امروزه، سیاست به مثابه یک عمل در دنیا قالبی دوگانه و متفاوت دارد. این دو گانگی تأثیرهای فراوانی برزندگی جوامع بشری ازخود برجا گذاشته و نوع نگاه به انسان و نیازهای او و آیندۀ زندگی اجتماعی از بطن این تعابیر شکل می گیرد. اگر بخواهیم تقسیم بندی های ماهوی ازتعابیر این موضوع ارائه دهیم، می توان آن را به دو قسم مجزا و نامرتبط تقسیم کرد:
1- سیاست با تعبیری ماکیاولیستی
این سیاست مخالف دین و اخلاق است و مبتنی بر حیله و مکر و فریب و انواع حقه بازی ها و دغل کاری هاست. در این سیاست، فرد می تواند برای رسیدن به اهداف خود از هر نوع ابزار و وسیله ای استفاده کند. نوع نگاه هابزی حاکم بر این نوع نگرش نشان می دهد که اصول اخلاقی و انسانی در فرایند به دست گیری قدرت به پایین ترین رتبه و درجۀ خود تنزل پیدا می کند. تعبیری که هابز در این خصوص ارائه می دهد همان مثال معروف «انسان گرگ انسان» است. چنین تعبیری مفهوم شناسی نفس انسانی را به عنوان شاکلۀ هویت یابی فردی و جمعی در دنیایی از تناقض ها و تضادهای کشنده تعبیر می کند و هر گونه بی اخلاقی سیاسی را در راستای کسب منافع سیاسی بیشتر توجیه می کند.
2- سیاست با تعبیر اسلامی
اساس این تعبیر از سیاست با توجه به آیات قرآن هیچ گاه از مختصات جامعۀ انسانی و شعور و آگاهی جمعی انسان خارج نیست. هدف این سیاست حرکت به سمت مدینۀ فاضله و رساندن جامعه به کمال نهایی در اخلاق و فضیلت است. در اسلام، سیاست برای کسب قدرت نیست، بلکه این قدرت است که در راستای اصول انسانی و اخلاقی قرآن برای رشد و اعتلای امور جامعه به کار برده می شود. اسلام با بهره گیری از قدرت سیاسی هدف نهایی خود را خارج از منافع عده یا گروه خاصی تعریف می کند و همواره سعی دارد که افراد جامعه را از عالی ترین صفات انسانی برخوردار سازد. بر مبنای این نگرش، سیاست مداراسلامی حق ندارد که خارج ازچارچوب و اصول مسلم دین و قرآن در راستای منافع گروهی یا حزبی خود حرکت کند.
مقایسۀ این دو روی کرد درفضای سیاسی جابه جایی و انتقال قدرت به وضوح نشان می دهد که غایت و سرانجام جوامعی که از هر کدام از این روی کردها تأثیر می پذیرند چه خواهد شد. پیروی جوامع غربی از روی کرد ماکیاولیستی سیاست به سمت و جهتی حرکت کرد که واضح ترین نتیجۀ آن در گذشته علاوه بر پدیدۀ استعمار و استثمار وقوع دو جنگ خانمان سوز جهانی بود که کشورهای زیادی با آثار آن تا سال های بعد درگیر بودند. مقایسۀ این نگاه با نگاهی که در اسلام در خصوص سیاست وجود دارد به خوبی مرزهای تفاوت را آشکار می کند. بنیان سیاست در اسلام بر مبنای اخلاق محوری و برجسته سازی اصول و ارزش های انسانی بنا شده است. نوع نگاه قرآن کریم به سیاست بر ارزش محوری و احترام به انسان به عنوان بنیان جامعه و خواست خیر عمومی برای آن است؛ شاهد قطعی آن آیۀ 70 سورۀ مبارکۀ بنی اسرائیل است: «و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلا…».
با توجه به این آیه و دیگر آیات، عنایت ویژۀ قرآن به ساختار جامعه همواره مبتنی بر اصل سلامت جامعه و تأمین بودن آن در پناه اصول و ارزش های اخلاقی بوده است که به مراتب در قرآن کریم از آن نام برده می شود. تحقیقات قرآنی نشان می دهد که بخش اعظمی از آیات مبارکۀ قرآن به مسائل اجتماعى، كه مهم ترين آن مسائل سياسى است، اختصاص يافته است.
از دیدگاه قرآن کریم، سیاست عملی است که به عنوان پاداش به کسانی خواهد رسید که عمل نیکو داشته باشند و از سنن نیکو پیروی کنند چنان که خداوند در آیۀ 55 سورۀ مبارکۀ نور به خوبی به این موضوع اشاره می کند: «وعدالله الذين امنوا منکم و عملواالصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لايشرکون بي شيئا». بر اساس این آیۀ شریفه، خداوند وعدۀ حکمرانی و خلافت خود را به کسانی می دهد که به عمل صالح و انجام کار نیکو اقدام کنند. از این دست، آیات فراوان دیگری نیز در قرآن کریم یافت می شود که عمدۀ تأکیدها به تعبیری برمحوریت اخلاق در سیاست و رجحان ارزش ها و اصول انسانی و اخلاقی بر امور دنیوی و بی-ارزش سیاست است.
وارد شدن اندیشۀ اخلاقی سیاست در اسلام به بطن مفهوم حکمرانی درطول قرون متوالی سیری تحولی را پشت سر گذاشته است که امروزه تکامل آن در اندیشۀ سیاسی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری آشکارا وجود دارد. نوع اندیشۀ حاکم بر رفتار سیاسی پیامبر و امامان حاکی از پافشاری و استمرار بر اصولی اساسی بوده است که از آن به سیاست اخلاقی تعبیر می کنیم. اخلاق گرایی سیاسی و فاصله گرفتن از سیاست ماکیاولیسیتی رایج درغرب در ایران، حداقل قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ گونه جایگاهی نداشت. با پیروزی انقلاب اسلامی و گسترش و اشاعۀ اصول ارزشی و اخلاقی قرآن کریم به واسطۀ نوع نگاه دین مدارانۀ حضرت امام به اصول سیاسی و پیروی ایشان ازسنت پیامبر و آموزه های صریح و روشن قرآنی، تعبیر ماکیاولیستی و هابزی قدرت و سیاست دچار تغییرات بسیارجدی شد که ثمرات ارزندۀ آن امروزه به وضوح قابل مشاهده است.
در روند حکومت اسلامی، همواره، باید مراقب بود که خطر انحراف و حرکت به سمت بی اخلاقی سیاسی به عنوان تهدیدی جدی همواره نظام های سیاسی - اسلامی را به چالش می کشاند. به گواهی تاریخ، هرگاه کارگزاران نظام اسلامی از ارزش های اصیل انسانی و الهی عدول کرده و نیل به هدف را به هر وسیله ای توجیه کرده اند، منفور و مذلول جامعه شده اند. نگاهی به پیشینۀ تاریخی و سیاسی حکومت ها از صدر اسلام تا کنون نمود بارز این امر است و علت آن این است که اسلام به عنوان دینی انسان مدار و اخلاق محور اندیشۀ نیل به هدف را به هر وسیله و قیمتی نمی پذیرد.
رفتار حضرت علی(ع) دربرخورد با مسائل پیش روی نظام سیاسی نمونه ای بارز از این اصل الهی و اسلامی است. در اندیشۀ سیاسی اسلام، اخلاق سیاسی و سوء استفاده از قدرت امری قبیح در نظر گرفته می شود و به هیچ عنوان تأیید نمی شود.
ضرورت داشتن نگاهی اسلامی و دینی به سیاست مسئله ای است که وجود آن برای استمرارحکومت اسلامی لازم است و می بایست آن را یکی از الزامات حکمرانی خوب در سطوح مختلف حاکمیت در نظر گرفت، زیرا انحراف از اندیشه های الهی و اخلاقی در ادارۀ امور جامعه علاوه بر دور شدن ازهدف غایی و الهی مکتب اسلام بی اعتمادی بین مردم و حکومت را به صورت فزاینده ای ایجاد می کند.
منبع: ماهنامه ذکر
مواظب انحراف ها در اخلاق سیاسی باشیم
مرتضی طلایی
۱۳۹۱/۴/۱۵