبر نه تنها در جهان بلکه در داخل کشورهایشان، زیر سوال است. نتایج نظرسنجی نهاد «برنامه مشاوره عمومی» و مرکز مطالعات بین المللی و امنیتی دانشگاه مریلند آمریکا در تابستان سال جاری نشان می دهد که 61 درصد مردم آمریکا حامی گزینه تعامل و توافق هسته ای با ایران هستند.
با یک جستجوی کوتاه در اینترنت می توان دریافت که تا چه میزان مردم کشورهای اروپایی و آمریکایی نسبت به سیاست دولت هایشان مخالف، بی اعتماد و ناامید هستند. اولین چیزی که یک ابرقدرت را به خاک مذلت می نشاند، نظر منفی افکار عمومی است که آن کشور را دیگر ابرقدرت ندانند و از آن متنفر باشند.
نباید فراموش کنیم که توهین و تحقیر ملتی بزرگ مثل ایران عزیز، با آن پیشینه روشن تاریخی و دینی، هیچگاه و به هیچ وجه من الوجوه در مدل بازی برد – برد نمی گنجد. این روزها در ایام الله دهه فجر، بی مناسبت نیست که مسئولین ما به خصوص مذاکره کنندگان هسته ای کشورمان، شعارهای اصیل انقلاب را دوباره مرور کنند. شعارهایی که با شعور همراه و بر پایه استقلال استوار بود و ملت غیور ایران برای تحقق آن، سختی های انقلاب را به جان خریدند: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، «مرگ بر آمریکا» و ....
منبع: حمایت
یك پیشنهاد برای ظریف
سیدجعفر قنادباشی
۱۳۹۳/۱۱/۱۳