یكی از پاهایم بهشدت آسیب دیده بود. قبل از كشتی به ابراهیم كه تا آن موقع نمیشناختمش گفتم: این پای من آسیب دیده است، خواهشا هوای ما را داشته باش، گفت: به چشم، باشه داداش!
به گزارش نما ،نگاهی به زندگی پربار شهید «ابراهیم هادی» کشتیگیر وزن 74 کیلوگرم کشورمان و فرمانده گروه چریکی شهید اندرزگو در هفته فرهنگ پهلوانی و ورزش مقدس زورخانهای نشانگر آن است که ورزشکاران با اخلاق و جوانمرد چه آثار و ثمرانی از خود به یادگار میگذارند و چه نیکوست در این برهه از زمان که فساد، بیاخلاقی، پولپرستی، نادیدهگرفتن زحمات بزرگترها و پیشکسوتان و نیز بیحق جلوهدادن حقداران در ورزش کشورمان مرسوم و رایج شده است، سوالی که ورزشکاران و ورزشدوستان میتوانند از دستاندرکاران ورزش کشورمان مطرح کنند، این است: آیا ممکن است که بیاییم فرهنگ پهلوانی و اخلاق را از ورزش جدا کنیم و بعد در رسایش مرثیه بخوانیم؟

بگذریم...شهید «ابراهیم هادی» در عنفوان جوانی ورزش را با ورزش پهلوانی و زورخانهای شروع کرد. در والیبال و کشتی بینظیر بود. همزمان با تحصیل در دبیرستان ابوریحان حوالی میدان خراسان به کار در بازار تهران مشغول شد. حضور در هیئت مذهبی جوانان وحدت اسلامی و شاگردی استادان بزرگی همچون علامه محمدتقی جعفری رشد شخصیتی شایانی پیدا کرد و پس از فارغالتحصیلشدن در کسوت معلمی به تربیت فرزندان این مرز و بوم پرداخت. او برای حضور در مسابقات قهرمانی باشگاههای تهران خیلی خوب تمرین کرد و یکی از مدعیان جدی قهرمانی بود. وی در این پیکارها همه حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد و به نیمه نهایی رسید؛ اما در نیمه نهایی خیلی بد کشتی گرفت و با یک امتیاز خاک شد و کشتی را به حریف واگذار کرد! پس از شهادتاش آن کشتی گیری که حریف نیمه نهایی ابراهیم بود، از خاطرات آن روز کشتی خودش با ابراهیم هادی گفت: یکی از پاهایم بهشدت آسیب دیده بود. قبل از کشتی به ابراهیم که تا آن موقع نمیشناختمش گفتم: این پای من آسیب دیده است، خواهشا هوای ما را داشته باش، گفت: به چشم، باشه داداش! با اینکه شگرد ابراهیم هادی فنهایی بود که روی پا میزد؛ اما در طول مسابقه حتی یک بار هم به پای آسیبدیده من نزدیک نشد! و سرانجام با یک امتیازی که گرفتم، پیروز میدان شدم و به فینال راه یافتم. در مسابقه فینال با اینکه حریفم از دوستان نزدیک بود و با هم بچه محل بودیم. وقتی متوجه پای آسیب دیدهام شد، در اولین یورش همان پای آسیبدیده مرا گرفت و فشار شدیدی به آن وارد کرد که آه از نهادم برخاست و بلافاصله نقش بر زمین و ضربه فنی شدم. وی آهی کشید و گفت: شنیدم که روی یکی از دیوارهای سپاه پاسداران گیلانغرب نوشته شده بود: «ابراهیم هادی رزمندهای با خصوصیات پوریای ولی».

در زمان پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد و از همان روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی بیصبرانه به جبهه رفت و گروه چریکی جنگهای نامنظم شهید اندرزگو را سازماندهی کرد. ایثار و مردانگی او در ارتفاعات سربه فلککشیده بازی دراز و گیلانغرب و دشتهای سوزان جنوب زبانزد خاص و عام بود و هنوز در اذهان یاران قدیمیاش تداعی میشود. یک بار «18» سرباز عراقی را محاصره و به اسارت گرفته بود. ابراهیم آنان را تحت آموزش خود قرار داد؛ به طوری که همگی آنها داوطلبانه به مبارزه و جنگ با رژیم صدام پرداختند و نهایتا هر «18» نفر به درجه شهادت نائل شدند. «ابراهیم هادی» در عملیات والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد؛ اما تسلیم نشد. سرانجام در 22 بهمن سال 1361پس از فرستادن بقیه رزمندگان به عقب با خدای خود همراه شد و دیگر کسی او را ندید. ابراهیم سالهاست گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور!