نسخه چاپی

به مناسبت میلاد با سعادت امام رضا(ع)

چگونه از ثمرات ولایت اهل بیت بهره مند شویم؟

عکس خبري -چگونه از ثمرات ولايت اهل بيت بهره مند شويم؟

امام رضا(ع) فرمودند:همراه با خداوند، ابزارهای زیادی به منظور رفع حاجت و برآوردن نیازهای خداوند وجود دارد.

دکتر مجتبی شریفی - اله نامي است كه مردم بايد به هنگام حاجت و نياز به او پناه ببرند تا با پناه بردن به او، نيازهاي جسمي و قلبي خود را برطرف نموده و به آرامش و آسودگي برسند. چنانكه مي‌گويند: «ألِهْتُ إلي فُلان أي سَكَنْتُ الَيْه» به فلاني پناه بردم و به سبب او آرام گرفتم. و چون رزق لازم جهت آرامش جسم و قلب هر دو به دست خداوند است، لذا او را اله مي‌نامند. چرا كه «ألنُّفُوسُ لا تَسْكُنُ الا إلَيْهِ تَعالى» نفوس خير به سبب رزقي كه او براي جسم و قلب قرار مي‌دهد، به آرامش نمي‌رسد. «اَلِهَ الرَّجُّلُ» به او پناه بردم، چرا كه اَلْه به معني پناه بردن است.
اله جمع بسته نمي‌شود، چرا كه قدرت و توانايي در برآوردن حاجات و نيازها، فقط به دست خداوند است. اما مشركين كه بر مبناي اعتقاد باطل خود، براي بسياري از ابزارهاي دنيايي خاصيت آرام‌بخشي قائل بودند، اله را جمع بسته و آن را آلهة مي‌نامند و اين اعتقاد از آن جا ناشي مي‌شود كه آنها به منظور فرار از اتهام حسد به محمد و آل‌محمد(ع)، با گرايش به انديشه «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة» ربوبيت خداوند و ولايتي را كه ابزار بهره‌مندي از آن است را انكار نمودند و در نتيجه به هزاران اله براي رسيدن به آرامش پناه بردند. وجود اين انديشه كه نعمت‌هاي دنيا مي‌توانند موجبات آرامش را براي انسان فراهم كنند، موجب مي‌گردد كه به حسد خود نسبت به محمد و آل محمد (ع) استمرار داده و خودپرستي و بت‌پرستي را جايگزين ولايت نموده و مبتلا به تثليث گرديم.

** ترك خود‌پرستي و بت‌پرستي
از آنجايي كه عبادت به سبب ولايت تحقق پيدا مي‌كند بنابراين ترجيح دادن خواست خود و يا ديگران و جايگزين نمودن آن به جاي ولايت، انسان را از مسير بندگي خارج نموده و او را مبتلا به خودپرستي و بت‌پرستي نموده و از خداپرستي باز مي‌دارد، لذا امام باقر(ع) فرمودند:
«...الْجَاحِدُ لِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع كَعَابِدِ الْوَثَنِ» (1)
کسي که ولايت علي بن ابي‌طالب(ع) را نپذيرد، به منزله بت‌پرست است.
امام رضا(ع) در پاسخ كسي كه عرض كرد: «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِعِلْمٍ وَ قَادِراً بِقُدْرَةٍ وَ حَيّاً بِحَيَاةٍ وَ قَدِيماً بِقِدَمٍ وَ سَمِيعاً بِسَمْعٍ وَ بَصِيراً بِبَصَرٍ» اى پسر رسول خدا! همانا برخى معتقدند كه خداوند متعال به سبب علم عالم و به سبب قدرت قادر و به سبب حيات، حيّ و به سبب قدمت، قديم و به سبب شنوا بودن، سميع و به سبب بَصَر، بيناست، فرمودند: «مَنْ قَالَ بِذَلِكَ وَ دَانَ بِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْ‏ءٍ» همراه با خداوند، ابزارهاي زيادي به منظور رفع حاجت و برآوردن نيازهاي خداوند وجود دارد.
هركس به چنين اعتقادى قائل شود و در کنار خداوند، صفات قديم قرار داده و او را  به آنها حاجتمند معرفي کند و با آن، دينداري نمايد به تحقيق كه همراه خداوند، خدايان ديگرى قرار داده و از ولايت ما بهره ای نبرده است.

** بهره مندی از خواص نعمت ها تابع تقدیرات
بنا بر آنچه گفتيم، كساني كه ناآرامی‌های خودشان را به عوامل محيطي نسبت مي‌دهند، و آنها را جايگزين ولايت مي‌نمايند، هر كدام را الهي اتخاذ مي‌كنند كه از آن انتظار آرام‌بخشی دارند و می خواهند از خواص موجود در آن بدون اذن خداوند (اله واحد) بهره‌مند شوند، در حالی كه بهره‌مندی از خواص نعمت‌ها، تابع تقديرات ذات اقدس الهي است. اين گونه افراد به بقايا و رسوبات انديشه تثليثي مأمون مبتلا مي‌باشند كه راه دسترسي به آرامش را به جاي رجوع به ولايت كه نماد اعتقاد انسان به وحدانيت ولايت خداوند است، رجوع به اشياء خارج از ذات و صفات پناه معرفي مي‌نمايد و لذا نمي‌توانند از ثمرات ولايت بهره‌مند شوند، چرا كه آلودگي به انديشه مأمون، ولي خدا را ولي‌عهد نموده و انسان را به تلثيث (خودپرستي، بت‌پرستي و ادعاي توحيد با اعتقاد به ولايت‌عهدي) و عبادت اسم دون المعني مبتلا مي‌كند و تنها راه نجات از دام اين تثليث، قبول ولايت اميرالمؤمنين(ع) و دوري از اضلاع خودپرستي و بت پرستي و عبادت حاصل از ولايت عهدي است.
چنانكه اميرالمؤمنين(ع) به كميل فرمودند: «يَا كُمَيْلُ انْجُ بِوَلَايَتِنَا مِنْ أَنْ يَشْرَكَكَ الشَّيْطَانُ فِي مَالِكَ وَ وُلْدِكَ»[2]
لذا امام رضا(ع) با قبول ولايت عهدي كه به شهادتش انجاميد، وجود اين اعتقاد تثليثي را مانع بازگشت حق به آل‌محمد(ع) دانسته و با تن دادن به شهادت، علاوه بر حفظ تقابل دو انديشه حق و باطل، تفاوت بين دو انديشه را نيز از نظر خاصيت و اثر نيز نمايان نموده و آشکار گرداند.
به همين دليل است که در حديث سلسله الذهب، امام رضا(ع) از جمله شروط توحيد و قبول قول «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» را نفي تثليث مأموني معرفي نمود كه صدق انسان در اطلاق اين قول، فقط با قبول ولايت، تحقق مي‌يابد.


** پاسخ امیرالمومنین به مرد اعرابی
اميرالمؤمنين(ع) در روز جنگ جمل به مردی اعرابی كه پرسيد آيا شما به اين مطلب كه «إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ» (3) قائل مي‌باشيد؟ فرمودند: اين قول به چهار صورت قابل تفسير است كه دو وجه آن غير جائز و دو وجه آن، جائز است و درباره يكی از دو وجه غير جائز فرمودند: اگر مقصود از واحد: «وَاحِدٌ يُقْصَدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا يَجُوزُ لِأَنَّ َا لَا ثَانِيَ لَهُ لَا يَدْخُلُ فِي بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَى أَنَّهُ كَفَرَ مَنْ قَالَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ» واحد عددي باشد كه در هنگام شمارش به كار گرفته مي‌شود، در اين صورت به كارگيري لفظ واحد درباره خدا جايز نمي‌باشد زيرا كسي كه نظير ندارد نمي‌توان او را در اعداد جا داد آيا نمي‌بيني كه هر كس بگويد كه خداوند سوّمين از سه موجود است او را نظير ساير خلق دانسته و كافر شده است امّا نكته جالبي كه در آغاز حديث، ذكر شده، اين است كه چون آن مرد در تكاپوي جنگ اين سؤال را مطرح نمود، لذا اطرافيان به او حمله‌ور شدند كه حضرت(ع) به آنها فرمودند: «دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِي يُرِيدُهُ الْأَعْرَابِيُّ هُوَ الَّذِي نُرِيدُهُ مِنَ الْقَوْمِ» او را رها كنيد زيرا مطلبي كه او مي‌خواهد بفهمد (و به ديگران بفهماند) همان چيزي است كه ما از لشكر مقابل، انتظار داريم كه بفهمند و به كار بگيرند.

** نكته مهم در اين حديث
از روايت فوق، به خوبي فهميده مي‌شود كه طلحه و زبير  و كساني كه جنگ جمل را به پا نمودند، هيچ يك توحيد خدا و يگانگي او در امر ربوبيّت را نپذيرفته و به همين دليل، به جنگ ولي خدا كه مدافع ربوبيّت و سبب بهره‌مندي از آن و مانع انكار اين حق بود، رو آورده بودند.

تثليث (هم عرض‌گرايي خالق و مخلوق) يا اعتقاد به معبود ديگر در كنار خدا!

طبق تعاليم اسلام و مباني وحياني آن، هدف از خلقت، آشكار نمودن حقيقت ربوبيّت و تجلي آثار آن، به سبب اعتقاد و عمل به ولايت اولياء خداست، ربوبيّتي كه تابع علم و حكمت و نيز قدرت الهي بر ايجاد و از بين بردن ريز و درشت اشياء عالم است (كه به اراده او، موجود شده و يا معدوم مي‌گردند).
خداوند به حاكميت و ولايت و امامت كسي جز پيشوايان معصوم(ع) امر ننموده لذا ولايت غير ايشان، به ناچار از مصدر و جايگاهي غير از خدا ناشي شده و به اتخاذ الهي غير از خدا (در كنار او) مي‌انجامد لذا در تفسير آيه «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»[11] سجدگاه‌هاي هفتگانه، از آنِ خداست پس به هنگام سجود و نهادن آنها بر خاك، غير خدا را نخوانيد، امام كاظم(ع) فرمودند: «هُمُ الْأَوْصِيَاء»[12] مقصود از مساجد (سجده‌گاه‌هاي هفتگانه) اهل بيت(ع) مي‌باشند (كه طبق روايات معرفت سبعه، عدد هفت بيانگر اسامي ايشان پس از تكرار نام‌هاي مشابه است). و در روايت ديگر از امام رضا(ع) آمده است كه «الْمَسَاجِدُ الْأَئِمَّة»[13]‌ مقصود از مساجد، امامان معصوم(ع) مي‌باشند.

** انكار ربوبيّت و غصب ولايت، منشاء ولايتعهدي است!
دشمنان خدا كه اين تفكر شوم را بنيان نهادند كه اهل بيت(ع) حقي در ولايت بر مردم ندارند و در حاكميت بر مردم با ديگران برابرند با نشر رسوبات انديشه فاسد خود، كار را به جايي رساندند كه در دوران خلافت بني عباس، مأمون با زيركي تمام امام رضا(ع) را نامزد ولايت غاصبانه‌اش كه ثمره انكار ربوبيّت الهي محسوب مي‌شد معرفي نموده و با طرح مسأله ولايتعهدي، انكار ربوبيّت الهي و اعتقاد به ولايت و ربوبيّت براي غير خدا را كه به خلافت دشمنان مي‌انجامد، شرط رسيدن به ولايت معرفي نمايد و امام رضا(ع) به اجبار مأمون لعنه‌ الله اين پيشنهاد را پذيرفت و در همان آغاز به يكي از شيعيان كه نزد حضرت(ع) نسبت به اين امر، اظهار مسرت نمود، فرمودند: «فَإِنَّ هَذَا أَمْرٌ لَا يَتِم‏» اين امر يعني ولايتعهدي هرگز به ولايت براي من منتهي نمي‌شود (زيرا ولايت من، نماد و نشانه و عامل بهره‌مندي از ربوبيّت خداست و ولايت مأمون نشانه انكار ربوبيّت و مانع برخورداري از آن است و هرگز مانع بهره‌مندي از ربوبيّت، به عامل بهره‌مندي از آن، نمي‌انجامد) و سرانجام اين ولايتعهدي به شهادت علي بن موسي(ع) منتهي شده و به اهل ايمان فهماند كه انديشه تثليثي و هم عرض انگاري خالق و مخلوق كه به هم سطح دانستن ولي خدا با دشمن او منتهي مي‌شود با اعتقاد به توحيد و يگانگي خدا در امر ربوبيّت (كه نشانه قبول آن، اتباع از ولايت اولياء او به عنوان ايادي قدرت الهي مي‌باشد) سازگار نمي‌باشد و همين هم سطح گرايي خالق و مخلوق و انكار ربوبيّت است كه موجب سقراط از قبول رسالت موسي(ع) امتناع كند چنانكه در نقل معتبر آمده است: «أِنَّهُ سَمِعَ بِمُوسى ع وَ قِيلَ لَهُ أَ و هاجَرْتَ إِلَيْهِ فَقالَ نَحْنُ قَوْمٌ مُهَذِّبُونَ فَلا حاجَةَ إِلى مَنْ يُهَذِّبُنا»[14] او از رسالت موسي(ع) آگاه شد و به او گفته شد كه آيا نزد موسي(ع) مهاجرت نمي‌نمايي؟ سقراط (كه مي‌دانست لازمه قبول رسالت، پذيرش ربوبيّت و دخالت خداوند در ريز و درشت امور است و از سويي ثمره قبول ربوبيّت و رسالت، پذيرش كاستي و اعتراف به نيازمندي و حاجت به اصلاح و تربيت و سعي در كسب كمال است لذا گفت: ما (صاحبان انديشه و رأي بوده و) مهذب و بي‌عيبيم لذا به كسي كه بخواهد ما را اصلاح كند حاجت نداريم.
* استاد حوزه و دانشگاه

۱۳۹۴/۶/۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...