نسخه چاپی

معناكاوی كودتای رنگی

عکس خبري -معناكاوي كودتاي رنگي

امام خامنه ای: البتّه دوستان ما آن اوقاتی كه این قضایا اتّفاق افتاد، به بنده مرتّب توصیه كردند كه اسم انقلاب رنگی را نیاورم؛ من هم چون معتقد به مشورتم -بالاخره مشاورین نظر دارند و اهل فكرند- اسم انقلاب رنگی نیاوردم امّا خب انقلاب رنگی بود؛ درواقع كودتای رنگی، یك كودتای رنگی ناموفّق. خب این خیلی مهم است

مهدی سعیدی- واژ‌ه ها خنثي نيستند، بلکه در همه حال انتقال دهنده معنا و احساسي هستند که گوينده اراده کرده و يا در پس ذهن خود دارد. لذا انتخاب واژه‌ها در شرح و تحليل حوادث تاريخ - سياسي، نقش مهمي در فهم مخاطب از حقيقت آن رخدادها از نگاه ناظر و شارح و ناقل دارد.

رويدادهاي مختلفي را در تاريخ معاصر مي‌توان برشمرد که در مناقشات کلامي و تضاد واژه‌ها قرار گرفته و نام‌هاي مختلفي بر آن نهاده شده است. از نهضت مشروطه خواهي ملت ايران، تا نهضت ملي کردن صنعت نفت و از کودتاي ۲۸ مرداد و پيروزي انقلاب اسلامي و بسيار حوادث ديگر نمونه‌اي از اين موضوعات‌اند که قرائت‌هاي مختلفي از آن ارائه گرديده است. يکي از آخرين نمونه‌هاي پرمناقشه حوادث انتخابات سال ۸۸ است که براي شرح آن کليدواژه‌هاي مختلفي توليد گرديده و اصطلاحات جديدي وارده ادبيات سياسي کشور نموده است.

در همين راستا بيانات حکيم فرزانه انقلاب اسلامي قابل توجه است. معظم له در ديدارشان با مردم قم، به بازخواني فتنه ۸۸ پرداختند و با اشاره به سناريوي دشمن آن اقدام فرمودند:

«اين کارهايي که در سال ۸۸ کردند، از ابتکارات جديد بود که ابتکار آمريکايي‌ها بود. البتّه در چند جاي ديگر تجربه کرده بودند، مخصوص ما نبود؛ در چند کشور ديگر اين را تجربه کرده بودند، بعد آمدند همين تجربه را در کشور ما پياده کنند که آن‌جور تودهني خوردند. اين ابتکار اين بود که به بهانه‌ي انتخابات، در يک کشوري که حالا در آن انتخابات هست و فرض کنيم يک دولتي سر کار است که مورد قبول آمريکا نيست و منافع آمريکا را آن‌چنان که آنها دلشان مي‌خواهد تأمين نمي‌کند، انتخاباتي کرده‌اند و اين دولت رأي آورده است؛ بعد بيايند آن اقلّيتي را که رأي نياورده است بکشانند داخل ميدان، بياورند در خيابان. و براي اينکه اين اقلّيت را برجسته کنند و ديده شود، يک رنگي را مشخّص مي‌کنند؛ ارغواني، گُلي، سبز و مانند اينها؛ آنچه به ما رسيد سبزش بود که قبل از آن در جاهاي ديگر، رنگهاي قرمز و نارنجي و مانند اينها را درست کرده بودند که آن اقلّيتي را که رأي نياورده است با [اين‌] ترفند بکشانند داخل خيابان. [چون] مردمند ديگر -واقعاً هم مردمند؛ منتها مردمي هستند که نامزد مورد نظر آنها رأي نياورده است؛ در مردم بودنشان شکّي نيست- هرجا باشند، ايستادگي کنند؛ آنها هم مرتّب کمک کنند و اگر لازم شد پول بدهند، کمک سياسي کنند، اگر لازم شد حتّي سلاح به دست آنها بدهند تا نتيجه‌ي انتخابات را به‌هم‌بزنند. اين کار را در چند کشور انجام دادند و موفّق شدند؛ آمدند اينجا هم انجام بدهند، خب نتوانستند؛ اينجا هم عين همان قضيه بود.
در تبيين اصطلاح کودتاي رنگي يا مخملي بايد گفت، اين اقدام از شيوه‌هاي براندازي نرم و نوعي سرنگون كردن حاكميت و جابجايي قدرت به وسيله تحولات سياسي است كه به شيوه‌هاي آرام و مسالمت آميز جلوه‌گر شده است و از شيوه مبارزه منفي و نافرماني مدني بهره مي‌گيرد. اين الگو در عرصه انتخابات تجلي پيدا مي‌کند و بر بسيج نيروها و اردوکشي‌ خياباني تاکيد دارد و از هواداران مي‌خواهد تا موفقيت اهداف کودتا در خيابان‌ها بمانند. براي تحقق اين بسيج عمومي و براي آنکه بتوان به هواداران براي ماندن در صحنه هويت بخشيد، و براي آنکه سطح رقابت سياسي به مخاصمه سياسي تغيير يابد و فضاي انتخاباتي کاملا غيرعقلاني و متعصبانه گردد و آرايش گروه‌هاي سياسي رقيب بطور حداکثري دوقطبي شود، بهره‌گيري از نمادهايي غيريت‌ساز و هويت بخش ضروري است که معمولا با انتخاب رنگي مشخص در انتخابات آغاز مي‌شود.

البتّه دوستان ما آن اوقاتي که اين قضايا اتّفاق افتاد، به بنده مرتّب توصيه کردند که اسم انقلاب رنگي را نياورم؛ من هم چون معتقد به مشورتم -بالاخره مشاورين نظر دارند و اهل فکرند- اسم انقلاب رنگي نياوردم امّا خب انقلاب رنگي بود؛ درواقع کودتاي رنگي، يک کودتاي رنگي ناموفّق. خب اين خيلي مهم است؛ اين اتّفاقي که در کشورهاي ديگر -در چهار پنج کشور- آمريکايي‌ها با پول، با امکانات انجام دادند و موفّق شدند؛ در جمهوري اسلامي موفّق نشد؛ بااينکه پشتيباني کردند.» (۱۹/۱۰/۹۴)

تحليل حوادث سال ۸۸ مبتني بر الگوي کودتاي رنگين، اولين باري بود که با اين صراحت توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي مطرح مي‌شد.

در تبيين اصطلاح کودتاي رنگي يا مخملي بايد گفت، اين اقدام از شيوه‌هاي براندازي نرم و نوعي سرنگون كردن حاكميت و جابجايي قدرت به وسيله تحولات سياسي است كه به شيوه‌هاي آرام و مسالمت آميز جلوه‌گر شده است و از شيوه مبارزه منفي و نافرماني مدني بهره مي‌گيرد. اين الگو در عرصه انتخابات تجلي پيدا مي‌کند و بر بسيج نيروها و اردوکشي‌ خياباني تاکيد دارد و از هواداران مي‌خواهد تا موفقيت اهداف کودتا در خيابان‌ها بمانند. براي تحقق اين بسيج عمومي و براي آنکه بتوان به هواداران براي ماندن در صحنه هويت بخشيد، و براي آنکه سطح رقابت سياسي به مخاصمه سياسي تغيير يابد و فضاي انتخاباتي کاملا غيرعقلاني و متعصبانه گردد و آرايش گروه‌هاي سياسي رقيب بطور حداکثري دوقطبي شود، بهره‌گيري از نمادهايي غيريت‌ساز و هويت بخش ضروري است که معمولا با انتخاب رنگي مشخص در انتخابات آغاز مي‌شود.

تفاوت کودتاهاي رنگي با جنبش‌هاي اجتماعي در آن است که جنبش‌هاي اجتماعي نوعي حرکتي طبيعي است که مبتني بر نيازهاي اجتماع شکل مي‌گيرد و در آن حرکت از پائين به بالا يعني از توده‌ها آغاز شده و به تدريج با انسجام‌يابي حرکت و مشخص شدن رهبري و شعارهاي جنبش شکل جدي به خود مي‌گيرد. اما کودتاهاي رنگين حرکت‌هايي مصنوعي و طراحي شده از بالا به پائين است که توسط احزاب و گروه‌هاي سياسي و حتي بيگانگان طراحي گرديده و براي تحقق اهدافي مشخص که اغلب کسب قدرت است, به بسيج توده‌ها دست زده و آنها را از طريق ابزارهاي رسانه‌اي به عرصه خيابان‌ها مي‌کشاند.

بر آن نام "کودتا" مي‌نهيم تا "انقلاب"! به واسطه آنکه پايه اين اقدام نه بر محوريت اکثريت جامعه، بلکه بر اساس همراه نمودن "اقليت" شکل گرفته است. چرا که اگر جريان سياسي‌اي که از ابزار کودتاي مخملي براي رسيدن به قدرت استفاده مي‌کند، در اکثريت بود، از همان طريق انتخابات به قدرت مي‌سيد و ديگر نيازمند بهره‌برداري از اين شيوه نبود. اما درست آنگاه که اقليت سوداي کسب قدرت داشته و ناتوان از همراهي اکثريت جامعه است، تمسک به الگوي کودتاي مخملي معنا مي‌يابد.

البته طراحان و مدعيان غربي اين الگو از قبيل "جين شارپ" و ... که سناريو براندازي کشورهاي مخالف استکبارجهاني را دنبال مي‌کنند، براي فريب افکار عمومي، آن را به نام "انقلاب" مزين کرده‌اند و رژيم‌هاي حاکم را نظام‌هايي غيردموکراتي معرفي مي‌کنند که در آنجا انتخابات حقيقي مبتني بر مردم‌سالاري و حاکميت اکثريت وجود نداشته و نظام سياسي با تقلب و مهندسي انتخابات مانع تحقق حقيقي راي ملت و پيشبرد اراده اکثريت مي‌گردد! و اين درست بزرگترين دروغي است که در "دال مرکزي" سناريوي کودتاي رنگي قرار دارد؛ دروغ بزرگ "بيشمار و اکثريت بودن"!
بر آن نام "کودتا" مي‌نهيم تا "انقلاب"! به واسطه آنکه پايه اين اقدام نه بر محوريت اکثريت جامعه، بلکه بر اساس همراه نمودن "اقليت" شکل گرفته است. چرا که اگر جريان سياسي‌اي که از ابزار کودتاي مخملي براي رسيدن به قدرت استفاده مي‌کند، در اکثريت بود، از همان طريق انتخابات به قدرت مي‌سيد و ديگر نيازمند بهره‌برداري از اين شيوه نبود. اما درست آنگاه که اقليت سوداي کسب قدرت داشته و ناتوان از همراهي اکثريت جامعه است، تمسک به الگوي کودتاي مخملي معنا مي‌يابد.

اين در حالي است که هيچ مکانيزم مشخصي براي اين اثبات ادعاي دروغين بجز انتخابات وجود ندارد، و جالب آنکه اين مهمترين شاخص در الگوي کودتاي مخملي مورد تعرض و نفي قرار گرفته است! لذا ديگر شاغول و ترازويي براي سنجش باقي نمانده است. اينجا است که نظرسازي‌هاي دروغين ساخته شده در اتاق‌هاي جنگ رواني به ميدان مي‌آيند تا رهزن حقيقت شوند و رسانه‌هاي متکثر و زنجيره‌اي که همگي از يک اتاق فکر هدايت مي‌شوند نيز آتش بيار معرکه شده و دروغ بزرگ "بيشمار بودن" را القاء مي‌کنند.

در تکميل اين سناريو است که رمز آشوب‌هاي خياباني پس از اعلام نتايج انتخابات در الگوي کودتاي مخملي، "تقلب" است! چرا که با محور قرار دادن دروغ بزرگ، نتايج انتخابات که حاکي از اقليت بودن براندازان است، بايد کتمان شده و اين نظام سياسي است که بايد متهم به تقلب در انتخابات گردد!

با اين توضيح مشخص است که آنچه توسط جرياني خاص تحت عنوان "موج سبز" در انتخابات دهم رياست جمهوري شکل گرفت و فرداي آن, با حرکت در مسير نافرماني مدني و طرح ادعاي تقلب در انتخابات، خواستار ابطال آن گرديد، حرکتي مهندسي شده‌اي از بالا به پائين و مبتني بر خواست يک جريان سياسي براي ساختار شکني و رسيدن به قدرت از طريق غيرقانوني بود که بيش از آنکه عنوان دروغين "جنبش سبز" شايسته معرفي کردن آن باشد بايد آن را "کودتاي مخملين" ناميد.

۱۳۹۴/۱۱/۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...