به گزارش نما ،یکی از پیچیده ترین دوران زندگی ائمه به زمان حیات امام صادق(ع)باز میگردد. دورانی که افراد مختلف با نیات و مقاصد گوناگون اقدام به قیام و حتی نهضت مسلحانه می کردند. خیلی از آنها سنگ حمایت از اهل بیت را به سینه می زدند. هرچند اکثر آنها تنها به فکر رسیدن به قدرت بودند و از نام اهل بیت برای رسیدن به مقاصد خود بهره می بردند.
در نهایت نیز عباسیان با تکیه بر نسب خود که به عباس عموی پیامبر اکرم (ص) می رسید به نام خاندان رسول الله خلافت را غصب یا تصرف کردند. ولی موضع گیریها بر ضد عباسیان فروکش نکرد. برخی افراد از نسل امام مجتبی(ع) اعتقاد راسخ داشتند که در برابر حاکم جور در هر حالتی باید قیام کرد و دست به شمشیر برد و سکوت جایز نیست. هرچند هیچ یک از قیام های مسلحانه سرانجام نداشت و تنها فردی ادریس نام بعد از قیام صاحب فخ زنده ماند و به مغرب اسلامی رفت و موسس خلافت ادریسیان شد.
از طرف دیگر فرزندان امام حسین (ع) امامت را مطابق نص صریح آیات و روایات حق خود می دانستند. لذا امام صادق (ع) که آغاز خلافت عباسیان در دوران ایشان بود هیچگاه از حق خود و شیعیان نگذشتند و با آنها کنار نیامدند.
حضرت در سال 114 هجری قمری در حالی به امامت رسیدند که شرایط جهان اسلام در بحرانیترین حالت ممکن بود. سقوط امویان فاسد و روی کار آمدن عباسیان غاصب در همین ایام است. غیر از شرایط پیچیده سیاسی، فرقههای مختلف نیز با عقاید انحرافی مختلف قد علم کرده بودند. در این اوضاع حساس حضرت دو کار را باید به انجام می رساندند:
- تشکیل جلسات علمی و تربیت نیروی مناسب
- زیر سوال بردن مشروعیت عباسیان و در عین حال درگیر نشدن با آنها
چرا حضرت حکومت را از ابومسلم نپذیرفتند؟
وقتی سران مخالفین با حکومت امویان جلسه ای را را در منطقه ابواء تشکیل دادند حضرت نیز تحت عنوان رهبری شیعیان جامعه در جلسه حاضر شد. اما با هیچ کدام از مخالفین حاضر در جلسه دست بیعت نداد تا با این عمل اصل جلسه را زیر سوال برده باشند. بعد از آن ابوسلمه و ابومسلم خراسانی اقدام به دعوت برای قیام کردند. ابومسلم چند بار برای حضرت نامه نوشت و بنا به نقلی خود نزد امام رفت اما حضرت هر بار یا پاسخی به او ندادند و یا با تندی جوابش را دادند. حضرت بعد از اصرار فراوان ابومسلم که گفت ما در صورت پیروزی حکومت را به شما می سپاریم، به او فرمودند: «ما أنتَ بِرجالی و لا الزَّمانُ زمانی.» یعنی نه تو آدم من (شیعه و پیرو حقیقی من) هستی و نه زمان برای قیام ما مناسب است. همین دوتن با تلاش خود و یارگیری برای قیام در نهایت عباسیان را به حکومت رساندند.
اما چرا حضرت نپذیرفتند؟ امام صادق (ع) معتقد بودند قیام مسلحانه علیه حاکمیت باید با مقدماتی همراه باشد وگرنه صِرف هر قیامی ولو پیروز هم شود مقطعی خواهد بود و چه بسا مورد سوء استفاده و انحراف قرار بگیرد و اساس تشیع را به خطر بیندازد.
موضع امام در مقابل سفاح عباسی
سفاح نخستین خلیفه عباسیان بود. جالب است که در آن جلسه ابواء تنها برخورد قابل توجه امام با سفاح بود و او هم با شنیدن پاسخ امام به ابومسلم خیالش از جهت اقدام مسلحانه حضرت راحت شده بود. سفاح یکبار حضرت را به عراق دعوت نمود و در همان سفر بود که امام مزار مخفی مولی الموحدین علی بن ابیطالب (ع) را در شهر نجف به همگان شناساند. در این سفر هیچ تعرض یا
بی احترامی به حضرت صورت نگرفت هرچند استقبال بسیار زیاد مردم عراق عباسیان را ترساند!
کینه منصور عباسی به امام(ع)
به تدریج حکومت عباسیان با علویان دچار زاویه بیشتری شدند و در زمان خلافت منصور خصوصا با کینه منصور از حضرت برخورد او با امام سخت تر شد. البته امام با همه این برخوردها به همان دو وظیفه که در بالا اشاره شد مشغول بودند. از یک سو تربیت نیرو و ترویج اسلام ناب و از سوی دیگر زیر سوال بردن تلویحی حاکمیت بدون ایجاد تقابل با شمشیر. کار به جایی رسید که منصور معترض شد که شما چرا نزد خلیفه نمی آیی و با ما همکاری نمیکنی!؟ حضرت هم فرمودند نه از تو می ترسیم، نه خلافی مرتکب شده ایم و نه از آخرت چیزی نزد توست که به امیدش بیاییم! این منصب هم نعمت خدا به تو نیست که تبریک بگوییم و آن را مصیبت برای خودت نمی دانی که دلداریت دهیم! پس ما اینجا چه کاری داریم!؟ (1) اینگونه مخالفت ها در کنار روایاتی که ولایت را رکن مهم ایمان بر می شمردند به همگان می فهماند خلافت حق حضرت و حاکمیت عباسیان غاصبانه است. زراره نقل می کند که وقتی حضرت نماز و زکات و حج و روزه و ولایت را پنج اصل اسلام برشمرد پرسیدم اهمیت کدام بیشتر است؟ حضرت فرمود: ولايت؛ زيرا ولايت کليد اصول ديگر است و والی کسی است که مردم را به اين مطالب هدايت کند. (2) شاید همین مخالفت های مستقیم و غیر مستقیم که منصور را بر آن داشت تا مترصد فرصتی برای به شهادت رساندن حضرت باشد.
قیام نفس زکیه
بی شک مهمترین قیام علیه عباسیان را محمد نفس زکیه در همین دوران انجام داد. امام صادق (ع)
می دانست که نفس زکیه هم به دنبال گرفتن خلافت برای خود است و از دیگر سو شرایط قیام هم مهیا نیست لذا با این حرکت مخالفت نمود. مخالفت امام عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه را به اعتراض وا داشت و حضرت هم از سرنوشت نافرجام قیام فرزند او خبر داد ولی نپذیرفتند و دست آخر هم پیش بینی امام محقق شد و نفس زکیه در همان ابتدای قیام کشته شد.درهمین ایام حضرت وقتی دیدند دیگر شرایط برای ارتباط علنی شیعیان مهیا نیست تشکیلات سازمان وکالت را به صورت مخیانه در بین شیعیان بهوجود آوردند تا از طریق ارتباطی شیعیان تحت کنترل و نظارت امام باشند و از ورود به گروه های متعددی که مورد تایید نبودند حفظ شوند.
1- اربلی: ج 2: 1381: 208
2- عاملي: ج 1: 1377: 8
نگاهی به موضعگیری امام صادق (ع) در برابر حكومت عباسیان
چرا حضرت حكومت را از ابومسلم نپذیرفتند؟
امام صادق (ع) معتقد بودند قیام مسلحانه علیه حاكمیت باید با مقدماتی همراه باشد وگرنه صِرف هر قیامی ولو پیروز هم شود مقطعی خواهد بود و چه بسا مورد سوء استفاده و انحراف قرار بگیرد و اساس تشیع را به خطر بیندازد.
۱۳۹۴/۱۰/۷