به گزارش نما این سطور روایت سرهنگ پاسدار محمود محمدزاده است که در عملیات کربلای 4 فرماندهی گروهان حضرت فاطمه الزهرا (س) ـ گروهان غواص از گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا ـ را برعهده داشته است.
اما دکتر حسام الدین آشنا روایت دردناک تری دارد؛ از زمان مجروحیتش در توپخانه پشت خط: « خودم را به خیابان رساندم آمبولانسی مجروح جمع می کرد مرا هم از کف خیابان جمع کرد .اول به یک درمانگاه نزدیک خط و بعد به بیمارستان صحرایی امام علی منتقل شدم .صحنه های دلخراشی که در این بیمارستان دیدم تا آخر عمر همراهم خواهد بود فقط می توانم بگویم که مجروحان قبل از ما می گفتند وقتی به بیمارستان رسیده اند کادر درمانی به آنها گفته بودند که آمادگی عملیاتی نداشته اند چرا که به دلیل حفاظت بالای عملیات آنها را خبر نکرده اند. نمی دانستم بخندم یا گریه کنم . عراق و منافقین از عملیات خبر داشتند ولی کادر درمانی بی خبر بود.» (2)
آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز از کمی عقب تر چنین روایت می کند: «ما چند ماه تبلیغات کردیم، جوانان جمع شدند و آموزش دیدند، با نهایت رازداری، همه چیز را در این طرف اروند آماده کردیم. نقشه چند فلش داشت، عملیات فریب داشتیم، عملیات پشتیبانی داشتیم و همه چیز، آماده بود. حتی وقتی میخواستم به جبهه بروم، احتیاط کردم و به خوزستان نرفتم. دو سه روز قبل از عملیات به بوشهر رفتم و به شکل کاملاً ناشناس، غروب شبی که قرار بود عملیات شود، زمینی به طرف خوزستان آمدم و از اهواز و سه راهی آبادان خرمشهر به سوی امیدیه رفتم که آقایان رحیم صفوی و دکتر روحانی با من بودند. شب را در پایگاه امیدیه ماندم. آنجا بود که خبر لو رفتن عملیات را شنیدم.» (3)
کربلای 4 را گویی رازآلود تقدیر کرده اند. شاید زیر و رو کردن تاریخ برای پیدا کردن مقصر هم نفعی نداشته باشد. همه می دانند عملیات در بحرانی ترین شرایط بود و هنوز هم شاید راهکارها برای مواجهه در شرایط مشابه یکسان نباشد. در لو رفتن، امکانات آمریکایی برای جاسوسی متهمند و نفوذی هایی از منافقین ، دقیقا همانها که امروز در یک صف علیه ایران در پرونده سازی هسته ای ایستاده اند.
شباهت های فرماندهی کربلای 4 و مذاکرات فعلی هسته ای تنها همین ها نیست، آیت الله هاشمی رفسنجانی که در آن مقطع فرمانده جنگ بوده است، از تفاوت رویکردش با امام در چگونگی طراحی آینده جنگ که منتهی به طراحی عملیات کربلای 4 شد، چنین می گوید: « بعد از عملیات خیبر من که مسئول جنگ بودم، سیاستی داشتم که هیچ وقت مورد تصویب امام قرار نگرفت، اما رد هم نشد. امام میدانستند من چنین سیاستی دارم...» (4)
و جالب آنکه سیاستشان را به امام نسبت می دادند: «عملیات کربلای چهار بود به خط مقدم که رسیدیم، دیدم عراقیها از منورهایی استفاده میکنند که شب را مانند روز روشن میکند. به خرازی گفتم خودت را به آقایهاشمی برسان و بگو که عملیات لو رفته. خرازی رفت و برگشت و گفت که آقایهاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد. اما به هر حال عملیات انجام شد. [...] خلاصه تعداد زیادی از بچههای ما را شهید کردند» (5)
گزارش:صادق رخ فرد
---
1- خبرگزاری فارس 27 خرداد 94
2- صفحه شخصی حسامالدین آشنا، ۴ خرداد ۱۳۹۴
3- مصاحبه ایسنا یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴
4- آرامش و چالش، هاشمی رفسنجانی، اول اسفند ۱۳۶۲
5- مرحوم آیت الله طاهری اصفهانی، رونامه اعتماد ملی در 9 خرداد ماه 1385