نسخه چاپی

هشدار درباره واردات «شیشه» از هند و پاكستان

اگر قیمت شیشه پایین آمده نشان‌دهنده این است كه از مسیری به بازار شیشه تزریق می‌شود. كشفیات ما در خاش و سراوان موید هجمه خارجی است و ما بخشی از محموله را كشف كردیم و تمام محموله كشف نمی‌شود.

به گزارش نما به نقل از راه دانا؛ سیمای اعتیاد نگران‌کننده است. نگران‌کننده «شده» است. دولت، حوزه انتظامی و مقابله و درمان دست به دست هم داده‌اند تا از گستردگی مهم‌ترین معضل جامعه - افزایش شیوع و بروز اعتیاد- جلوگیری کنند. تلاش‌ها، شبانه‌روزی و به نهایت، توان فرساست. اما اتفاقی که در سوی مقابل می‌افتد چندان رضایت بخش نیست.

به گزارش اعتماد، متولیان مقابله با اعتیاد در مواجهه با آسیب‌دیده‌ترین قربانیان اعتیاد- معتادان خیابان خواب- شاهد هستند موادی که تولید و توزیع می‌شود، هر روز نسبت به روز قبل متشکل است از ترکیباتی خطرناک‌تر، ناتوان‌کننده‌تر و آسیب‌زاتر. متولیان مقابله با اعتیاد شاید از معدود کارشناسانی هستند که امروز و دیروز وارد عرصه حرفه خود نشده‌اند و کارکشته‌های قد و قامت‌دار این حوزه هستند. اما همان‌ها اذعان دارند که آنچه می‌بینند و اتفاقی که امروز در جریان است، دردناک‌ترین تجربه حرفه‌ای آنهاست چون امروز، آنچه مافیای مواد مخدر به خورد معتادان می‌دهد، چیزی نیست جز شوکران مرگ. مرگی تدریجی. شاید دو دهه قبل، شاید سه دهه قبل، قاچاقچیان مواد مخدر، مهربان‌تر بودند و هنوز لایه نازکی از شفقت بر دل‌شان بود که جز مورفین و تریاک و هرویین و با ترکیبات نسبتا مشخص، دست به کار جنس دیگری نمی‌شدند. شاید هم معتادان، قانع‌تر بودند که همان آمد و رفت خفیف خماری و نشئگی راضی‌شان می‌کرد.

و امروز... پرویز افشار؛ معاون کاهش تقاضا و سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر، در گفت‌وگویی که با «اعتماد» دارد، در پاسخ به پیش بینی درباره تولیدات جدید مافیای مواد مخدر، چند ثانیه‌ای مکث می‌کند. مکثی نه از سر بی‌اطلاعی. از نگرانی. نگرانی از اینکه امروز مجموعه عظیم «مافیای مواد مخدر»، دیگر آن بی‌سوادها و کم‌سوادهای ٤٠ سال قبل نیستند که به تراوش خشخاش و رسوب تریاک روی گونی‌های بی‌رنگ کارگاه‌های متعفن و تخمیر دست ساز محصول‌شان دلخوش کنند. امروز، مردان و زنان تحصیلکرده، پشت میزهای مجهزترین آزمایشگاه‌ها نشسته‌اند تا از ترکیب صدها ماده شیمیایی، به مخرب‌ترین محصول ساخت «انسان» برای ویرانی «انسان» برسند. رسوب این تحقیق و تفحص گران‌قیمت و گسترده می‌رسد به آن «آشپزخانه‌های» حقیر جنوب غربی پایتخت اما محصول نهایی، اندیشه ساخت مخرب‌ترین محصول بی‌رقیب، باز هم از همان آزمایشگاه‌ها بیرون می‌آید. بعد از خواب موقت بازار مصرف ایران و فرو نشست تب «شیشه» که ناشی از اقدامات انتظامی و امنیتی دولت برای مقابله با آشپزخانه‌ها و ورود پیش‌سازهای روانگردان است، واقعا باید به استقبال چه موجی با چه حجمی، با چه شدتی، و با چه ترکیباتی رفت؟

آقای افشار، به پاتوق‌های معتادان سر می‌زنید؟

بله. بعضی هفته‌ها منظم و بعضی هفته‌ها نامنظم... اما حداقل، هفته‌ای یک یا دو بار سراغ پاتوق‌ها می‌روم.

چه می‌بینید در پاتوق‌ها؟

مجموع اتفاقاتی منجر به این می‌شود که افرادی، حداقل مهارت‌های‌شان را از دست داده و به معتاد آخر خطی و معتاد متجاهر خیابانی تبدیل شوند. اما ما در پاتوق‌ها، فقط معتادان تزریقی آخر خط خیابانی نمی‌بینیم بلکه بعضی دیگر از آسیب‌دیدگان اجتماعی را هم می‌بینیم که با این گروه مخلوط شده‌اند. مثل برخی اتباع بیگانه که سرپناه یا حامی ندارند، برخی کارگران فصلی که از شهرهای دیگر و به امید کار به تهران آمده‌اند اما مثلا به علت رکود ساخت و ساز در سال‌های اخیر، بیکار شده و سرپناهی برای خواب ندارند، برخی افراد بی‌سرپناه که باید متولی خاص داشته باشند، برخی زنان خیابانی که البته تعدادشان خیلی خیلی کم است اما در پاتوق‌ها آنها را می‌بینیم. مجموع این افراد، در پاتوق‌های مصرف مواد مخدر و در فضایی زندگی می‌کنند که حداقل امکانات بهداشتی را هم ندارد و مجبورند برای گرم کردن خودشان روزنامه و چوب و پلاستیک آتش بزنند و این شرایط باعث می‌شود در ورود به پاتوق‌ها، تمام این افراد را بر اساس شکل ظاهرشان یکی ببینیم و فکر کنیم همه این افراد، معتاد متجاهر خیابانی هستند در حالی که واقعا این‌طور نیست و درپی بازدیدهایی که از این پاتوق‌ها دارم و ارزیابی‌هایی که انجام دادیم، می‌گویم که برخورد با پاتوق‌های مصرف، صرفا برخورد با داستان اعتیاد نیست بلکه برخورد با آسیب‌های اجتماعی است. شهرداری به عنوان متولی ساماندهی متکدیان و افراد سرگردان فاقد سرپناه، باید تعدادی از این افراد را متکفل شود. بین این افراد، بیماران مزمن روانی هست و بنا بر تصریح قانون، بهزیستی متولی آنهاست. تعدادی هم معتاد متجاهر خیابانی هستند اما قبل از آنکه به فکر جمع‌آوری آنها باشیم باید به فکر قبل از جمع‌آوری باشیم. روح حاکم بر قانون مبارزه با مواد مخدر، درمان بوده و قطعا بر برخوردهای قهری و جمع‌آوری تاکید نداشته چنان‌که ماده ١٦ و ترک اجباری، آخرین بند قانون است.

البته بیشترین اعتراض‌ها به ماده ١٦ بوده چون این تلقی اشتباه حاکم شده که انتقال به اردوگاه ترک اجباری نخستین راه مقابله با اعتیاد است.

بله. فکر می‌کنند این راهکار اصلی برای حل مشکل اعتیاد است در حالی که قانونگذار، شفاف گفته که اعتیاد را باید درمان کرد و ساز و کار درمان هم به صراحت در تبصره ب ماده ١٥ قانون آمده و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به نیابت از دولت، مکلف به ایجاد زمینه برخورداری از درمان از طریق فراهم کردن پوشش بیمه درمان برای تمام معتادان و حمایت‌های اجتماعی برای معتادان بی‌بضاعت است که باید هر سال در بودجه سنواتی این تمهیدات را منظور کند. ما نگاه‌مان را از این تکلیف قانون برداشتیم و به آخر خط نگاه کردیم که اشتباه است چون اگر در مراحل اول و برای پیشگیری اولیه و درمان داوطلبان سرمایه‌گذاری کنیم، تعداد آخر خطی‌ها به حداقل می‌رسد. متاسفانه حلقه واسطه بسیار کمرنگ دیده شده است.

که همان درمان داوطلبانه و تشویق به درمان داوطلبانه بوده.

تشویق به درمان داوطلبانه از طریق ایجاد فرصت و امکانات و بودجه. ٨٨ درصد درمان اعتیاد در کشور ما، غیر دولتی است و فقط افراد متمکن می‌توانند به بخش غیر دولتی مراجعه کنند. به نظر من، تا وقتی این حلقه واسطه را فراهم نکرده‌ایم، نمی‌توانیم این معتادانی که در خیابان می‌بینیم را معتاد متجاهر بنامیم. معتاد متجاهر کسی است که با وجود داشتن فرصت درمانی، برای درمان داوطلبانه مراجعه نکند.

البته بسیاری از این معتادان خیابانی هنوز نمی‌خواهند اعتیادشان را ترک کنند.

تعدادی از اینها، حداقل ٣٠ درصدشان، اگر در مراکز ماده ١٥ فرصت فراهم شود می‌آیند برای ترک داوطلبانه. این برداشت شخصی من است. تعداد دیگری می‌مانند که اگر ما یک دهه یا پنج سال قبل، زمینه درمان داوطلبانه را فراهم کرده بودیم، آنها هم آخر خطی نمی‌شدند و حتما برای ترک اعتیاد مراجعه می‌کردند. اما چه کسانی در آن انتها باقی می‌مانند؟ اگر حلقه واسطه ماده ١٥ را فراهم کردیم و با وجود پوشش بیمه درمان و درمان بهره‌مند از یارانه و ارزان، مراجعه نکردند، مصداق ماده ١٦ و درمان اجباری هستند. اما باز هم پیش از اجرای ماده ١٦ برای این افراد، اتفاق دیگری باید رخ بدهد. در سیاست‌های کلان ابلاغی مقام معظم رهبری، قوانین مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام، برنامه‌های چهارم و پنجم و ششم توسعه، چند حکم بسیار روشن داریم که به صراحت بر کاهش آسیب اعتیاد و مدیریت مصرف مواد از طریق خدمات پیشگیری تاکید دارد. کاهش آسیب اعتیاد و مدیریت مصرف مواد یعنی چه؟ یعنی امکان ترک و درمان کامل تعدادی از معتادان تزریقی و آخر خطی که ما آنها را به عنوان معتاد متجاهر می‌شناسیم، در مراکز درمان اقامتی یا غیر اقامتی، اجباری یا غیر اجباری، بسیار بسیار کم است چون سیستم انکفالین (هورمون مخدر طبیعی بدن)، اندورفین (هورمون مسکن طبیعی بدن)، سروتونین (هورمون نشاط بخشی)، دوپامین (هورمون انرژی‌زا) و نوروترانسمیترای مغزی‌ (انتقال‌دهنده عصبی) دچار مشکل جدی شده و هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی شود که می‌تواند این افراد را ظرف یک یا پنج ماه به ترک کامل اعتیاد برساند. دنیا برای این افراد مداخلات کاهش آسیب اعتیاد اجرا می‌کند و خدماتی ارایه می‌دهد که این گروه از معتادان، ضمن ادامه اعتیاد، کم‌خطرترین نوع مصرف را داشته باشند به گونه‌ای که به خود و دیگران آسیبی نرسانند. فلسفه کاهش آسیب اعتیاد این است که ما به هیچ عنوان اعتیاد این افراد را تایید نمی‌کنیم اما به آنها می‌گوییم تو دیگر هیچ راهی جز ادامه مصرف مواد نداری و ١٠ بار و ٢٠ بار و ٥٠ بار به مرکز اقامتی و مراکز درمان نگهدارنده مراجعه کردی و هر بار هم اعتیاد تو عود کرده و بنابراین، باید تحت پوشش مداخلات کاهش آسیب اعتیاد باشی. ما در این مداخلات، بین بدترین و بدتر، بدتر و بد، باید کم‌خطرترین را انتخاب کنیم. اگر با معتاد تزریقی مواجهیم که سه بار در روز تزریق هرویین دارد، باید با مداخلات کاهش آسیب، او را به سمت قطع تزریق و درمان نگهدارنده با متادون ببریم. اگر به مراکز کاهش آسیب مراجعه نمی‌کند، موبایل سنترها (گروه‌های سیار در بزرگراه‌ها برای ارایه خدمات کاهش آسیب اعتیاد) به او متادون برسانند. باید خدمات کاهش آسیب اعتیاد را در کوله‌پشتی تیم‌های امداد‌رسان سیار outreach بگذاریم که وارد محله‌ها بشوند. این کار چند مزیت دارد. این معتاد با دریافت این خدمات دچار رفتارهای پر‌خطر نمی‌شود. با کنار گذاشتن تزریق، از ابتلا به ایدز و هپاتیت و بیماری‌های ناشی از تزریق مثل آندوکاردیت (استقرار و تکثیر عامل عفونی در سطح داخلی قلب و دریچه‌ها) و آبسه مغزی (تجمع چرک ناشی از یک عفونت باکتریال در مغز) مصون می‌ماند. به خاطر کنار گذاشتن رفتارهای مخاطره‌آمیز، حتی از طریق رفتارهای جنسی‌اش هم ناقل بیماری‌های عفونی به دیگران نخواهد بود و بسیار مهم‌تر اینکه این فرد یک انسان است مثل ما. بعد از گذشت مدتی، تعداد قابل توجهی از این افراد، وقتی خدمت کاهش آسیب و غذا و حداقل خدمات بهداشتی را دریافت کردند، وقتی با آنها حرف زدیم، بعد از یک یا دو یا سه ماه می‌گویند که می‌خواهند اعتیادشان را درمان کنند. این افراد، بارها در پاتوق‌های مصرف پیش من آمده‌اند و می‌گویند ما قبلا نمی‌خواستیم اعتیادمان را ترک کنیم اما امروز می‌بینیم که می‌توانیم زندگی از نوع دیگری هم داشته باشیم و می‌توانیم جور دیگری هم فکر کنیم. شما به ما احترام می‌گذارید و ما هم باید برای خودمان ارزش قائل شویم. ما دیگر آن آدم قبل نیستیم و می‌خواهیم اعتیادمان را درمان کنیم. شما ما را معرفی کنید که برای درمان به کجا مراجعه کنیم.

و این، هدفی است که شما از سال‌ها قبل می‌خواستید به آن برسید.

نه فقط من، فلسفه کاهش آسیب اعتیاد این است که افراد را از بدترین به سمت بدتر و بد و خوب و خوب‌ترین بیاوریم که مانند سایر داوطلبان درمان اعتیاد، وارد برنامه درمان کامل یا درمان نگهدارنده شوند. همین که یک معتاد تزریقی آخر خطی، با روزی سه بار تزریق و ناقل بالقوه ایدز که گوشواره دختر من و شما را می‌برده و شیشه اتومبیل‌ها را می‌شکسته و ضبط و هر آنچه بوده می‌برده و به یک‌دهم قیمت می‌فروخته که قوت لایموت یا موادش را تامین کند، وارد برنامه درمانی می‌شود که خطری برای جامعه نداشته باشد و کمترین آسیب را هم به خودش بزند، این یعنی توفیق و این افراد همان گروهی هستند که اگر چند بار هم دستگیر و جمع‌آوری‌شان کنیم و به مراکز اقامتی اجباری ببریم، در بازگشت باز هم مواد مصرف می‌کنند. نه اینکه در این کار عمدی داشته باشند. این افراد از آن اردوگاه درمان اجباری که بیرون می‌آیند کجا باید بروند؟ ما که محیط اجتماعی جدیدی برای آنها نساختیم. برای مدتی موقت، دو ماه، سه ماه، شش ماه در یک محیط متفاوت بودند اما در بازگشت از آن محیط می‌بینند که حمایت‌های اجتماعی، مهارت‌سازی، شغل و زمینه اتصال به خانواده در حد کفایت وجود ندارد. پس دوباره باید به همان محیط اجتماعی قبل برگردند. محیط اجتماعی قبل هم یعنی آن محیطی که فشار گروه همسان وجود دارد و اغلب مصرف‌کننده مواد هستند.

و مواد‌فروش آنجاست.

بله و این فرد باید برای تامین غذا و نه حتی برای تامین مواد، تکدی‌گری کند یا مواد مخدر بفروشد و تمام این فاکتورها او را دوباره به سمت اعتیاد و رفتارهای پر‌خطر سوق می‌دهد.

ما با تناقض‌هایی در جامعه مواجه هستیم. نیروی انتظامی موظف به جمع‌آوری معتاد متجاهر خیابانی است. در مقابل این اقدام، شهرداری، برنامه یک لقمه مهربانی و توزیع غذا و لباس برای معتادان خیابان خواب برگزار می‌کند و سازمان بهزیستی به مراکز گذری کاهش آسیب اعتیاد مجوز خدمات می‌دهد تا این معتاد خیابان خواب، ضمن دریافت خدمات کاهش آسیب، با خوردن یک وعده غذای گرم در این مراکز، حداقل از گرسنگی نمیرد. این تناقض‌ها را چطور تحلیل می‌کنید؟

من در این اقدامات تناقض نمی‌بینم. این اتفاقات ناشی از نبود هماهنگی است. باید شاکله خودجوشی بین انجمن‌های غیر دولتی تشکیل شود که خدمت‌دهی به معتادان خیابان خواب از نظم و استمراری برخوردار شود که ضمن تغییر ندادن توقعات، باعث وصل دایمی معتادان خیابانی به این چرخه و اثر‌بخشی مستمر باشد. نه آنکه روز یکشنبه پنج نوع غذا در یک محل توزیع شود اما روز سه‌شنبه هیچ. اگر شاهد چنین اتفاقی هستیم ناشی از فقدان هماهنگی است. از سوی دیگر، نیروی انتظامی و امنیتی ما وظایفی غیر از مقابله با عرضه بر عهده دارد که اینجا مشکل ایجاد می‌شود. جمع‌آوری و ساماندهی معتادان خیابانی یک مساله چند وجهی پیچیده است و به نظر من، جمع‌آوری این افراد ساده‌ترین کار است و به آسانی ممکن است ظرف یک هفته یا ١٠ روز، افرادی را بنا بر ظاهرشان جمع‌آوری کنیم. اما با چه نیتی آنها را جمع‌آوری می‌کنیم؟ با این نیت که آنها را درمان کنیم؟ روح حاکم بر قانون مبارزه با مواد مخدر، درمان است و صراحت قانون می‌گوید فردی که برای درمان اقدام نکند، توسط پلیس جمع‌آوری می‌شود و با حکم مقام قضایی، دلالت و ارجاع می‌شود به مراکز درمانی ماده ١٦ یا تبصره ب ذیل ماده ١٦ که قاضی می‌تواند برای یک بار، او را به مراکز ماده ١٥ برای درمان داوطلبانه ارجاع دهد. اگر تلقی ما از جمع‌آوری معتادان متجاهر خیابانی، اجرای روح قانون و درمان آنهاست، نباید نگاه‌مان را به جمع‌آوری معتادان محدود کنیم بلکه باید ببینیم آیا به اندازه کافی امکانات برای مراکز ماده ١٦ داریم؟ اگر مرکز ماده ١٦ نداریم، آیا مرکز ماده ١٥ به تعداد کافی داریم؟ آیا بودجه و امکانات داریم؟ قبل از آن هم باید وزارت تعاون را تحت فشار قرار داده باشیم که پوشش بیمه درمان و حمایت‌های اجتماعی را برای داوطلبان درمان و معتادان کم‌بضاعت فراهم کرده باشد. اگر این زیر‌ساخت‌ها را نداریم، به نظر من چندان بجا نیست که به این فرد بگوییم تو از مصادیق معتاد متجاهری و بیا ما به شکل اجباری تو را جمع کنیم و ببریم به محیط بسته‌ای و در کنار تعداد دیگری از افراد و با وجود خطرات احتمالی نگهداری کنیم و نیت‌مان از نگهداری چیست؟ اگر نیت درمان اعتیاد داریم، ببینیم که آیا امکانات درمانی داریم؟ در حالی که می‌بینیم در بسیاری موارد، نیت از جمع‌آوری و نگهداری، درمان نیست. به هر حال بخش انتظامی ما دغدغه‌های خاطر جدی از جمله ایجاد امنیت و مقابله با خرده جرایم و خرده سرقت‌ها دارد و می‌گوید بخش قابل توجهی از این جرایم منجر به ناامنی و تشویش خاطر مردم، توسط معتادان متجاهر اتفاق می‌افتد و باید آنها را جمع کنیم. اما آیا جمع کردن این افراد، تنها نسخه و شفابخش اصلی است؟ من اعتقاد دارم خیر. چون ما اینها را جمع می‌کنیم و به محیط بسته ماده ١٦ می‌بریم و طی مدت سه ماه و شش ماه و یک سال، خرده جرایم کم می‌شود و همه هم خوشحال می‌شویم. اما بعد چه اتفاقی می‌افتد؟

باز برمی‌گردند و با اعتیاد شدیدتر.

نه الزاما با اعتیاد شدیدتر. اما اتفاق دیگری در کف خیابان می‌افتد. خرده‌فروش یک پاتوق، تعدادی مشتری داشته. ما با اجرای طرح‌های مقطعی، با نیت درمان و کاهش خرده جرایم، این مشتری‌ها را گرفتیم و به مراکز ماده ١٦ بردیم. خرده‌فروش سعی می‌کند از افراد در معرض خطر، افراد پر‌خطر بسازد که بازار خودش را حفظ کند. ما ٥٠ نفر را در یک پاتوق جمع می‌کنیم و سه ماه به مرکز ماده ١٦ می‌بریم وقتی برمی‌گردیم، حداقل ٣٠ معتاد جدید در آن پاتوق وجود دارد و آن ٥٠ نفری هم که گرفته بودیم، بعد از آزاد شدن از مرکز ماده ١٦ به این تعداد اضافه می‌شود و جمع پاتوق به ٨٠ نفر می‌رسد. این افزایش در شرایطی ایجاد می‌شود که نگاه‌مان به جمع‌آوری معتادان خیابانی، فقط کاهش خرده جرایم باشد و نخواهیم از این فرصت، حداکثر استفاده را برای درمان کامل افراد ببریم. در حالی که اگر در همان مراکز ماده ١٦ خدمات مددکاری و درمان نگهدارنده و سم‌زدایی و حرفه‌آموزی و اتصال به خانواده را فراهم کنیم، افراد، دیگر به آن پاتوق برنمی‌گردند.

برآوردی دارید که چه تعداد از معتادان به کارتن‌خوابی و آخر خط و زندگی در پاتوق‌ها می‌رسند؟

چند عامل در سنوات اخیر باعث افزایش معتادان خیابانی شد. الگوی مصرف مواد از سنتی به صنعتی تغییر کرد. مصرف‌کنندگان مواد سنتی، بسیار دیرتر مهارت‌های‌شان را از دست می‌دادند و به فقدان مهارت و کف خیابان می‌رسیدند. حداقل، هشت الی ١٠ سال طول می‌کشید اما مصرف‌کننده مواد صنعتی، حداکثر ظرف مدت دو الی چهار سال به آخر خط و کف خیابان می‌رسد چون افراد، شیشه و ترامادول و بنزودیازپین و الکل را در کنار هم مصرف می‌کنند و مصرف چنددارویی، بسیار سریع‌تر سیستم‌های مغزی و مهارت‌های افراد را از بین می‌برد و کف خیابانی می‌شوند. ما در این سال‌ها با تغییر الگوی مصرف از مردانه به زنانه مواجه شدیم و تعداد زنان معتادمان در طول یک دهه، از پنج درصد کل معتادان به ٩ درصد رسیده و زنان نسبت به عوارض اعتیاد بسیار حساس‌ترند و سریع‌تر به آخر خط می‌رسند. خدمات کاهش آسیب‌مان هم در این سال‌ها کم شد. ما از پیشکسوتان و پیشتازان کاهش آسیب اعتیاد در دنیا بودیم. یادتان هست که ما خدمات کاهش آسیب اعتیاد را زمانی در زندان‌ها و کلینیک‌های مثلثی و دانشگاه‌ها و گوشه و کنار پارک‌ها و خیابان‌های‌مان راه انداختیم که صحبت از خدمات کاهش آسیب در بسیاری از کشورها با ترس همراه بود. ما یک دوران طلایی داشتیم اما با گذشت زمان، نه‌تنها این خدمات کم‌رنگ‌تر شد و با وجود تغییر الگوی مصرف، بازنگری هم در محتوا و بسته خدمتی انجام نشد، بلکه بودجه‌های خدمات هم به‌شدت کاهش یافت. مجموع این عوامل باعث شد که ما امروز، معتاد متجاهر خیابانی بیشتر ببینیم. سرشماری معتاد متجاهر خیابانی چندان مقدور نیست اما بنا بر مجموع آمار انجمن‌های غیر‌دولتی و نیروی انتظامی و مراکز ارایه خدمات کاهش آسیب اعتیاد، برآورد ما حدود ٤٠ الی ٥٠ هزار معتاد متجاهر خیابانی در کل کشور و در تهران، حدود ١٠ الی ١٥ هزار نفر است. اما آیا تمام این ١٠ الی ١٥ هزار نفر، کارتن‌خواب هستند؟ من به عنوان یک کارشناس که به پاتوق‌ها سر می‌زنم، در این باره شک دارم. تعدادی از این افراد که واقعا هیچ سرپناهی ندارند و هر شب در پاتوق هستند را، می‌توانیم از مصادیق کارتن‌خوابی بدانیم اما فردی که یک یا دو شب در هفته، برای تامین مواد و مصرف یا به هر دلیل به پاتوق می‌آید و سرپناهی دارد، کارتن‌خواب نیست. برداشت من این است که اگر برای همین ١٥ هزار معتاد خیابانی در تهران، فرصت درمان رایگان و خدمات کاهش آسیب مطابق تاکید ماده ١٥ فراهم شود، تعداد کارتن‌خواب‌های تهران و مشمولان تجاهر به اعتیاد، حداقل به نصف کاهش می‌یابد.

اما برآوردی از اینکه چه تعداد مصرف‌کننده مواد روانگردان، از خانه‌ها به کارتن‌خوابی می‌رسند امکان‌پذیر نیست؟

چنین برآوردی وجود ندارد اما مصرف‌کنندگان روانگردان‌ها، خیلی زودتر مهارت‌های‌شان را از دست می‌دهند و به همین دلیل باید تمام همت‌مان را بر کاهش تغییر الگوی مصرف از مواد سنتی به صنعتی بگذاریم. کارهای خوبی هم انجام داده‌ایم. مرزها را به خوبی کنترل کردیم و مسوولان گمرک را آموزش دادیم. امسال ٢٥٠ تن پیش‌ساز در گمرکات کشف شده. پیش‌سازهایی که با جوشاندن و مخلوط شدن با برخی مواد به شیشه تبدیل می‌شد. وزارت بهداشت هم واردات سودوافدرین را به شدت کاهش داد. زمانی ایران در مظان اتهام تولید شیشه بود گرچه اطلاعات موثقی درباره تولید شیشه با ابعاد بسیار گسترده وجود نداشت. اما پیش‌سازها بود و آشپزخانه‌ها هم چندان قابل کنترل نبود. ما توانستیم مانع از دسترسی آشپزخانه‌ها به پیش‌سازها شویم و امروز شرایط معکوس شده و چندین محموله شیشه وارداتی از افغانستان و پاکستان به سمت سراوان و خاش کشف شده که تولید هند، پاکستان یا افغانستان بوده است.

افت و خیز اخیر قیمت شیشه به دلیل واردات قاچاق بوده؟ یعنی مافیا موفق شد با واردات قاچاق، قیمت ١٠٠ هزار تومانی هر گرم شیشه را بشکند که امروز قیمت شیشه کمی ارزان شده؟

معادله تابع عرضه و تقاضاست. هرچه عرضه کمتر باشد، قیمت بالاتر می‌رود. هر وقت شوکی به بازار وارد شد یا قیمت بالا رفت باید بدانیم که عرضه مواد به اشکال مختلف کم یا زیاد شده است. اگر قیمت شیشه پایین آمده نشان‌دهنده این است که از مسیری به بازار شیشه تزریق می‌شود. کشفیات ما در خاش و سراوان موید هجمه خارجی است و ما بخشی از محموله را کشف کردیم و تمام محموله کشف نمی‌شود. نگرانی جدی هم این است که با کنترل مرزهای زمینی، راه‌های دریایی پیش روی قاچاقچیان است که شاهد تغییر مسیر ترانزیت از مرزهای شرقی به سمت آب‌های خلیج فارس و استان‌های همجوار هستیم.

شایعاتی بوده مبنی بر اینکه به دلیل گرانی قیمت شیشه، مصرف کراک در پاتوق‌ها مشاهده شده. از بازگشت کراک گزارشی دارید؟

گزارش رسمی مبنی بر کشفیات بالای پلیس نداریم اما از ارایه‌دهندگان خدمت در پاتوق‌ها شنیدیم که مصرف هرویین افزایش داشته. کراک، هرویین فشرده است به اضافه برخی ناخالصی‌ها. کاملا محتمل است که وقتی قیمت شیشه بالا رفت، افراد به سمت سایر مواد می‌روند. اخیرا شاهد تغییر بسیار آرام الگوی مصرف از مواد صنعتی به سمت مواد سنتی بوده‌ایم البته شیب منحنی این تغییر، شتابان نیست اما برای ما اتفاق خوبی است چون مداخلات کاهش آسیب اعتیاد موفق‌تر خواهد بود و برای مصرف مواد سنتی، درمان نگهدارنده دارویی داریم و می‌توانیم معتادان را به سمت درمان با بوپرونورفین، متادون یا شربت تریاک ببریم. مهم‌تر اینکه مصرف‌کنندگان مواد سنتی، بسیار دیرتر آخر خطی می‌شوند ضمن آنکه در مصرف‌کنندگان شیشه، مهارهای رفتاری برداشته شده و قضاوت‌ها از بین می‌رود و علاوه بر آنکه معتاد شیشه، کمتر به سمت درمان داوطلبانه می‌آید، جرایم بیشتری هم مرتکب می‌شود در حالی که مصرف‌کنندگان مواد سنتی، آسان‌تر به سمت درمان می‌آیند و ارتکاب به جرم هم بین آنها کمتر است.

چندی است که برخی متهمان به جرایم به عنف یا قتل‌های خشن، در دادگاه عنوان می‌کنند که پیش از ارتکاب جرم شیشه مصرف کرده بودند. اظهارات این‌گونه متهمان تا چه حد از نظر علمی مورد رد یا تایید است؟

وقتی افراد شیشه مصرف می‌کنند و بیش از حد مصرف می‌کنند ممکن است دچار پارانویا و بدبینی بشوند یا توهماتی پیدا کنند و دست به جرایم خشن بزنند و حتی مرتکب خشونت علیه خانواده و قتل‌های خانوادگی بشوند و چندان هم به اعمال‌شان بصیرت نداشته باشند. اثبات شده که با مصرف مواد روانگردان، پاره‌ای از مهارها از رفتار فرد برداشته شده و مرتکب رفتارهای پرخطر جنسی، تهاجم به دیگران، خشونت در سایه بدبینی و توهمات می‌شود. این تاثیرپذیری از نظر علمی ثابت شده اما چون فرد، به هنگام مصرف شیشه آگاهی داشته به هیچ عنوان مسوولیت از او برداشته نمی‌شود و باید این پیام روشن را به تمام مصرف‌کنندگان مواد بدهیم که مصرف، عالمانه و کاملا اختیاری بوده و کسی او را به مصرف شیشه وادار نکرده بلکه اختیار خودش بوده بنابراین، از نظر مبانی حقوقی، مصرف شیشه رافع مسوولیت نیست که فردی این بهانه را مطرح کند که من هنگام ارتکاب به قتل، الکل یا مواد روانگردان مصرف کردم. چرا مصرف کردی؟ قانون پاسخ این سوال را دارد. برخی افراد دچار اختلالات روانی هستند که تشخیص این مورد هم بسیار دشوار است و در بررسی‌های پزشکی قانونی صرفا موارد بسیار نادری درباره جنون و سلب اختیار از متهم تایید می‌شود و آسان نیست که فردی با استفاده از این حربه‌ها بتواند شانه خود را از مسوولیت قانون خالی کند.

شاهد ابراز نگرانی گسترده مسوولان وزارت بهداشت و بهزیستی و انجمن‌های غیر دولتی نسبت به اعتیاد کودکان هستیم. چرا اعتیاد کودکان تا این حد نگران‌کننده است؟ به این دلیل نیست که کودکان می‌توانند مشتریان ماندگارتری برای قاچاقچیان باشند؟

ما دو گروه را در اولویت قرار دادیم. زنان و کودکان. دغدغه خاطر ما برای توجه به کودکان ناشی از افزایش بیش از حد مصرف مواد در آنها نیست بلکه هر‌چه سن شروع مصرف پایین‌تر باشد، فرد زودتر به انتهای خط می‌رسد و تخریب جدی‌تری در او ایجاد می‌کند و احتمال درمان و بهبودی کامل کمتر خواهد شد. متاسفانه کودکان معتاد برای بسیاری از جرایم از جمله توزیع مواد مخدر و بهره‌کشی جنسی و خرده‌جرایم و جرایم سازمان‌یافته هم مورد استفاده ابزاری قرار می‌گیرند. محیط دنیا باید برای کودکان محیط بسیار امنی باشد. کودک حق دارد از فرصت زندگی، داشتن والد، سرپناه و تحصیل به عنوان حق طبیعی بهره‌مند شود. ما هم کنوانسیون حقوق کودک را پذیرفته‌ایم و الزامات بین‌المللی داریم و صرفنظر از الزام بین‌المللی، انسانیم، مسلمانیم و در زمینه آموزه‌های دینی، اسلامی و ایرانی پیشتاز داعیه داریم در دنیا. یکی از دلایل توجه قاچاقچیان به کودکان، البته می‌تواند دوام بیشتر اعتیاد آنها باشد. افرادی که از کودکی دچار آسیب‌های اجتماعی می‌شوند، مجرمان خطرناک چند نسل بعد خواهند بود. شما، محمد بیجه و مثال‌های مشابه را می‌شناسید. واکاوی روانی این افراد نشان داده که آنها آسیب و تعرض و خشونت خانگی و خیابانی را از دوران کودکی تجربه کرده بودند و در بزرگسالی و به محض احساس قدرت، همین آسیب‌ها را بر جامعه اعمال کردند. زنان، دومین گروه مورد توجه ما هستند. زن کانون خانواده است. کانونی برای پرورش نیروهای موثر در آینده. مادری که باید فرزند سالم به اجتماع تحویل بدهد، در صورت گرفتار شدن در اعتیاد، شما آخر خط او را بهتر از من می‌دانید. اعتیاد مادر، فرزندان را هم دچار مشکل می‌کند. فرزندانی که حتی با داشتن مهارت و هوش بالا، به جایگاه اجتماعی بالایی نمی‌رسند چون همیشه انگشت اتهام به سمت‌شان خواهد بود که اینها فرزند آن زن معتاد هستند و عمیق شدن اعتیاد در زنان، سایر آسیب‌های اجتماعی را هم به دنبال دارد و این زنان با رفتارهای خود می‌توانند باعث فروپاشی بسیاری خانواده‌های دیگر هم بشوند.

تمام دولت‌های بعد از انقلاب و در سایه قوانین مصوب برای کنترل مصرف مواد مخدر تلاش کردند. درست یا غلط بودن شیوه‌های‌شان را زیر سوال نمی‌بریم اما این سوال از طرف فعالان اجتماعی مطرح شده که اگر دولت، توزیع مواد مخدر را در دست بگیرد، ممکن است به موفقیت نهایی کنترل مصرف و کاهش عرضه برسیم؟

اگر منظورتان این است که تمام معتادان را نشاندار کنیم و کارت بدهیم و مواد بدهیم، این اتفاق ناشدنی است. چرا؟ چون قبل از پیروزی انقلاب، مکانیسم‌های درمانی مشخصی در دنیا وجود نداشت.

و تنوع مواد هم محدودتر بود.

و مواد محدود بود. فرد تریاک مصرف می‌کرد. تریاک را خالص و بسته‌بندی به او می‌دادیم که ادامه مصرف داشته باشد. اما برای چه گروه سنی؟ گروه سنی‌ای که از لحاظ اجتماعی و اقتصادی دیگر کارآیی نداشتند. در سن بازنشستگی بودند و اگر خدمات اجتماعی مناسبی دریافت نمی‌کردند ممکن بود دچار تبعات گسترده‌ای بشوند. دولت تصمیم گرفت برای گروه سنی بالای ٦٥ سال، برای تسکین درد یا ادامه اعتیادشان، با شیوه‌ای کاملا کنترل‌شده تریاک بدهد. وارد قضاوت خوبی یا بدی این طرح نمی‌شویم که آیا این فرد، تریاک را خودش مصرف می‌کرد یا باعث توسعه اعتیاد در خانواده و سایر محافل می‌شد. امروز ما درکشور روش‌های درمانی متعددی داریم. درمان با بوپرونورفین، کلنیدین، شربت تریاک، متادون و روان‌درمانی و درمان اقامتی. امروز پوشش درمان در کشور ما، سالانه حدود ٤٠ درصد کل معتادان کشور است. ٤٠ درصد یک میلیون و ٥٠٠ هزار معتاد. حدود ٦٠٠ الی ٦٥٠ هزار نفر. رقم بدی نیست اما قابل افزایش است. من بسیار موافقم که برای مدیریت مصرف، باید تمام معتادان را به خوبی بشناسیم، آنها را بر اساس نوع و شدت و عمق مصرف و حتی اختلالات روانی، طبقه‌بندی کرده و بنا بر تفاوت‌ها، تحت پوشش مراکز درمانی قرار دهیم. تعدادی با سم‌زدایی و مداخلات روان‌درمانی اتصال به چرخه خدمات اجتماعی درمان می‌شوند، معتادان دچار اعتیاد عمیق‌تر و شدیدتر که به سم‌زدایی جواب نمی‌دهند، باید در مدت طولانی تحت درمان نگهدارنده باشند تا به تدریج به سمت پاکی کامل بروند. تعدادی هم می‌مانند که البته زیاد نیستند و یک یا دو درصد معتادان را شامل می‌شوند و درمان‌پذیر نیستند که متاسفانه، مردم ما آن ٦٥٠ هزار نفر مراجعه‌کننده به درمان را نمی‌بینند و فقط همین ١٠ هزار نفر کف خیابان را می‌بینند و نمی‌دانند اگر کلینیک‌های درمان اعتیاد و مراکز گذری کاهش آسیب اعتیاد در کشور نبود و آن ٦٥٠ هزار نفر به درمان دسترسی نداشتند و در مدت کوتاهی به خیابان‌ها می‌آمدند چه مشکلات جدی ایجاد می‌شد. کافی است این ١٠ هزار نفر در تهران بشوند ٢٠ هزار نفر، بشوند ٣٠ هزار و ٤٠ هزار و ٥٠ هزار نفر. شما دیگر نمی‌توانید تهران را تحمل کنید. برای ما بسیار مهم است که همان یک یا دو درصد معتادان متجاهر را تحت پوشش مداخلات کاهش آسیب اعتیاد قرار دهیم و این، مدیریت مصرف است اما قبل از مدیریت مصرف برای بیماران، شاه بیت مداخلات‌مان در کشور باید پیشگیری اولیه باشد. مطالبه جدی مردم از ما و دولت و حاکمیت باید این باشد که برای پیشگیری چه کردید؟ با وجود تمام الزامات قانونی و سند جامع پیشگیری، باید در پاره‌ای از فضاها مثل فضاهای آموزشی، پوشش پیشگیری از اعتیاد به ٤٠ الی ٥٠ درصد می‌رسید در حالی که این پوشش در حال حاضر ١٠ الی ١٥ درصد است.

هدفگذاری برنامه ششم توسعه، کاهش ٢٥ الی ٣٠ درصدی اعتیاد است. دستیابی به این هدف چطور امکان پذیر می‌شود؟

کاهش ٢٥ درصدی اتفاق نمی‌افتد مگر آنکه حداقل، ٥٠ درصد جمعیت هدف را در کشور تحت پوشش خدمات پیشگیری قرار دهیم که بروز اعتیاد، ٢٥ درصد کاهش یابد. اما مهم، کاهش شیوع اعتیاد است. برای کاهش شیوع اعتیاد در کشور باید بتوانیم تا پایان اجرای برنامه، ٢٥ درصد از معتادان را - هرسال ٥ درصد - علاوه بر کسانی که در حال حاضر تحت درمان هستند، تحت پوشش خدمات درمانی ببریم.

فکر می‌کنید مافیای مواد مخدر در حال تدارک چه ماده‌ای با چه مختصاتی است؟

سوال خیلی سخت است... جوابش سخت‌تر. فقط به شما بگویم که بودجه سالانه ستاد مبارزه با مواد مخدر، به‌طور متوسط ١٢٠ میلیارد تومان است. فقط، قاچاقچیان مواد در افغانستان که کم‌درآمد‌ترین قاچاقچیان به شمار می‌آیند...

چون فقط در ترانزیت تریاک و هرویین دست دارند...

فقط این گروه، ١٠٠ برابر بودجه ستاد مبارزه با مواد مخدر درآمد دارند. این ارقام وقتی به نظامات بین‌المللی و کارتل‌های بزرگ و دانه درشت‌های مواد مخدر می‌رسد که بیشتر هم می‌شود. شما بدانید آنچه در جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با مواد مخدر اتفاق می‌افتد، شبیه یک معجزه است. یعنی، سربازی است با یک تفنگ کلاشینکوف و در آن سوی جبهه، دشمن با انواع هواپیما و تشکیلات رزمی ایستاده است. قطعا با ١٠٠ برابر درآمد، امکانات بسیار بیشتری خواهید داشت. این امکانات هم فقط شامل سخت‌افزار نیست. همان‌طور که ما آموزش می‌دهیم و پیشگیری می‌کنیم و مردم را آگاه می‌کنیم، همزمان تعدادی افراد متخصص هم در آزمایشگاه‌ها و فضای رسانه و شبکه‌های مجازی نشسته‌اند تا همگام با تحقیق درباره ترکیبات جدید، فضای تبلیغات را هم به دست بگیرند. شما صدها سایت اینترنتی می‌توانید پیدا کنید که منکر اعتیاد آور بودن مواد محرک شده و با تبلیغ درباره نشاط‌آور بودن این مواد، راه ساخت مواد روانگردان را هم آموزش می‌دهد. در واقع، یک ستیز دایمی هوشمندانه فرهنگی آموزشی در دنیا جریان دارد. چه کسانی مواد مصرف می‌کنند؟ افرادی که درپی لذت و تجربه‌های جدید و ارضای کنجکاوی و تفریح و رهایی از مشکلات خانوادگی هستند. این چند علت باعث می‌شود که این افراد همیشه به دنبال مواد جدید باشند و قاچاقچیان هم به سرعت، مواد جدید را، حتی با فرمولاسیون شیمیایی مشابه مواد قدیمی‌تر، با اسم و رنگ و بسته‌بندی جدید به بازار می‌فرستند. ظرف یک یا دو دهه آینده دنیا به سمت تغییر الگوی جدی حرکت خواهد کرد. سال ٢٠١٠ فقط ٧٥ نمونه از مواد روانگردان جدید New Psychoactive substances) NPS )در دنیا شناسایی شد.

در گزارش جهانی ٢٠١٤ مواد مخدر این تعداد به ٣٠٠ نوع رسیده بود.

امسال ٤٥٠ نوع شناسایی شده و صددرصد، این افزایش، پاسخ به همان میل تنوع‌طلبی و لذت‌جویی و درخواست‌های جدید مصرف‌کنندگان است. قطعا قاچاقچیان درصدد هستند که این مواد به ایران هم وارد شود اما خوشبختانه تا امروز گزارشی از ورود این مواد در ابعاد گسترده نداریم. ممکن است یک مسافر از سمت آسیای جنوب شرقی یا آفریقا، مقدار بسیار محدودی برای مصرف شخصی با خود آورده باشد اما ورود روانگردان‌های جدید به صورت حرفه‌ای و در قالب داد و ستد در بازار اتفاق نیفتاده است. چند ماه قبل که در نشست بررسی روانگردان‌های جدید در تایلند شرکت کردم، اعلام شد که نظارت بین‌المللی برای مقابله با شیوع مصرف این مواد ایجاد شده است. در عین حال تولید این مواد نیازمند پیش‌سازهای خاصی است که ورودشان به کشور به‌شدت کنترل می‌شود. البته مساله جدی این است که این پیش‌سازها، کاربرد دوگانه در صنعت و کشاورزی هم دارند و بلوکه کردن یک‌باره ورود این مواد آسان نیست و توصیه سازمان ملل، هیات کنترل مواد مخدر بین‌المللی INCB، کمیسیون مواد مخدر سازمان ملل CND و سایر نهادهای وابسته به دفتر کنترل مواد مخدر و جرم سازمان ملل UNODC این است که شیوع مصرف این مواد که فعلا در چند کشور اتفاق افتاده، از طریق ارتباط بین کشورها کنترل شود چون محدودیت گسترده واردات پیش‌سازهای مورد نیاز، صنعت و اقتصاد و کشاورزی دنیا را به رکود می‌کشاند.

۱۳۹۴/۹/۲۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...