به گزارش نما به نقل از تسنیم "نفوذ" کلیدواژهای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته، اما این روزها بار معنایی متفاوتتری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله "نفوذ" و "رخنه" دشمن در ابعاد گوناگون هشدار دادهاند، اما از دوران ماقبل برجام و بهویژه پسابرجام و در آستانه انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری هشدارهای معظمله در این زمینه بیشتر شده تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع "نفوذ" پرداختند. ایشان در این زمینه میفرمایند: "بهنظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهمتر است... آنها در اظهاراتشان حرفهایی میزنند که بهکلی خارج از مقوله هستهای و مانند این حرفها است ... از جمله حرفهایی که میزنند و ما را حساس میکند این است که میگویند برجام فرصتهایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است."و یا در سخنان دیگری تأکید میکنند: "کسانی که به اطلاعات دسترسی دارند میدانند که چه دامهایی برای کشور گسترده شده یا در حال گسترده شدن است تا در حصار اراده و تصمیمات ملت نفوذ کنند. اگر بر فرض، عنصری نفوذی در مجلس خبرگان و یا مجلس شورای اسلامی یا دیگر ارکان نظام وارد شود مانند موریانه از داخل پایه ها را می جود و سست میکند. اهمیت موضوع "نفوذ" ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع از منظر امنیتی و راهبردی با ناصر قره باغی کارشناس مطالعات امنیت ملی به گفتگو بنشینیم.
ناصر قره باغی سالهاست وقت خود را صرف مطالعه و پژوهش در حوزه امنیت ملی، جنگ نرم، مسائل راهبردی و جریان شناسی سیاسی و امنیتی کرده و در فتنه 88 سخنرانیهای فراوانی را در تبیین و روشنگری درباره فتنه در مجامع علمی و نخبگانی انجام داده است. در ادامه مشروح گفتوگوی ما با ایشان از منظرتان میگذرد.
** 5 جریان باطل کشور در یک کلام؛ «منقبض»/از جریان منحرفین، نفوذیها، قدرت طلبها تا بیبصیرتها و ضدانقلاب
* تسنیم: تعریف شما از بحث نفوذ چیست؟ شما از جریان شناسی نفوذ چه تعریفی ارائه میکنید؟
- قره باغی: سالهاست که مباحث مربوط به مسئله نفوذ را ارائه میکنم، ظاهر بحث این است که بیشتر جنبه امنیتی و سیاسی دارد، اما وقتی در مورد نفوذ عمیق میشویم، میبینیم که این موضوع جنبههای فرهنگی، اقتصادی و غیره را هم در بر میگیرد، در بحث جریان شناسی، بنده جریان شناسی مد منظر خودم را ارائه میکنم که مزیتش هم نسبت به جریان شناسیهای مرسوم این است که ناظر بر ماهیت و واقعیت پشتپرده جریانها و آدمهاست و البته پشتوانه تحقیقی و تجربی هم دارد.
** نفوذیها سکاندار جریانهای باطل هستند/ هدف؛ درونیسازی و میرایی انقلاب
بر این اساس 6 جریان را در داخل شناسایی کردم، یک جریان، جریان اصیل انقلاب با محوریت ولی فقیه و تنها جریان حق است، که جای بحث زیادی دارد و 5 جریان باطل که یک جریان، جریان منحرفین است که آن هم بحث مفصلی دارد. جریان سوم جریان نفوذیهاست، جریان چهارم قدرت طلبها، پنجم بیبصیرتها و ششم ضد انقلاب که تابلودار است و مخفف این پنج گروه باطل میشود «منقبض»؛ منحرفین، نفوذیها، قدرت طلبها، بیبصیرتها و ضدانقلاب که خود این اسم با مسمایی است؛ یعنی اینها میخواهند انقلاب را منقبض و درونیسازی کنند. در بحث تحریف انقلاب، یکی از تحریفها چیست؟ درونیسازی انقلاب است، یکی از تحریفها چیست؟ نشر این حرف که انقلاب برای مقطع زمانی خاصی بود و تمام شد. شما فهرست بلند بالایی میتوانید از این تحریفها بنویسید. پس کل این جبههِ پنج ضلعی که شامل پنج تا جریان میشود هدفشان انقباض و میرایی انقلاب است. سکاندار این جبهه پنجگانه، نفوذیها هستند، در طول تاریخ اینگونه بوده است.
** لایهها، فرایند، ماموریت و شاخصهای شناخت نفوذ و نفوذی/نفوذ و نفوذی بدون شبکه معنا ندارد
نفوذیها خود در چهار سرفصل بررسی میشوند، سر فصل اول لایههای نفوذ، سر فصل دوم فرایند نفوذ، سر فصل سوم مأموریت نفوذیها و سرفصل چهارم شاخصهای شناخت نفوذیهاست که در مورد ویژگیهای نفوذ باید چند نکته را یادآور شد. اولاً نفوذ حتماً در قالب شبکه است، یعنی نفوذ بدون شبکه و نفوذی بدون شبکه معنا ندارد، نفوذی واحد که یک نفر باشد و بگوییم این فرد نفوذی است امکان ندارد، اگر شما نفوذی پیدا کردید، حتماً باید دنبال شبکهاش بگردید، این فرد در دل یک شبکه قرار دارد. البته یک نوع نفوذی داریم که خارج از شبکه فعالیت میکند که همان جاسوسی کلاسیک است.
انواع مأموران نفوذی عبارتند از جاسوسان سنتی و مرسوم، عواملی با مأموریت ویژه برای یک بار مانند ترور و ... و نوع سوم عواملی هستند که در درازمدت مأموریت خود را انجام میدهند مانند نفوذ در حزب یا حکومتی برای تصرف مسئولیتهای مهم و انجام دستورات آمران در مقاطع مختلف با هدف ایجاد اخلال و بالاخره ناکارآمدسازی سیستم، جاسوسان کلاسیک اگر مأموریت شان مأموریت دراز مدتی هم باشد، در مقایسه با دو نوع دیگر یک مأموریت سطح پایین است که آن هم جمع آوری اطلاعات و اخبار است. و این سطح نازل نفوذ است.
* تسنیم: که این نوع جمع آوری خبر و اطلاعات، تکنیکها و روشهای گوناگونی دارد، مثل استفاده از شبکههای اجتماعی و ...
- قره باغی: بله، اما تکنیکهایش مهم نیست، تکنیکهای مختلفی وجود دارد که امروز هم آنقدر پیچیده شده که کشف آن کار هر کسی نیست. نوع دوم نفوذی و جاسوس که مهمتر از نوع اول است، نفوذیهایی هستند که مأموریت خاصی دارند و مأموریتشان در زمان مشخصی تمام میشود، مانند حذف فیزیکی افراد از جامعه و کشور هدف مثل انفجار نخست وزیری مانند کشمیری و کلاهی. حالا همینجا به نکتهای اشاره کنیم و آن هم اینکه کشمیری که یک نفوذی است میآید آن مأموریت را انجام میدهد، مأموریت چه میشود؟ تمام میشود فرار میکند.
** شبکه نفوذ اگر عنصر بالاتری نداشت کشمیری و کلاهی را خرج نمیکرد
* تسنیم: که یک شبکهای پشت این مأموریت بوده...
- قره باغی: میخواهم همین را بگویم، آیا دشمن نمیتوانست کشمیری را حفظ کند و از او استفادههای مهمتری ببرد؟ چرا نکرد؟ دو تا دلیل داشت، یک دلیل اینکه آن مأموریت ارزش این ریسک را داشت، چرا که اینها تصورشان بر این بود که رئیس جمهور و نخست وزیر را ترور کردهاند، این طرف را هم از بین میبرند و هر چه قدر لازم باشد، باز هم میزنند و کار انقلاب تمام میشود، پس مأموریتها مهم است، اما فقط این نیست، چون اگر ما نفوذ را فقط در این شیوه منحصر کنیم، دشمن را نشناختهایم، اما نکته مهمتر این است که اگر اینها عنصر بالاتر نداشتند کشمیری را مأمور به بمبگذاری نمیکردند، اگر عنصر مهمتر از کلاهی نداشتند، اینها را خرج نمیکردند. کشمیری میتوانست در این مملکت رئیس جمهور شود یا نه؟ میتوانست وزیر شود یا نمیتوانست؟ نتیجه اینکه بودند افراد نفوذی که بعدها در این کشور وزیر، وکیل و مسئول شدند. پس ما نگاهمان به نفوذ باید شبکهای باشد.
** نقش لایه هدایت جریان نفوذی در جلوگیری از اعدام عوامل انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری
اولین لایه نفوذ لایه هدایت است، یعنی چه؟ یعنی کسانی در این شبکه نقششان هدایت است که کشف اینها کار سختی است، اینها تعدیل میکنند، این اشخاص در آن میدان و جامعه هدف، محور هستند و نقش خود را بیشتر در مواقع بحرانی نشان میدهند، آن جایی که شبکه در خطر است ایفای نقش میکنند، لذا ما در تاریخ انقلاب مقاطعی داریم که اتفاقاتی افتاده و زمانهایی بوده که میتوانستیم نفوذیهای دشمن را بشناسیم، مثل فتنه سال 78، مثل فتنه سال 88، که در جایی حضرت آقا فرمودند در این دوره یک لحظه گوشه پرده رفت کنار و آمد پایین، یا اول انقلاب. یعنی در تاریخ انقلاب نقاطی هست که شبکه دشمن در خطر بوده و آن لایه هدایت مجبور شده وسط میدان بیاید، لذا اگر ما آن مقاطع را خوب رصد کنیم نفوذیها را میشناسیم، ولو اینکه نتوانیم به صورت مستند اینها را محاکمه کنیم، اما میتوانیم برای افکار عمومی روی آنها علامت سوال بگذاریم، مثل سال 88، انفجار دفتر نخست وزیری و انفجار حزب جمهوری.در جریان انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری حداقل باید دو یا سه نفر اعدام میشدند، اما چرا این افراد اعدام نشدند؟ شما ببینید در این ماجراها لایه هدایت آمده وسط و این افراد را نجات داده است.
** یک نفوذی حداقل 7 لایه و عنصر حمایتی دارد/ چه شخصی مانع برخورد با عوامل انفجار 7 تیر و 8 شهریور شد؟
در اینگونه جریانها یک لایه، لایه حمایت است، بنابراین لایه هدایت نباید حمایت کند، چون اینها لایه حمایت دارند، لایههای حمایتی عناصر نفوذی بسته به جایگاه، اهمیت، مأموریت، حساسیت مأموریت و سطح امنیتی مأموریتشان فرق میکند، یک نفوذی مهم با مأموریت مهم و حساس، حداقل هفت لایه یا هفت عنصر حمایتی دارد، یک لایه هفت نفره حمایتی دارد که در این زمینه اردشیر ریپورتر در خاطراتش مینویسد وقتی من به عنوان مأمور MI6 جایگزین پدرم شدم، همیشه هاله و لایهای از حمایتها را در زندگیام احساس میکردم، اما کسی را نمیدیدم، هر جا به مشکل میخوردم، مشکلاتم رفع میشد، سالها بعد، فقط توانستم حامی مالی خود را بشناسم که هر وقت پول میخواستم به طریقی به من پول میرساند و آن فرد دایی من بود، ولی بقیه را نشناختم. مثال خیلی ملموس و قابل فهمش داستان منافقین و خانه تیمیها در اوایل انقلاب بود، آن اوایل که یک خانه تیمی را شناسایی میشد چون تجربه نبود به خانه تیمی حمله میشد، بعد معلوم شد که از خانههای اطراف کمین میزدند و بچهها را شهید میکردند، خیلی شهید دادیم. بعداً بچه ها فهمیدند که اگر یک خانه تیمی را پیدا کردند باید خانه تیمیهای حامی آن خانه تیمی اصلی را هم شناسایی کنند، یا شاید هم مثلا آنها خانه تیمی فرعی را پیدا کرده بودند که به هر حال باید بر میگشتند و خانههای تیمی دیگری را در آن منطقه پیدا میکردند. مثلاً بهار سال 61 به همراه «ضابطی» که نفر سوم، چهارم سازمان منافقین حساب میشد چند خانه تیمی اطرافش را هم در تهرانپارس زدند و به دنبال آن سازمان منافقین در داخل کشور فلج شد.
حالا در سطح بالاتر نفوذ هم همین است، شما اگر به یکی مشکوک شدی که نفوذی است، باید ببینی چه کسانی از این فرد حمایت میکنند؟ به ویژه در مقاطع خطر، شما باید ببینی آن موقع که فلان شخص در انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری زیرسئوال رفت، چه کسی نجاتش داد؟ ما نمیگوییم آن آدمی که نجاتش داد حتماً نفوذی دشمن است اما ....
** نفوذیهایی که مانع لو رفتن شبکه انفجار حزب جمهوری و نخست وزیری شدند؟
* تسنیم: کسانی که هدایت میکنند و حامی پشت پرده هستند، آیا میشود که کارشان به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه باشد؟
- قره باغی: احسنت، می خواهم همین را بگویم. مثلاً حداقل در دو مقطع آن مسئول جان فلان شخص را نجات داد، در حالی که آن فرد باید اعدام میشد، آن دیگری هم باید اعدام میشد یعنی با دادگاهی کردن این افراد و نهایتا با اعدام اینها شکبه لو میرفت و کار تمام میشد، اما یک شبکهای فعال شد و اینها را نجات داد.
* تسنیم: خب امکان ندارد که این ناآگاهانه باشد....
- قره باغی: نه، چگونه میتواند ناآگاهانه باشد؟ به این نحو که آن حلقهای که به آن مسئول مشاوره میدهد، آن نقش تصمیمسازی بسیار مهمتر از تصمیمگیری است
* تسنیم: یعنی اگر در فرد تصمیمگیر نتوانند نفوذ کنند، در تصمیمسازی نفوذ میکنند. شما آن مسئول مورد نظر در انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری را در لایه تصمیمگیران میگذارید یا تصمیمسازها؟
- قره باغی: ما میگوییم آن مسئول را مدیریت کردند و او آن نفوذی را نجات داد، اصلاً پرونده را مخدوش کرد و همان فرد در سخنرانیاش گفت که به نیروهای انقلاب انگ می زنند. درحالی که باید میگذاشت پرونده مسیر خودش را پیش میرفت. بعد از این را ببینید که شبکه چه کار میکند؟ شبکه نفوذ دید اگر ربانی املشی بماند، کار تمام است و شبکه نابود میشود، بنابراین ربانی املشی را شهید کردند و یکی از خودشان جای شهید ربانی املشی را گرفت و پرونده تمام شد. امام هم راهی جز مختومه اعلام کردن پرونده نداشت و الا پروندهای که باید موجب نجات انقلاب میشد، به شکست انقلاب منجر میشد. امام دید این پرونده به ضرر انقلاب تمام میشود و از طرفی جنگ است و لیبرالها از بین رفتهاند و جبهه انقلاب یکپارچه شده است و عرصههای مختلفی را مدیریت میکند، در چنین شرایطی یک جریانی بازی را بر هم میزند، به همین خاطر امام گفت پرونده 8 شهریور مختومه است. چون اگر امام اصرار میکرد نه تنها پرونده به نتیجه نمیرسید، بلکه این جریان حذفها را شروع میکرد و همچنین در اوایل انقلاب اختلاف در جبهه انقلاب عمیق میشد و ضرر آن بیشتر بود. لذا امام تیزبین بود، دید که این پرونده انتهایش به جایی ختم نمیشود و دارد در شرایط جنگ به کشور ضربه میزند.از هیمن رو کار را تمام کرد.
** شبکه نفوذ همچون اسب تروا عمل میکند/هدف؛ فروپاشی از درون
پس این لایه حمایت بود، در کنار این لایه، یک لایه هم لایه عملیات است، حالا عملیات ممکن است از جنس نوع اول یعنی جاسوسی، یا از نوع دوم یعنی ترور و یا از نوع سوم یعنی استحاله باشد، در بحث استحاله یک مأمور نفوذی اینگونه نیست که به راحتی کشف شود، یک مأمور نفوذی ممکن است نفوذ کند و در سیستم رشد کند تا لیدر یک حزب شود، رشد کند و به پست وزارت برسد با هدفهای مهمتر مثل قبضه قدرت و ایجاد انحراف و اخلال و ناکارآمدسازی سیستم و ... بعد چه کار کند؟ بعد همه کار میتواند انجام دهد. بعد میتواند از درون حاکمیت شبکههای نفوذ را حمایت کند، آدمهای خود را بچیند و اصلاً عرصه را به دست بگیرد، مثل اتفاقی که الان افتاده است. در طول این سالها، شبکههای نفوذ در بدنه حاکمیت شکل گرفته است، یک عده آگاهانه و یک عده ناآگاهانه دارند در این شبکه ایفای نقش میکنند. پس در این مرحله مأمور نفوذی باید در سیستم بماند تا تثبیت شود، آن وقت در فرایند نفوذ میگوییم مرحله اولش هویتسازی است، یعنی یک کسی یا یک تفکر میخواهد نفوذ کند، اولین مرحلهاش هویتسازی یا همان همرنگ شدن و استتار است. برای فهم این نوع نفوذ «پولُس» مثال خوبی است، «پولُس» که میخواهد در مسیحیت نفوذ کند -کسی که حکم اعدام حضرت مسیح را داده است- اول مسیحی میشود، میگوید من از یهودیت بریدم و به حقانیت مسیح رسیدم که به دنبال آن در مسیحیت رشد میکند و عالم میشود و معارضین و مسیحیت حقیقی را قلع و قمع میکند که امروز شاهدیم دیگر مسیحیتی وجود ندارد، لذا مسیحیت صهیونیست نتیجه آن حرکت است. دشمنترین دشمنان یهود چه کسی باید باشد؟ مسیحیت. پس مسیحیت صهیونیست یعنی چی؟ این یعنی اینکه دیگر مسیحیتی وجود ندارد، پشتش یهود است، پاپ و غیره همه بازی است، همه دست یهود است، بنابراین نوع سوم نفوذیها اینهایی هستند که می آیند آهسته آهسته از درون مثل اسب تروا عمل میکنند، تا انقلاب را مال خود کنند، حکومت را مال خود کنند.
** مراحل کار یک نفوذی؛ از هویت سازی و تماس تا تثبیت موقعیت
* تسنیم: یعنی همان انقلاب در انقلاب...
- قره باغی: دقیقا؛ انقلاب در درون انقلاب علیه انقلاب، همان آنتیتز که آقا فرمودند. دشمن می خواست اول انقلاب با آنتیتز انقلاب، انقلاب را به زمین بزند. انقلابهای مخملی و رنگی هم یکی از اصولش همین است، اصطلاح "پرندگان گردن چرخان" در انقلابهای رنگی همین است که میگوید، کسانی باید بیایند انقلاب را رهبری کنند که از جنس خود آن حکومت هستند. شما نگاه کنید رهبران تمام انقلابهای رنگی و مخملی چه کسانی هستند؟ همه از مقامات همان رژیم سابق هستند.
برای مثال رئیس جمهور چک رهبر انقلاب مخملی چک میشود، نخست وزیر صربستان، نخست وزیر اوکراین، وزیر دادگستری گرجستان یا در ایران هم نخست وزیر دوران امام رهبر انقلاب رنگی یا مخملی میشوند. بنابراین هویتسازی مهم است، یعنی این کسی که الان در رأس فروپاشی از درون قرار گرفته، ممکن است استحاله شده باشد، یعنی قبلاً آدم خوبی بوده و الان استحاله شده است، یعنی از آن مسیر اصلی انقلاب برگشته و آلوده به دنیا است، همه انقلابها را نگاه کنید از این چیزها هست، در انقلاب روسیه هست، در انقلاب چین هست، در انقلاب فرانسه هست، همه جا هست. این یک قاعده است که «ابن خلدون» هم در مقدمه کتاب فلسفه تاریخ خود، در بحث چرخه تمدنها از تقلب تا مرگ میگوید این یک جبر تاریخی است، یک قاعده است، یک چرخه است که تمدنها ظهور و سقوطشان این طور است که بادیه نشینهای سلحشور و جنگجو که عادت به زندگی در شرایط سخت دارند دور هم جمع میشوند، قوی میشوند، حمله میکنند به شهرنشینان و تمدنی را سرنگون میکنند، چرا موفق میشوند؟ چون شهرنشینها عادت به زندگی در شرایط سخت ندارند، عافیت طلبند، اشرافی شدهاند، یک عده طبقات به وجود آمده است.
اما بادیه نشینها اینگونه نیستند، یک دست هستند و معلوم است که آنها پیروز میشوند. بعد اینها میآیند پیروز میشوند، مستقر میشوند تمدن تشکیل میدهند و بعد از سالها، اینها هم شهرنشین و عافیتطلب میشوند، طبقات به وجود میآید، اشرافیت به وجود میآید. در این سالها بادیه نشینهای دیگری دارند جمع میشوند که نهایتا اینها هم به یک قدرت عظیم تبدیل میشوند و حمله میکنند و شهرنشینها را سرنگون میکنند و این در تاریخ مرتب ادامه دارد و سلسلههای حکومتها یعنی همین؛ آق قویونلوها ، قره قویونلوها، سلجوقیها، ساسانیها و هخامنشیها و همه این داستانها در کشورهای دیگر هم هست، در آفریقا و همه جای دنیا هست، همه اینها از این قاعده نشأت میگیرد، یعنی چرخه تمدنها. دشمن هم میآید روی همین سرمایهگذاری میکند، دشمن میآید انقلابیونی که آمدند و میدان را از دست دشمن و دوستِ دشمن گرفتند، روی همینها سرمایهگذاری میکنند که در انقلاب خودمان هم این اتفاق افتاد، میآیند اینها را آلوده و از مسیر منحرف میکنند، یا با خودشان همراه میکنند و پس از اینکه اینها را از آن حال انقلابیشان خارج کردند، اینها آماده سقوط و سرنگونیاند. پس هویتسازی اینگونه است. بعد از هویتسازی می شود تماس، یعنی این فرد که برای خودش یک هویت انقلابی درست کرده، یک هویت همرنگ با آن هدف و با محیط هدف پیدا کرد میآید ارتباط میگیرد، وصل می شود و مرحله سوم مرحله تثبیت است، یعنی این که ارتباط گرفت و نفوذ کرد برای خودش موقعیتی کسب میکند، آن نوع سوم نفوذیها را داریم میگوییم که مأموریتشان مأموریت دراز مدت است...
** دلیل اعدام نشدن عوامل اصلی فتنه 88 تثبیت موقعیت نفوذیها در نظام
* تسنیم: آیا این نوع از نفوذ در حوزه تصمیمسازی و تصمیمگیری هم وجود دارد؟
- قره باغی: بله همه جا وجود دارد. این فرد که در جایگاهش تثبیت شد، رشد میکند و شما یکباره میبینید طرف وزیر شده و حزب و پایگاهی دارد، چطور میخواهید بگویید این فرد جاسوس است؟ سندی هم ندارید، این که کاری نکرده و سندی هم نفروخته و حامیانی پیدا کرده، پایگاه اجتماعی پیدا کرده است. شما میگویید پرونده هشت شهریور ابهاماتی دارد، میگویند از این حرفها زیاد میزنند. پرونده فلان، ارتباطات فلان، فلان جا رفته است. ضمن اینکه در طول این سالها این کار خودش را کرده، اثر فرهنگیاش را هم روی جامعه گذاشته، جامعه دیگر حساسیتش را هم نسبت به این چیزها از دست داده است، لذا اتفاقاتی که این سال ها افتاد، سال 88 به بعد افتاد، اگر اول انقلاب میافتاد عوامل اصلی فتنه اعدام میشدند، اما چرا الان اعدام نشدند؟ جامعه حساسیتش را از دست داده، مسئولین هم حساسیتشان را از دست دادهاند، لذا اتفاقات و جرائمی که در سال 88 اتفاق افتاد، یک دهمش کافی بود برای اعدام.
** فرهنگسازی، نهادسازی و شبکهسازی؛ مراحل انقلاب مخملی
* تسنیم: دلیل کاهش حساسیت جامعه و مسئولین در برابر عملکرد این افراد چیست؟ یعنی این صحنه سازیها افراد را فریب میدهد و اینها باورشان نمیشود که فلان فرد میتواند نفوذی باشد؟
- قره باغی:بله برای اینکه آن شبکه نفوذ اثر خودش را گذاشته است، اصلاً انقلابهای مخملی یک قاعدهای دارد. هر انقلاب و هر تغییر بنیادینی سه مرحله است؛ فرهنگسازی، نهادسازی، شبکه سازی. در مرحله فرهنگ سازی امثال سروش کار خودشان را کردهاند، اثرشان را گذاشتهاند، سبک زندگی اثر خودش را گذاشته، آلودگی مسئولین اثر خودش را گذاشته است. مسئولین را چه کسی آلوده کرده؟ سازمان یافته و غیر سازمان یافته، هم خودشان وسوسه شدند و هم یک شبکهای سازمان یافته اینها را آلوده کرده است. همان طور که می فرماید:«الناس علی دین ملوکهم»، مردم جامعه هم اینها را دیدند، لذا جامعه حساسیتش را از دست داده است. معاویه دینی را که در شامات تزریق می کرد، آن دین نسبت به کاخ نشینی حساس نبود، همان زمان که مردم به کاخ نشینی معاویه حساس نبودند، همان زمان در مکه و مدینه اگر خلیفه یک ذره میخواست با ظاهر اشرافی متجلی شود و اشرافی نشان بدهد، جامعه همان زمان جلویش میایستاد و ایستادند ولی همین مردم و مسلمانانی که در صدر اسلام حساس بودند، بعد میبینیم مردم شامات تحت همان اشرافیت و سبک زندگی اشرافی معاویه میآیند جهاد میکنند، این همان فرهنگسازی است، یعنی تغییر ذائقه جامعه. لذا نفوذیها و شبکه نفوذ هم نمیآید یک شبه و یک ساله و ده ساله .....
** زمانی محتشمی پور گفت برویم کمک صدام! این یعنی بازی در پازل جریان نفوذ
* تسنیم: یعنی شبکه نفوذ و نفوذی برای ماموریت خود دارای یک صبر استراتژیک است...
- قره باغی: بله، همینطور است. امام راحل فرمودند دشمن گاهی 20 سال، 30 سال روی یک روشنفکر یا یک روحانی کار میکند که او را استحاله، جذب و نفوذ بدهد. حضرت آقا در مورد فتنه 88 فرمودند خدا میداند چند سال دشمن روی این فتنه کار کرده، شاید 20 سال، در یک جای دیگر فرمود من یقین دارم بیش از 10 ، 15 سال کار کرده است برای فتنه 88 که سروش هم تأیید کرد و گفت که بالاخره زحمات 20 ساله ما نتیجه داد. کدام زحمات؟ فرهنگ سازی. پس در دوره تثبیت این شبکه نفوذ موقعیتش استحکام پیدا کرده، یارگیری کرده، نهاد سازی کرده، شبکه سازی کرده، از اینجا وارد می شویم به مأموریت نفوذیها. اولین مأموریت نفوذیها از نوع سوم و شبکه نفوذ تهی سازی از درون است، که تعبیر به استحاله میشود. نفوذ که اتفاق افتاد، حالا چی؟ استحاله؛ تهی سازی از درون. «فرانسوا توال» نویسنده معروف فرانسوی هم بر این تأکید نکته میکند و میگوید شیعه را با تهیسازی از درون باید بزنیم، برهمین اساس شیعه انگلیسی مأموریتش تهیسازی شیعه از درون است، افراط و تفریطهایی که در جهان شیعه دارد به وجود میآید، برای تهیسازی از درون است. یکی با افراط تهیسازی کند، یکی با تفریط. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:"الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة؛ انحراف به چپ و راست هر دو غلط و گمراهی است و راه درست طریق میانه است" (نهج البلاغة / ترجمه دشتى، ص: 61). اسلام و مکتب امیرالمؤمنین و مکتب امام صادق (علیهم السلام)، نه طرفدار افراط و نه طرفدار تفریط است. امرٌ بین الامرین سو الطریق الوسطی. حق، هر آنچه است که اسلام گفته، هر چه که شرع گفته است. تهیسازی یعنی اضافه کردن هر چیزی که از جنس دین و انقلاب نیست، چه جنبه افراطی و چه جنبه تفریطی داشته باشد. آنهایی که امروز تفریط میکنند، میگویند اعتماد سازی، میگویند مذاکره، میگویند رابطه، میگویند تسلیم، در حالی که همینها یک روزی میگفتند لشکر کشی به اسرائیل. همینهایی که امروز دارند میگویند در مقابل آمریکا بایدکوتاه بیاییم، وقتی آمریکا به صدام حمله کرد، گفتند از صدام دفاع کنیم. وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد باز همینها گفتند باید از طالبان دفاع کنیم. هدف شان چه بود؟ هدف اینها این بود که کشور را درگیر یک اتفاقاتی کنند، یک جنگی که اجماع جهانی راحتتر علیهاش اتفاق میافتاد، تا نابودش کنند. و اینجا درایت و هوشمندی حضرت آقا مثل امام (ره) مانع شد والا اگر کار دست اینها بود ما را درگیر جنگ میکردند چه در عراق، چه در افغانستان، آمریکا هم اجماع جهانی ایجاد میکرد و بهترین فرصت برای حمله به ایران و تمام کردن کار کشورمان بود. چه کسی داشت این کار را انجام میداد؟ شبکه نفوذ. باز در جریان حمله به عراق، محتشمی گفت برویم کمک صدام که خالدبن ولید است، من محتشمی را نفوذی نمیدانم، ولی محتشمی در شبکه نفوذ و در پازل نفوذیها ایفای نقش میکند ولی نمیفهمد. نفوذیها کارشان را بلدند، حضرت آقا در جایی فرمودند گاهی دشمن با چند واسطه حرف خود را از زبان موجهین میزند.
** تهیسازی و ناکارآمدسازی نظام؛ ماموریت نفوذیها/ردپای نفوذ در اظهارات اخیر برخی از مسئولان
بعد از تهیسازی، مأموریت دوم نفوذیها ناکارآمدسازی است، یک انقلابی کردیم، ادعاهایی داشتیم، اما در اثر افراط و تفریطها و تهیسازی که اتفاق افتاد انقلاب نتوانست جامعه را به اهداف خودش برساند، نتوانست شعارهایش را محقق کند، که این یعنی ناکارآمدی. چه اتفاقی میافتد؟ بین مردم و نظام گسست ایجاد میشود؛ چراکه مردم نظام را ناکارآمد میبینند. لذا آنجاهایی که شما میبینید ناکارآمدی هست، ناکارآمدسازی هست، دم از ناکارآمدی میزنند، آن جا رد پای نفوذ را باید پیدا کرد. وقتی مسئولی میگوید "ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم" باید رد پای نفوذ را پشت این حرف پیدا کرد.
** نامه 4 وزیر ارائه تصویری از ناکارآمدی نظام بود
* تسنیم: و یا آنجا که مسئول دیگری برای چندمین بار میگوید باید برای مدیریت صنایع از خارج مدیر وارد کنیم....
- قره باغی: بله، اینگونه موضعگیریها یعنی دارد میگوید که ما ناکارآمد هستیم، کسی که این حرف را میزند خودش نفوذی نیست اما در شبکه نفوذ عمل میکند، اینکه میگوید ما ناکارآمدیم، ما نمیتوانیم، آمریکا میتواند ما را نابود کند و در کنار این چنین حرفهایی، یک جاهایی هم اختلال میکنند، بنابراین ناکارآمدی ملموس میشود؛ مثلاً چهار تا وزیر نامه بزنند که بحران خواهد شد، تصویری که همه این اقدامات برای افکار عمومی درست میکند، تصویر ناکارآمدی است و اگر ناکارآمدی تثبیت و به باور مردم تبدیل شود، یعنی این نظام آماده فروپاشی است، آماده سقوط است و اصلاً از همین باب است که تفرقه و اتحاد معنا پیدا میکند و از همین باب است که میفهمیم چرا بزرگان، زمانی که جامعه در خطر تفرقه قرار میگیرد کوتاه میآیند، دشمن هم این را فهمیده است، آن جاهایی که میخواهد رهبر جامعه دینی را کنار بزند، عقب بزند، او را تهدید به تفرقه میکند، برای تفرقه اعتبار سازی میکند، لذا شما تاریخ اسلام را نگاه کنید، کجاها ائمه ما کوتاه آمدند؟ آن جاهایی که دیدند خطر تفرقه هست، امام راحل چرا میگوید پرونده 8 شهریور مختومه؟ چون میبینید که آخر این راه تفرقه است. آقا امیرالمؤمنین چرا خانه نشین میشود؟ چون میبیند تفرقه است، لذا حضرت میگوید هر کس دم از تفرقه زد او را بکشید حتی اگر من باشم، «ولو تحت عمامتی هذا». افلاطون میگوید هیچ تمدنی سقوط نکرد مگر اینکه ابتدا در بین حاکمان آن تمدن اختلاف افتاد که شما را ارجاع میدهم به مقاله محمدرضا تاجیک با عنوان «چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما»، آنجا میگوید 5 گسست اتفاق خواهد افتاد، ولی شما بخوانید باید بیفتد؛ گسست بین مردم و حاکمیت، گسست بین نخبگان و حاکمیت، گسست بین نخبگان با نخبگان، گسست بین مردم با مردم، که مهم ترینش گسست بین مردم و حاکمیت است، چه زمانی گسست اتفاق میافتد؟ زمانی که مردم احساس کنند این نظام ناکارآمد است، وقتی گسست اتفاق افتاد یعنی گام اول فروپاشی.
* تسنیم: با این اوصاف و توضیحات، اخباری پی در پی که برخی افراد و رسانهها از اختلاس منتشر میکنند هم بازی در این پازل است؟
- قره باغی: همه اینها در آن پازل است. برای مثال وقتی به یک مقام ارشد دولتی میگویند تو گزینه ما برای ریاست جمهوری آینده هستی، میخواهی رأی بیاوری؟ باید رأی رهبری و مردم را داشته باشی، چهطور میتوانی رأی این دو را داشته باشی؟ هر دوی اینها به یک چیز حساس هستند؛ فساد اقتصادی، پس علیه فساد اقتصادی حرف بزن، که او هم شروع میکند، میگوید فسادی که در فلان دولت بود، از زمان مشروطه تا به امروز چنین فسادی نبوده، مدام میگوید فساد، فساد، فساد و فساد که البته این مسئول نه نفوذی و نه خائن است ولی در پازل شبکه نفوذ حرکت میکند.
مردم میبینند که قوه قضائیه میگوید فساد، دولت میگوید فساد، همه میگویند فساد. پس یعنی این نظام فاسد است. اما این مسئول متوجه نیست که اولاً جبهه شما فاسدتر است یا جبهه رقیب شما فاسدتر بود؟ ثانیاً عیبی ندارد، با فساد مبارزه کن، اما ببین شرع به شما چه میگوید؟ قانون به شما چه میگوید؟ اگر پروندهای داری، ارائه کن تا رسیدگی شود. اولین منادی مبارزه با فساد خود رهبر انقلاب است، اولین پیگیرش هم خود ایشان هستند ولی حتی یکی از توصیههای رهبری را نه احمدینژاد، نه خاتمی و نه شما عمل کردید، هیچ کس عمل نکرده است، فقط شعار میدهید. دشمن هم همین را میخواهد، دشمن بدش نمیآید شما میگویید فساد فساد فساد. BBC را نگاه کن، VOA را نگاه کن همه این رسانههای معاند اختلافات را برجسته کرده و میگویند که همه اینها فاسد هستند. لذا این میشود مقدمه فروپاشی. مرحله فرهنگ سازی، آنجا بود که تهی سازی کردند، مرحله نهادسازی آنجاست که ناکارآمد می شود. وقتی نظام ناکارآمد بود نهادهای مدنی آرام آرام شکل میگیرد. شبکه سازی که انجام میشود این شبکه آماده این است که از درون این نظام را منهدم کنند که این البته بحث مأموریت نفوذ یک بحث بسیار مفصلتری است، اما در اینجا بیشتر بحث اصلی ما مأموریت و فرایند نفوذ است.
** نحوه شناخت نفوذیها سوابق، روابط و مواضع آنهاست/اگر فردی سوابق، روابط و مواضعش بد بود حتما نفوذی است
* تسنیم: این دست از نفوذیها را چطور میتوان شناخت؟
- قره باغی: سرفصل چهارم که می خواستم اشاره کنم، شاخصهای شناخت نفوذیها است، اینکه چگونه نفوذیها را بشناسیم؟ نحوه شناخت نفوذی سوابق افراد است. خب شاید سوابق بد بوده و توبه کردهاند، شاخص دوم روابط افراد است و شاخص سوم مواضع افراد است، اگر هر سه اینها خراب بود، دیگر نمیتوانیم اغماض کنیم، متأسفانه الان با کسانی روبرو هستیم که سوابق شان خوب بوده، اما روابط امروزشان چی؟ مواضعشان چی؟ نمیشود هر سه اینها خراب باشد، بعد شما بگویید که انشاء الله گربه است.
حضرت آقا در لشکر 10 بحث نفاق را باز کردند، ایشان فرمودند نفاق را چگونه بشناسیم؟ از همسویی با دشمن، وقتی یک کسی 1 بار، 2 بار، 10 بار، 100 بار حرف دشمن را تکرار میکند، وقتی یک کسی هر چه میگوید دشمن کف میزند، یعنی مشکوک است یا خودش نفوذی است یا تصمیمسازانش نفوذی هستند، باید برویم رویش زوم کنیم، چرا این فرد گاف میدهد؟ وقتی یک مربی میبیند یک بازیکن مرتب گل به خودی میزند حتما او را از زمین بیرون میکشد. شاید آن بازیکن پول گرفته، شاید بازیاش خراب است، خب یک کسی مرتب دارد گل به خودی میزند، دائماً دشمن دارد لذت میبرد و برای او کف میزند، کسی که حرفهایش آب به آسیاب دشمن میریزد، کسی که حرفهایش هیچ کمکی به انقلاب نمیکند، این مشکوک است ولو اینکه سابقهاش خوب باشد، ولو اینکه حتی روابطش هم امروز خوب باشد، مواضع مهمتر است، منتهی چرا باید سه تا را با هم دید؟ چون ممکن است مواضع از بی بصیرتی باشد، در این صورت باید رفت سراغ تصمیمسازان و دور و بریهایش را دید. اما اگر هم مواضع، هم روابط و هم سوابق فردی خراب بود، این دیگر خود نفوذ است، دخالت تصمیم ساز معنا ندارد. این خلاصه آن شکل و چارچوب بحث بنده است، با این توضیحات در عرصه نفوذ فکری، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی با همین فرایند و قالب پر از مصداق است. یعنی شما همه مصادیقی که میشنوی، اطلاعاتی که آقایان به شما میدهند بریزید در این قالب معنا پیدا میکند. وقتی فردی را بررسی میکنی میبینی این آدم در فتنه 88 اینگونه گفت، این آدم در سال 78 اینگونه گفت، اول انقلاب روابطش اینگونه بوده، الان هم اینطور است که خطا است؛ این مشکوک است. الان هم دارد میرود میآید، الان هم در مقاطع حساس از پشت خنجر میزند، یک حرفش کار را خراب میکند، یک حرفش دشمن را جری میکند، پس باید در این فرد شک کرد. حضرت آقا فرمودند بزرگترین جرم فتنهگران در سال 88 این بود که دشمن را دوباره امیدوار کردند. آن کسی که در داخل پالس میدهد میگوید آقا اینجا اوضاع اینطوری است ما وضع مان خراب است، دارد پالس می دهد و این مشکوک است.
جریان شناسی شبكه نفوذ در گفتگوی تسنیم با قرهباغی:
نفوذ و نفوذی بدون شبكه معنا ندارد
ناصر قرهباغی ضمن تشریح لایهها، فرایند، ماموریت و شاخصهای شناخت نفوذی و شبكه آن در كشور معتقد است كه شبكه نفوذ همچون اسب تروا عمل میكند و هدف آن فروپاشی نظام از درون است.
۱۳۹۴/۱۰/۲۱