به گزارش نما به نقل از «جهانصنعت»- پروفسور اکبر مانوسی متولد 1327 تهران و فارغالتحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران همچنین دانشآموخته دکترای مدیریت و اقتصاد بینالمللی کاناداست.
وی که رییس انجمن دوستی و بازرگانی ایران و کاناداست هماکنون ریاست بخش انرژیهای نو و استادی رشته MBA را در کالج کارلتون اتاوا برعهده دارد.در سفر اخیر ایشان به تهران فرصتی به دست آمد تا در یک روز گرم تابستانی با وی درباره آینده اقتصاد کشورمان صحبت کنیم. شروع این مصاحبه از نظرتان میگذرد:
به نظر شما چه آسیبپذیریهایی پس از برداشته شدن تحریمها اقتصاد ایران را تهدید میکند؟
تحریمها پدیدهای است که طی چند سال درباره کشور ما اعمال شده، البته این تحریمهایی که در مورد جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده است یکی از بیرحمانهترین نوع تحریمها و تهدیدات- من اسم این رفتار را تهدیدات میگذارم- است که تاکنون در مورد یک کشور به اجرا گذاشته شده است. این تحریمها ضربههای زیادی به اقتصاد ما وارد کرده و به سیستم بانکی ما ضربههای زیادی زده و زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده است.
به هر حال پدیده بسیار نادرستی بنا گذاشته شد که اثرات زیادی را حتی پس از لغو تحریمها بر جا خواهد گذاشت. اینکه آیا تحریمها عادلانه یا ناعادلانه بوده بحثی است جداگانه اما به هر حال تحریمها اثرات زیادی را بر کشور ما تحمیل کرد و در زمینههای نفتی، واردات، صادرات، روابط بینالمللی تجاری ایران و علاوه بر این در حوزه روابط بینالمللی ما اثرات زیادی را بر جای گذاشت.
سوال این است که از لغو تحریمها چه انتظاری داریم که این بستگی به بینش مردم ما دارد. اگر از دریچه تحریم خارج شویم، آسیبهایی که وارد اقتصاد ما شده هرچند مقداری از آن به تحریمها مربوط است اما بخشی از این آسیبها ناشی از سوءمدیریت در کشور است. سوءمدیریت در بخش اقتصادی و اداره کشور آسیبهایی به سیستم اقتصادی ایران
وارد کرده است.
آیا در اینباره میتوان تقسیمبندی کرد که چه بخشی از آسیبها به سوءمدیریت و چند درصد به تحریمها مربوط است؟
در تمامی آسیبهایی که به سیستم اقتصادی ایران وارد شده، تحریمها تاثیر داشته است و این بدیهی است اما گذاشتن تمام مسوولیت آسیبها به عهده تحریمها درست نیست چراکه در مدت تحریمها، وارداتی داشتهایم هرچند از کشورهایی نظیر چین ولی بالاخره خلای کمبود کالا رفع شده است ولی در این زمان بازارها از یک بازار تولیدی به یک بازار دلالی تبدیل شد.
روابط اقتصادی که موقعیت بسیار منفعتانگیزی پیدا کرده بودند توانستند خلاء و کمبود مواد اولیه و کالا در کشور را برطرف کنند اما از طرف دیگر به دلیل کاهش مواد اولیه مورد نیاز کارخانهها، تولید ملی ایران کاهش یافت، یعنی کارخانههای ما در حد ظرفیت خود تولید و کارایی ندارند.
از سویی دیگر هزینهها هم افزایش سرسامآوری داشتند و برای فعالان اقتصادی تولید، چندان صرفه اقتصادی ندارد. چون تولید هزینههای گوناگونی از جمله سرمایهگذاری اولیه، هزینههای تولید مواد اولیه، دستمزد کارگر، مالیات و بیمههای اجتماعی و... دارد؛ اینها موانعی است که انگیزه تولید را از سرمایهداران میگیرد.
در عوض آنها به راحتی میتوانند کالا را از کشورهای شرقی یا غربی وارد کرده و با کسب سود، انگیزههای اقتصادیشان را ارضا کنند.
در شرایط کنونی ایران باید به بخش کشاورزی، خودرو و صنعت خودش بازگردد.
4اکنون بزرگترین مشکل جامعه ما، مساله بیکاری جوانان است. مساله بیکاری را با واردات دایمی کالاها نمیتوان جبران کرد چراکه تولیدی وجود ندارد که اشتغال ایجاد کند.
اشتغال مهمترین مساله است و اگر مردم ما درآمد داشته باشند حتما افتخار زندگی کردن به عنوان یک انسان را که بزرگترین هدیه زندگی است میتوانند دریافت کنند. به نظرم هر انسانی باید افتخار و امکان زندگی شرافتمندانه را داشته باشد و نباید احساس طفیلی یا سربار بودن بکند.
من گلایهای ندارم ولی دانشگاههای ما تنها کارخانه دادن مدرک شدهاند یعنی افراد به راحتی در دانشگاهها تحصیل میکنند و مدرک علمی میگیرند، ولی بعد از آن باید اشتغال پیدا کنند از این رو یکی از برنامههای با اولویت دولت باید ایجاد اشتغال باشد و اشتغال هم موقعی ایجاد میشود که تولید ملی ما رونق بگیرد.
این مساله مهمی است که آیا برداشته شدن تحریم این تفاوت را ایجاد میکند که ما به جای واردات کالا از چین، از آلمان کالا وارد کنیم؟این ممکن است کیفیت کالای وارداتی را افزایش دهد اما کماکان ما را به عنوان یک واردکننده و نه تولیدکننده حفظ میکند. اگر ترکیه در زمینههایی مانند پارچه و... پیشرفت کرده است به این علت بوده که تولیدش را افزایش داده سپس کیفیت را بالا برده و اشتغال ایجاد کرده است.
در شرایط کنونی اتفاقا راحتتر میشود اجناس را وارد کرد چراکه مشکل تبادل ارزی و مشکلات بانکی وجود ندارد بنابراین ناچار نیستیم از صرافیهای دوبی پول برداریم و به بازارهای بینالمللی برای خرید جنس رجوع کنیم. اما آیا این امر ظرفیتهای زیرساختهای ما را افزایش میدهد؟ البته باید در گذر زمان تاثیر این تحریمها را مشاهده کنیم و در آن موقع این مساله امتحان خودش را پس بدهد.
مساله دیگر نرخ ارز است. مساله دلار برای واردکنندگان ما، مساله مهمی است. کمی که دیر و زود میشود درباره مذاکرات و برداشته شدن تحریمها مشاهده میکنید که چقدر روی نرخ ارز تاثیر میگذارد.
منظور من البته بازار آزاد ارز است که این خودش اهمیت دارد. برخی معتقدند با رفع تحریمها قیمت دلار کاهش پیدا میکند ولی من اعتقاد دارم که قیمت دلار بالاتر هم خواهد رفت.
اقتصاددانان خارجی قیمت را براساس نیاز به ارز محاسبه میکنند؛ ما در حدود چند میلیارد دلار ذخیرههای منجمد شده در بانکهای خارج داریم که پول زیادی است.
ایران نیازهایی دارد که باید رفع شود مانند ناوگان هوایی که باید نوسازی شود،خریدهای دارای ارجحیت وجود دارد و مانند آن. با این یکصد میلیارد دلار نمیتوان به همه این نیازها پاسخ داد چون این ذخیره به سرعت تمام خواهد شد.
آیا اگر این پول میان افراد کشور تقسیم شود، به همه میرسد؟ تقسیم میان همه موقعی رخ میدهد که تولید وجود داشته باشد و از آن طریق میان شهروندان تقسیم گردد.
یعنی تولید ملی افزایش یابد، تولید در صنعت و مثلا صنعت ساختمان افزایش یابد و از آن طریق میان شهروندان جامعه تقسیم گردد. اما اگر با این پول کالای ساخته شده وارد کنیم یا خریدهای خاصی را انجام دهیم، آن خریدها نمیتواند تولید ملی را افزایش دهد و در نتیجه نمیتواند در کشور اشتغال ایجاد کند. مساله بعدی نقش نفت است.
نفت به عنوان یکی از ذخیرههای ملی ایران نقش خاصی در اقتصاد ما دارد، من در کنفرانسهای نفتی بسیار زیادی شرکت کردم، در دانشگاه هاروارد در مورد دیپلماسی نفت صحبت کردم و در آن سخنرانی تشریح کردم که جهان با مصیبت کاهش قیمت نفت چگونه مواجه خواهد شد و کشورهای صادرکننده و واردکننده هر دو از کاهش قیمت نفت آسیب میبینند و قربانی میشوند.
حتی عربستان هم که بزرگترین صادرکننده نفت است بودجهاش را مجبور شده با 53 و 54 دلار برای هر بشکه ببندد در صورتی که قیمت نفت در سال گذشته روی مرز 120- 130 دلار قرار داشت و سقوط تا این حد یک شوک اقتصادی ایجاد خواهد کرد بنابراین مساله نفت هم در اقتصاد ایران نقش مهمی دارد.
هرچند بازگشت ایران بر میزان صادرات گذشته به این زودی امکانپذیر نیست چراکه چاههای نفت ما نیاز به بازسازی دارد و باید مقدار زیادی سرمایهگذاری نفتی انجام دهیم و این به سرمایهگذاری خارجی احتیاج دارد که خارجیها هم در این باره علاقهمند هستند.
به همین دلیل با توجه به قیمت 53، 54 دلار نفت این طور نیست که اگر امروز ما خواستیم صادرات نفتمان را افزایش دهیم یک سال بعد این صادرات به حد گذشته برسد. دستیابی به این هدف حدود چهار سال طول خواهد کشید تا چاههای نفت ما زنده شوند و وضعیت به دوران قبل بازگردد.
قیمت نفت هم دیگر نمیتواند به حد گذشته یعنی حدود 120 تا 130 دلار برسد. پیشبینیهای انجامشده، نشان میدهد حداکثر قیمت در بازارهای جهانی حدود 74 تا 75 دلار برای دو تا سه سال آینده خواهد بود. توجه داشته باشید که مهمترین صادرات ما نفتی است و درآمد نفتی، بخش مهمی از درآمدهای ملی ایران را تشکیل میدهد.
به این ترتیب مشاهده میشود که بخش نفت هم نمیتواند پول زیادی را میان مردم کشورمان تقسیم کند چون این بخشی است که به تکنولوژی پیشرفته غربی نیاز دارد از نظر تولید، استخراج، صادرات و... که این صنعت هم در داخل اشتغال زیادی تولید نخواهد کرد.
اینطور نیست که مانند صنعت فرش، 10 میلیون نفر به صنعت فرش وابسته باشند و از آن ارتزاق کنند. اما صنعت نفت نمیتواند در هر دهات ما اشتغال ایجاد کند و اشتغال آن فقط برای بخش و افراد خاصی است.
اگر با این دید نگاه کنیم و این نکته را هم مدنظر قرار دهیم که به هر حال باید خریدهایمان را افزایش دهیم و اگر در زمان تحریم از کشورهایی مانند بنگلادش، چین، روسیه و... وارد میکردیم اکنون از کشورهای صنعتی اروپا کالا وارد میکنیم، به همین دلیل تقاضا برای دلار در کشور افزایش پیدا میکند و به این ترتیب عرضه و تقاضا قیمت را تعیین میکند. نگرانی من این است که آیا ممکن است طی سالهای آینده قیمت دلار به 5000 تومان افزایش پیدا کند؟ آیا این بعید است یا نیست. به نظرم این بستگی دارد به اینکه عرضه و تقاضا چگونه بازار را تنظیم کند.
اگر ما نیاز بیشتری برای دلار داشته باشیم و عرضه محدود شود آن هم به دلیل آنکه تولید نفتی ما چندان زیاد نیست که بتواند نیازهای داخلی را پوشش دهد - توجه کنید که پس از برداشته شدن تحریمها نه فقط مردم میخواهند تجارت کنند بلکه میخواهند به کشورهای دیگر مسافرت کنند - واردات ما بیشتر میشود و... ممکن است بازار ارز آزاد که بسیار مهم است، نتواند به نیازها پاسخ به موقع بدهد.
طبیعی است که در این سناریو قیمت دلار وضعیتی بهتر از وضعیت کنونی پیدا نخواهد کرد. ممکن است طی دو یا سه ماه آینده قیمت کاهش پیدا کند، اما این کاهش احساسی است و مساله روانی پول است چراکه وقتی تحریم برداشته میشود مردم امیدوار میشوند اما دوام این امیدواری به آن بستگی دارد که دولت و مردم با افزایش تولید و اشتغال به اقتصاد خوشبینتر شوند.
دولت هم ظرفیتی برای ایجاد اشتغال ندارد و نمیتواند اشتغال ایجاد کند یعنی دولت نمیتواند هیچگاه ایجادکننده کار باشد. این بخش خصوصی است که باید اشتغال ایجاد کند.
اما بخش خصوصی اعتماد چندانی به دولت ندارد.
بخش تولیدی کارخانجات ما که میتوانند مشوق رونق اقتصاد باشند، میتوانند اشتغال ایجاد کنند. این بخش خصوصی است که میتواند ایجاد اشتغال کند و اشتغال بخش خصوصی است که نفع افراد را به دنبال دارد و نفع شخصی افراد است که تضمینکننده بهره اقتصادی برای جامعه است.
اگر شهروندان امید خود را به دولت متکی کنند، دولت اقدام چندانی نمیتواند انجام دهد. اشتغالی که دولت ایجاد میکند در مواردی ممکن است اشتغال کاذب باشد یعنی دولت کارهایی ایجاد کند که بهرهوری لازم را نداشته باشد.
دولت باید چه بسترهایی را ایجاد کند؟
مثلا در بخشهای ساختمان، نگاه کنید سرمایهگذاریهایی که انجام پذیرفته به عنوان پروژه مسکن مهر، این پروژه در بسیاری موارد نیمهتمام باقی مانده است. مثلا من رفتم برای سخنرانی در مرکز فناوریهای جدید در بومهن، در ارتفاعات به من ساختمانهایی را نشان دادند و گفتند که اینها پروژههای مسکن مهر است. تصور میکنیم پروژه مسکن مهر برای کسانی ساخته شده که از نظر اقتصادی در رتبههای پایینتر هستند. اینطور است؟
بله ولی جانمایی درستی درباره آن صورت نپذیرفته مثلا در سمنان پروژههای مسکن مهر بدون خریدار مانده است.
این همان سوءمدیریتی است که پیش از این گفتم.
اشتباه بزرگتری که دولت آقای احمدینژاد کرد، درباره ساخت خانههای ارزانقیمت بود. سیاستگذاران و کارگزاران آن دولت میخواستند خانههای ارزان به مردم بدهند، زمین را مجانی به پروژهها دادند و فکر کردند که این گام مهمی برای ارزانسازی خانههاست اما قیمت بالای مصالح، تورم و نرخ بالای دستمزد کارگر قیمت تمامشده ساختمان را افزایش داد در نتیجه مردم پول ندادند و مشارکت نکردند، دولت مجبور شد از منابع خود هزینهها را پرداخت کند اما چون بودجه کافی وجود نداشت کیفیت ساخت پایین آمد، بعد خریداری برای این پروژهها وجود نداشت و کار بیسرانجام رها شد.
میبینید که مجموعه فعل و انفعالات یک پروژه مهم کشوری که هزینههای زیادی برای دولت داشت را نیمهتمام و غیراقتصادی کرده است باز کردیم به سوال، معمولا بخش ساختمان و عمران بخش خوبی است چراکه افراد زیادی را درگیر میکند من معتقدم که اول باید تکلیف پروژه مهر مشخص شود چراکه این پروژه روی زمین مانده است. وقتی به سمت بومهن مسافرت میکردم ساختمانهایی در ارتفاعات بالا به من نشان دادند که اصلا ماشینرو هم نبود.
این ساختمانها برای چه کسی ساخته شده است؟ کسی که امکانات اقتصادی ضعیفی دارد و حتی ممکن است ماشین هم نداشته باشد چگونه میتواند در ساختمانهایی که در بالای کوه ساخته شده، ساکن شود. عقل سلیم میگوید از ابتدا خشت کج گذاشته شده و تا ثریا دیوار کج خواهد رفت لازم به توضیح نیست اینها دیده شده است.
معتقدم اگر دولت میخواهد به نتیجه برسد باید نظام سازمانی کشور اصلاح کند. من آقای روحانی را میشناسم و اکثر وزرای ایشان را از نزدیک میشناسم آنها افراد مطلع و اقتصاددانی هستند و میدانم که دارای تجربه علمی و عملی بهتری نسبت به گذشته هستند مثلا آقای نهاوندیان را میشناسم با ایشان همسفر بودم، میدانم که در اتاق بازرگانی کار کرده است خلاصه توان خوبی در دولت وجود دارد این دولت قولهای زیادی به مردم داده که باید اجرا شود.
مردم به این دولت تدبیر و امید دلخوش کردهاند و امیدوارم که قولها محقق شود و از حالت وعده و وعید خارج شود. توجه کنید کشوری که تدبیر و امید نداشته باشد در جهان امروز بازنده است.
دو صفت خیلی خوب برای این دولت تعیین شده که یکی امید است که احساس میکنم تقریبا در برخی نقاط مردم امیدشان را از دست دادهاند و اگر امید را از مردم و انسان بگیریم چیزی از وجود او باقی نمیماند امید بزرگترین هدیه الهی است که به انسان داده شده و در زمینههای اقتصادی مردم ما به ویژه در بخش اشتغال ناامید هستند و من این را مشاهده میکنم. مشکل برای ما که سنمان بالا رفته نیست برای جوانهاست که اتفاقا مانند ما، صبر ایوب ندارند.
بیتاب هستند میخواهند روی پای خودشان بایستند، تشکیل خانواده بدهند و به نظر میآید که اگر مشکلی برای کشورمان وجود داشته از ناحیه همین قشر جوان به وجود خواهد آمد. این طبقه، طبقه صبوری نیست و انتظارهایی دارند که باید به آن پاسخ داده شود.
توجه کنید که همه ایرانیان حق زندگی خوب و آرام در کشور را دارند. به همین علت دولت باید به زیرساختها توجه کند. از جمله بخش کشاورزی که بسیار مهم است.
وقتی با کانادا مقایسه میکنم چون من 46 سال است که در این کشور زندگی میکنم بخش کشاورزی یکی از بخشهای بسیار مهم اقتصاد کاناداست ضمن اینکه تکنولوژی پیشرفتهای را دارند و سایر بخشهای اقتصادیشان هم بسیار پیشرفته است اما به بخش کشاورزی توجه ویژهای میشود در ایران هم دولت باید به بخش کشاورزی توجه ویژهای کند.
آیا میتوان تاثیر تحریمها را با تاثیر خسارات ناشی از جنگ مقایسه کرد؟ آیا چنین مقایسهای صحیح است؟
دوره جنگ دوره مهمی از تاریخ کشور ما محسوب میشود در آن هنگام انتظارهایی در میان مردم به وجود آمده بود اما این انتظارها زیاد نبود چراکه مردم میدانستند جنگ ضربههای زیادی به اقتصاد و صنعت ما وارد کرده است.
در آن هنگام ملیت اهمیت زیادی برای مردم داشت و با توجه به همین و رشادتهایی که مردم به خرج دادند، توانستند بر دشمن غالب شوند یعنی مردم آن زمان مشکلات را میدانستند و انتظار زیادی نداشتند اما در دوره حاضر انتظار زیادی دارند. چون این دوره جنگ نبوده است. کشور تحریم بوده و ممکن است گفته شود «بده» بستان میان سیاستمداران بوده است.
آیا از نظر آسیب میتوان مقایسه کرد؟
فکر میکنم آسیبهای جنگی در بخشهای خاصی بهوجود آمد از نظر بمباران و امثالهم. مثلا تهران آنچنان درگیر جنگ نشد به نسبت شهروندانی که در آبادان و خوزستان درگیر جنگ شده بودند. البته خسارات زیادی به مناطقی مانند شلمچه وارد شد که ممکن است بخشی از آن هنوز هم باقی مانده باشد.
وقتی کشورمان درگیر جنگ شد یا زمانی که آسیبی به کشور وارد میشود در ابتدا همه به طور احساسی برای درست کردن و بازسازی آسیب هجوم میبرند اما پس از مدتی موضوع فراموش میشود.
این مساله را من در زلزله بم دیدم، آن موقع از طریق سازمانهای کمکرسان کانادا حدود 800 هزار دلار کانادا کمکهای کالایی برای زلزلهزدگان فرستادیم اما آن منطقه الان وضعیت خوبی دارد؟ میدانم که هنوز مشکلاتی وجود دارد.
مساله همین است که ما در مورد بحرانها اتحاد داریم ولی وقتی بحران برطرف میشود مساله فراموش میشود. بحران حاضر که با تلاش آقای ظریف و همکارانش برطرف شد هم همینطور است. در اینباره انتقادهایی مطرح شده ولی ما باید به سبزی جنگل توجه کنیم و خردهگیریها را کنار بگذاریم، ما باید به قسمت پر لیوان توجه کنیم.
مثل همین مسایلی که در ایران وجود دارد میدانید که در آمریکا هم خردهگیریهای انجام میشود و کسانی هستند که صحبت مخالف میکنند، ما باید به منافع ملی خودمان توجه کنیم و ببینیم که منافع ملیمان را چگونه میتوانیم تامین کنیم.
آیا آسیبهای جنگ و تحریم با هم قابل مقایسه است؟
زمان جنگ آقای هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس بودند و نخستوزیر هم داشتیم. مشکل بزرگ فعلی اقتصاد ما الان تورم است، در زمان جنگ تورم تا این حد نبود و چنین تورمی نداشتیم مثلا اکنون کسی با دو تا سه میلیون حقوق اگر مسکن نداشته باشد نمیتواند یک خانواده سه، چهار نفره را اداره کند. پس از جنگ اجارهها تا این حد گران نبود، فکر میکنم وضعیت فعلی دشوارتر از آن زمان است.
یکی از مشکلات مهم ما این است که قیمتها قابل بازگشت به گذشته نیستند و صعودی افزایش مییابد، به نظرم سطح درآمد مردم نتوانسته با قیمتها هماهنگ رشد کند.
یعنی مردم فقیرتر شدهاند؟
به نظر من فاصله طبقاتی بیشتر شده، یعنی کسانی که داشتند، بیشتر دارند و کسانی که کمتر داشتهاند، سهمشان کمتر شده است و طبقه متوسط که مهمترین طبقه اقتصادی است به نظر میرسد ناتوانتر شده است. اطلاعات آماری ندارم. توجه کنید که طبقه متوسط طبقه مهمی است و مرزی است میان داراها و ندارها، به نظر میرسد طبقه متوسط که فعالان مهم اقتصادی هستند کمرنگتر شدهاند.
فکر میکنید اقدام بلافاصله دولت در اینباره چیست؟
اقدام بلافاصلهای وجود ندارد. ما گروه ضربت نداریم که بلافاصله اقدام کنند و نتیجه بگیرند.
اولویت نخست چه باید باشد؟
اول از همه باید حسابرسی درست و دقیقی صورت گیرد، بالاخره باید از این پولهای منجمد شده که در خارج از کشور هست استفاده بهتری شود. البته مساله روانی برداشتن تحریمها از نظر مردم اقدام مهمی است و مطمئن هستم که باعث شادی مردم میشود اما این شادی احساسی است و این برای دولت، این اشکال را به وجود میآورد که چگونه به این انتظار پاسخ دهد.
کارهایی که در کوتاهمدت میتوان کرد باید بررسی شود. همین باز شدن درها و ورود سرمایهگذاران خارجی به ایران خودش نقطه عطف خواهد بود.
ورود سرمایههای خارجی در ایجاد اشتغال و رونق تولید بسیار موثر است و هیچ سرمایهگذار خارجی بدون تحقق توافق وارد ایران نمیشود. در همین رابطه اطمینانبخشی به سرمایهگذاران خارجی و اعتمادسازی بسیار مهم است.
وقتی در کانادا بودم شرکتهای مهمی با من تماس گرفتند و سوال عمومیشان این بود که چه موقعی میتوانند وارد بازار ایران شوند، یعنی در حال حاضر دنیا ایران را بهعنوان کشوری میشناسد که سالها در این کشور کار چندانی صورت نگرفته است یعنی ایران از چشم دنیا به عنوان یک بازار بزرگ شناخته میشود.
اینکه ما بتوانیم اینها را وارد کشور و سرمایهگذاران خارجی را جلب کنیم، اهمیت بسیار زیادی دارد یا گردشگران خارجی که وارد کشور میشوند و تبادل فرهنگی به وجود میآید، این میتواند بسیار موثر باشد. از نظر من رابطه با دنیا از دریچه تعامل، کلید بسیار خوبی است. نمیتوانیم سوءظن دایمی به دنیا داشته باشیم.
البته مسایل امنیتی در تمام کشورها، چه کانادا و چه کشورهای اروپایی، بسیار اهمیت دارد یعنی امنیت چیز خارقالعادهای نیست که فقط در ایران مورد توجه باشد اما اینکه برای حفظ امنیت به همه اتهام زده شود، درست نیست.
باید اجازه دهیم سرمایهگذاران خارجی به کشورمان وارد شوند به خصوص در مورد سیاحت و گردشگری باید شرایط بهتر شود چون این خود اشتغال زیادی ایجاد میکند. مثلا درآمد کانادا از محل جذب توریست سالانه 25 تا 30 میلیارد دلار است.
مطمئن هستم توریستهایی که به ایران میآیند، توریستهایی علاقهمند به فرهنگ و آثار باستانی هستند و فرهنگ خوبی را برای مردم رواج میدهند در چنین صورتی هتلها، رانندگان تاکسی، رهبران تور و... کار بیشتر و درآمد بیشتری خواهند داشت و روزنههای خوبی برای کوتاهمدت به وجود خواهد آورد.
برای بلندمدت سرمایهگذاری خارجی لازم است. یادم هست که از من میپرسیدند آیا میتوان از شرکتهای بزرگ کانادایی برای حضور در ایران دعوت کرد یا از جنرالموتورز کانادا خواست که در ایران حضور یابد یا از آنها خرید کرد و از این دست سوالهایی که بارها از من شده یا در مورد کشورهای دیگر. به نظر به همه این سوالها میتوان پاسخ مثبت داد و آن طرف هم علاقه زیادی به برقراری رابطه با ایران دارد.
به خاطر ارتباطاتی که با مقامات کانادایی دارم، بارها مسوولان اقتصادی آن کشور با من تماس گرفته، وزیر اقتصاد بینالملل کانادا با من تماس گرفته و گفته پس از بهبود روابط ایران و کانادا علاقهمند به همکاری با ایران هستند. بانکهای کانادا نیز به همکاری با ایران علاقه دارند و میخواهند وارد صحنه اقتصادی ایران شوند. سوال آن است که ما میخواهیم به این تقاضاهای همکاری با حسننظر نگاه کنیم یا سوءنظر؟
طبقه متوسط ناتوانتر شد
پروفسور اكبر مانوسی متولد 1327 تهران و فارغالتحصیل دانشكده حقوق دانشگاه تهران همچنین دانشآموخته دكترای مدیریت و اقتصاد بینالمللی كاناداست.
۱۳۹۴/۵/۱۰

