به گزارش نما، دبیر کل جبهه
پایداری در مصاحبه ای گفت که تشکيل حزب را داراي اشکالاتي میباشد جبهه پايداري قصد
تبديل شدن به حزب را ندارد چرا که حزب بر گرفته از کشورهاي غربي بوده است!
و البته اخیرا هم در مصاحبه ای اعلام کرد اساسنامه این این تشکل مورد تایید آیت
الله مصباح یزدی قرار گرفته است.
این سخنان که اختلاف های زیادی با سخنان و توصیه های مقام معظم رهبری و شهید بهشتی
در مورد حزب دارد در حالی مطرح می شود که جبه پایداری خود را جزو افراد دارای
بصیرت که پشت سر رهبری حرکت می کند می دانند.
مقام معظم رهبری زمانی که دبیر کل حزب جمهوری که حضور ایشان در این جمع یک تاییدی
بر وجود تحزب است در توصیه ای به برادران حزبی می فرمایند: توصیه من به برادران و
خوهران حزبی این است که یک حزب خدایی تشکیل دهید.
ایشان همچنین درباره افرادی که حزب را یک چیز غلط می دانند پیش بینی
فرمودند: تداوم بخشيدن به يك انقلاب آيا يك ضرورت هست يا نه؟ آيا لازم است كه
جمعيتى به نام حزب جمع بشوند و با هم همكارى كنند و همگامى بكنند، اين يك ضرورت
است؟ يا نه، آنچنانى كه به خصوص در اين يك ماه اخير يا دو ماه اخير بر سر زبانها
بود و هنوز هم هست و بىشك در آينده هم شايد با قوّت و قدرت بيشترى گفته خواهد شد:
حزب اساساً يك چيز غلطى است.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین در مورد وظایف حزب می فرمایند: حزب سه تا مسؤوليت
را بر دوش دارد:
اول، شتاب دادنِ نيروهاى كُند و بالفعل كردنِ نيروهاى بالقوه.
دوم، جهت دادن، تكليف دادن، مشخص و معين
كردنِ وظيفه.
و سوم، هماهنگى ميان اين همه فعاليت زندگىساز. اين سه تا كار را حزب مىخواهد
بكند؛ يعنى يك حزب بر عهده دارد. حالا شما با اين برداشت از حزب ببينيد كه نقش حزب
- نه حالا حزب جمهورى اسلامى، كار به اين حزب نداريم - نقش حزب در تداوم دادن و در
تضمين تداوم انقلاب انقلاب چى هست؟ و آيا يك انقلاب بدون يك چنين هماهنگىِ فعال و
سازندهاى اصلاً مىتواند تداوم پيدا كند؟
يك انقلاب با شور و با احساس و مبتنى بر يك ايدئولوژى به وجود مىآيد، اما شور و
احساس كه بوسيلهى رهبرىها هدايت مىشود همواره باقى نمىماند و رهبرىها هميشه
در همهى زمانها، در همهى مكانها حضور ندارند؛ طعمهاى در اختيار بدانديشان و
بدخواهان و توطئهگران در خواهد آمد كه هر كدام از انقلاب گوشهاى را بِبَرند و
ببلعند. يك انقلاب دشمن زياد دارد و دشمن با طرح و تدبير كار مىكند، زيرا ضربه
خورده و لطمه خورده است.
آنچه مىتواند يك انقلاب را تداوم بدهد و دوام روحيهى انقلابى و جهت انقلابى و
روح انقلاب را تضمين بكند يك تدبير هماهنگ، يك حركت هماهنگ، يك انديشهى هماهنگ
ميان يك عده عناصر مؤمنِ به اين انقلاب است. بنابراين حزب براى تداوم انقلاب يك
ضرورت است.
البته خب حرف
زياد بود در ميان كسانى - همانطور كه اشاره كردم - كه «حزب بازى يعنى چه؛ چرا كه
يك عده را جدا مىكنيد از مردم؛ هيچ حزبى مورد قبول نيست» شعارهايى كه بعضىها در
اين مدت دادند. ما از مدتها پيش نشستيم و تشريح كرديم، روشن كرديم كه وحدت، وحدتِ
نيروها با تحزب منافاتى ندارد؛ ضامن وحدت هم تحزب است. شما مىگوئيد كه حزب درست
نشود، تشكيلات به وجود نيايد تا وحدت به هم نخورد! اگر تشكيلات به وجود نيايد
تفرقهافكنان بهتر مىتوانند وحدت را به هم بزنند. آنچه مىتواند وحدت همهى
نيروها را حفظ كند - چه نيروهاى داخل حزب و چه نيروهاى خارج حزب - باز يك حزب
مؤمنِ فعالِ متشكل است. يعنى اگر ما يك حزب مؤمن فعال داشته باشيم بهتر مىتوانيم
اين وحدت را حفظ كنيم؛ بهتر مىتوانيم يكپارچگىِ نيروها را حفظ كنيم. نه اينكه
همه بيايند توى حزب ما، نه؛ ولو توى حزب ما نيايند، ولو خارج باشند؛ آيا حفظ وحدت
با يك انديشه، با يك صفا، با يك بيان گيرا، با يك تدبير انديشمندانه نيست؟!
وحدت به خودىِ خود كه حفظ نمىشود، بايستى يك اخلاص فراوان و يك تدبير عميق به كار
بيفتد تا وحدت را حفظ كند. اينجور نيست؟! خب، اين تدبير عميق را يك فرد كمتر مىتواند
بكند تا يك جمع. سه نفر آدم غير متشكل كمتر مىتوانند بكنند تا سه تا آدم متشكل.
پس براى حفظ وحدت هم باز يك تشكل لازم است، يك حزب لازم است.
سه شرط لازم برای کارایی حزب
نکته قابل توجه دیگر در این موضوع دقت در سخنان شهید بهشتی است که حزب را معبد
تعریف می کند؛ شهید بهشتی سه شرط را لازم بر لزوم کارایی حزب می داند:
شرط اول اين است
كه ما تشكيلاتپرست نشويم (طاغوت) و خودخواهي تشكيلاتي پيدا نكنيم، شرط دوم اينكه
ما ممكن است تشكيلات پرست نباشيم اما سرگرم تشكيلات باشيم (لهو) يا سرگرم هم نشويم
ولي از خودسازي باز بمانيم.
شرط سوم اينكه اين تشكيلات به درد مردم بخورد نه اينكه يك باري باشد بردوش اين
جامعه (لغو).
چرا مخالفت؟
اما نکته قابل توجه در این مساله این است که جبهه پایداری خود نوعی تحزب و تشکل
است که بنا به اعلام دبیر کل آن اساسنامه اش هم تهیه شده ، حال چرا پایداری ها که
خود متشکل هستند علیه تحزب سخن می گویند سوالی است که در 7 سال اخیر از سوی احزاب
و تشکلها مطرح شده است.
چرا که دکتر محمود احمدی نژاد که در تمام سالهای قبل از ریاست جمهوری اش سابقه کار
تشکیلاتی دارد و عضو موسس دو حزب نیز بود و با یک کار تشکیلاتی به شهرداری و سپس
ریاست جمهوری رسید، پس از ریاست جمهوری مرتب علیه تحزب و تشکل سخنرانی کرد.
و جبهه پایداری هم از نخستین روز تاسیسش خود را جدای از رییس جمهور معرفی کرد.