به گزارش نما - تماشاگران امروز نوشت: من یکی از منتقدان جدی مرحوم دهداری بودم. البته نه منتقد همه کارها و تصمیمات ایشان. من بودم و یکی دو نفر از بچههای کیهان ورزشی که منتقد ایشان بودیم.
علی رئیسی روزنامه نگار سرشناس ورزشی یکی از شاهدان عینی ماجرای استعفای ملی پوشان در دوره پرویز دهداری بوده است. خبرنگاری که نامه استعفای بازیکنان را در هواپیما و در مسیر بازگشت از قطر در جیبش داشت و رسانه ای کرد. او از اتفاقات آن روزها و دهداری می گوید:
*آن موقع من در روزنامه ابرار کار میکردم. روزنامه دست اردشیر خان [لارودی] بود. خود اردشیرخان موافق ایشان بود. یک جاهایی با هم دعوا هم میکردیم.
*آقای وطنخواه (دستیار دهداری) یکبار آمد گفت این علی رئیسی که این چیزها را مینویسد، تا حالا از روی توپ پریده؟ ما یک مطلب نوشتیم با کمک اردشیر تیتر زدیم: شما مشکلات خودتان را درست کنید، ما از روی شط فرات میپریم!
*آقای دهداری از دستیارشان خیلی حمایت میکردند. یادم هست یکبار چنگیز دیر آمده بود سر تمرین، آقای وطنخواه گفته بود چرا دیر آمدی، جواب داده بود خانمم را بردم دکتر. وطنخواه هم گفته بود خانمت را میگفتی کسی دیگر ببرد دکتر. چنگیز هم جواب سر بالا داده بود، بهش برخورده بود. یا یکبار ابطحی داشته بستنی میخورده، وطنخواه پرسیده بود، چی میخوری، او هم جواب داده بود، بستنی! وطنخواه فکر کرده بود مسخرهاش کرده، صاف برده بود گذاشته بود کف دست دهداری. همه این ماجراها را میبرد به خود دهداری میگفت، در حالی که همیشه میگویند مربی یا دستیار باید، ضربهگیر باشد.
*در مورد ماجرای استعفای آن 14 نفر، حقیقتی هست که ممکن است خیلیها از آن خبر نداشته باشند. آنها 14 نفر نبودند، 15 نفر بودند. از سئول (بازیهای آسیایی سال 1986) که برمیگشتیم، داخل هواپیما محمد پنجعلی و حمید درخشان ما را صدا کردند، گفتند ما میخواهیم استعفا بدهیم، استعفانامه را هم نوشتهایم. من استعفانامه را از آنها گرفتم، گذاشتم توی جیبم گفتم من این را چاپ میکنم. خدا رحمت کند، اسم سیروس قایقران هم توی لیست بود. تا صبح هم لیست دست من بود. صبح که میخواستم بروم ته هواپیما، سیروس من را صدا کرد. دقیقا یادم هست بغل مرتضی یکه نشسته بود. گفت علی جان اسم من را خط بزن، گفتم چرا، گفت چون میخواهم یک وام 10 هزار تومانی بگیرم و این وام را باید آقای (بهمن) صالحنیا، که آن زمان کمک آقای دهداری بود، امضا کند.
همه این دعواها از جایی شروع شد که رضا وطنخواه کوتاه نمیآمد. به اسم مبارزه با بازیکنسالاری و این حرفها، همه چیز رو میبرد به دهداری میگفت. دهداری هم مجبور میشد واکنش نشان دهد. دهداری چون ناچار بود از کمکهایش دفاع کند، ناچار بود روبهروی بازیکنان بایستد. روشش هم این بود که بازیکنهای بزرگ مثل پنجعلی، درخشان یا چنگیز را میگذاشت بیرون تا به اصطلاح شاخشان را بشکند و حساب کار دست بقیه بیاید. بازیکنهایی هم بودند مثل مجید نامجومطلق، مرتضی یکه، نادر میراحمدیان که به اینها واقعا اعتقاد داشت.
*با همه اینها واقعا نمیتوان کتمان کرد که مرحوم دهداری آدم اخلاقگرایی بود. یک روز بازی با تیم نپال، مرتضی کرمانی مقدم چندبار دفاع راست نپال را دریبل میکند و لایی بهش میاندازد. دهداری کرمانیمقدم را تعویض میکند. کمکهایش میگویند این که داشت خوب بازی میکرد. میگوید این فکر نمیکند ممکن است نامزد این بازیکن یا فک و فامیلش بالا نشسته باشند، فکر نمیکند نباید تحقیرش کند. واقعا این چیزها برایش مهم بود. درسخواندن بچهها برایش مهم بود.
*البته طیفی از روزنامهنگارها هم که مسائل اعتقادی را خیلی جدی پیگیری میکردند با ایشان سر یک سری از ماجراها مشکل داشتند. مثلا یادم هست یکبار به ایشان گیر داده بودند که چرا فلان روز که روز استقلال آمریکا بوده، تیم رفته فلانجا بازی کرده و گل انداخته. از این داستانها زیاد بود ولی مشکل اصلی آقای دهداری با بچههای تیم بود. سر بحثهای انضباطی سفت و سخت. مثلا میگفتند با ما گیر میدهد که چرا تو صف حرکت نکردی، چرا موقعی که خلال دندان توی دهنت کردی، دستت را جلوی دهانت نگرفتی. یکجور انضباط به قول خودشان پادگانی توی تیم ملی بود که بچهها زیر بارش نمیرفتند چون توی باشگاههایشان به این فضا عادت نداشتند. یکبار هم که تیم خارج کشور بوده، چنگیز رفته بود سلمانی. از شانس این، آرایشگر خانم بوده. ماجرا به گوش دهداری میرسد و او هم چنگیز را بازخواست میکند. بنده خدا میگوید من تقصیری نداشتم، رفتم توی سلمانی، از کجا بدانم خانم میآید موهایم را کوتاه میکند.
با همه اینها به نظر من دهداری شهامت زیادی داشت. واقعا ویژگی مثبتش همین بود. اصلا ترسی نداشت از بازی دادن به بازیکنهای جوان. همیشه هم میگفت بازیکنهای ایرانی آنقدر با هم فرق ندارند که نشود برای کسی جانشین پیدا کرد.
قایقران به خاطر وام 10 هزارتومانی استعفایش را پس گرفت
۱۳۹۴/۹/۳