به گزارش نما، جواد
اردكاني حال 50 ساله است؛ دانش آموخته حقوق در دانشگاه آزاد كه فعاليت تصويري
سينمايي را در مقام كارگردان از سال 76 با مجموعه تلويزيوني آقاي كفايت آغاز كرد،
او در دو فيلم تونل و جاي امن، در آغاز دهه 70، دستيار كارگرداني را تجربه كرد،
اما در مقام كارگردان فيلمهاي سينمايياش را از سال 79 تا كنون با نامهاي چوري،
قناري، سبيل مردونه، به كبودي ياس و شور شيرين ساخته است. با او كه به رغم سرنوشت
نه چندان موفق آخرين اثر سينمايي اش در اكران، از كار كردن در اين حوزه بسيار راضي
است، در باره ويژگي ها، دشواريها و راه حلهاي اين نوع از كار به گفت و گو كرديم.
سخت
ميشود با روندي كه در نمايش «شور شيرين» بر فيلمتان گذشت پرسيد كه آيا از شرايط
اكران و سرنوشت فيلم راضي هستيد يا خير؟ ترجيح ميدهم از شما بپرسم الان كه براي
حاصل مدتها كارتان اين اتفاقها افتاده و با توجه به ميزان فروش كمي كه به دست
آمده، نسبت به كاري كه انجام داديد و سرنوشتي كه بر آن رقم خورد چه احساسي داريد؟
از
شرايط اكران و نتيجه آن اصلا نميتوانم راضي باشم. اتفاقهايي كه بر فيلم ما
افتاده ميتواند حس خوبي درمن ايجاد نكند، اما متاسفانه بايد بگويم بلايي كه بر سر
«شور شيرين» آمد در سينماي ما اتفاق تازهاي نيست. طي اين سالها ديده ايم فيلمهاي
ارزشي، دفاع مقدس، فرهنگي و حتي روشنفكري كه ساخته شده، در نهايت انگار تحت شرايطي
كه ميبينيم، حاصل كار ذبح شده و زحمات گروههاي مختلفي از تلاش گران عرصه سينما
به هدر رفته است.
نكته
ديگر اينكه آنچه براي من التيام خاطر ميشود اين است كه الان در دورهاي هستيم كه
نمايش يك فيلم به نمايش آن در سالن سينما مختصر نميشود و بخشها وامكانهاي ديگري
براي نمايش هر اثر سينمايي وجود دارد كه ميتوان اميدوار بود با مراقبت در استفاده
از اين بخشها مانند پخش از شبكههاي تلويزيوني و سينماي خانگي (شبكه نمايش خانگي)
انشاءالله به شكلي وضعيت جبران شود اين امكانها باعث ميشود بخشي از دغدغه
سينماگر براي ديده شدن اثرش جبران و التيامي بر درهاي او حاصل شود. اميدوارم ما هم
از اين فرصتها به خوبي بتوانيم براي نمايش فيلممان براي كسب مخاطبان بيشتر و
بيشتر، استفاده كنيم.
چطور
ميشود در جامعهاي كه ساختار نظام آن ارزشگراست و مديران آن نيز مدعي همين
ارزشگرايي هستند، چنين سرنوشت ناخوشايندي براي فيلمي رقم ميخورد كه بالاخره پس از
سالها قرار است تصويرگر يكي از سرداران بنام دفاع مقدس باشد؟ آيا اين از غربت شهيد
كاوه است يا غربت دفاع مقدس؟
شرح
اين قصه طولاني است و متاسفانه قصهاي هم نيست كه بتوانيم بگوييم به آخرش داريم ميرسيم،
بلكه اين قصه ادامه خواهد داشت. تا وقتي كه شرايط مديريت فرهنگي در جامعه اين
باشد، اين اتفاقات افتاده و باز هم خواهد افتاد. اگر بخواهيم به اين فكر كنم كه
غربت چه كسي است، شايد تنها بتوانم بگويم اين از غربت نظام ماست كه فيلمهايي مثل
شور شيرين از دل نظام جوشيده، براي نظام و مورد نظر بزرگان نظام و مردمي بوده كه
به نظام وفادارند، اما به اين شكل با آن برخورد ميشود. اين تناقض را بايد در حوزه
مديريتي برطرف كرد؛ نه اينكه مردم مقصر باشند. فيلمسازان هم تنها بايد بروند سراغ
اين فيلمها و فيلمهاي شاخصي بسازند، حلقه مفقوده بخش مديريت در حوزه فرهنگ است كه
تا اين معضل حل نشود، مسائل به شكل ريشهاي حل نخواهد شد.
شما
قبل از پروژه «شور شيرين» كه به شهيد كاوه پرداخته «به كبودي ياس» را هم داشتيد با
محوريت شهيد برونسي، الان هم از پروژهاي براي شهيد شوشتري سخن به ميان آمده است.
آيا اين كارها براي شما پروژههاي كاري هستند در حيطه سفارشها يا درگيري عاطفي –
معنوي هم با موضوع داريد؟
من
چه موقعي كه كار برونسي را ساختم چه پس از شور شيرين، طي چند سال اخير هميشه سفارشهاي
ديگري داشتهام؛ سفارشهايي كه بيشتر در حوزه كارهاي تلويزيوني بوده و به نسبت كم
دردسرتر و پردرآمدتر از اين فيلمها كه اگر ميخواستم به عنوان سفارش به كار نگاه
كنم يا حتي با نگاهي حرفهاي انتخابم نبايد اين فيلمها ميشد. البته اين كارها هم
سفارش بوده اما سفارشي كه با حس درونيام منطبق بوده است. بعد از اين هم اين گونه
سفارشها اولويت دارد بر هر سفارش ديگري و بر هر شرايط ديگري براي پرداختن به گونههاي
ديگر فيلم و سريال با اين نوع كار از نظر روحي و معنوي، اشباع ميشوم و اگر اغراق
نكنم، نشئهاي دارد كه جاي ديگر به سختي ميتواند چنين حالي پيدا كرد. آدم عاقل هم
حس و حال اين چنين اشباع روحي را بايد به هر چيز ديگري ترجيح دهد.
اينگونه
فيلم ساختن انگار زماني بسيار سادهتر بود، چون جريان عمومي جامعه با آن راحتتر
ارتباط ميگرفت، اما قطعا الان خيلي نسبت به گذشته دشوارتر شده است. براي گذر از
اين دشواريها چه تمهيداتي داشتهايد؟
به
نكته كاملا درستي اشاره كرديد. دشواريها دارد بيشتر هم ميشود و به حدي ميرسدكه
خارج از تحمل خيي از دوستان ماست. خارج از نگاه مقطعي، مسئولان ذيربط بايد دشواريها
را تا جايي كه ميشود كم كنند. البته نويدهايي وجود دارد. موقع ساخت «به كبودي
ياس» ميشد گفت؛ اولين فيلم شهيد محوري است كه در سينماي ما ساخته شده اما حالا كه
«شور شيرين» هم ساخته و اكران شده همين الان ميتوان گفت سه فيلم اين چنيني ساخته
شده با محوريت شهيد علي هاشمي، شهيد علم الهدي و شهيد بهنام محمدي. فيلم شهيد
چمران هم در حال ساخته شدن است و فيلم شهيد شوشتري نيز ساخته خواهد شد. سينمايي كه
پس از 30 سال «به كبودي ياس» اولين فيلم شهيد محورش بود، امسال پنج فيلم در اين
حوزه دارد. ميتوان گفت نياز و زمينه وجود دارد، پس بايد تمهيداتي داشت كه مسير را
هموار كنيم. ما در دو كاري كه انجام داديم، لطف خدا وعنايت شهدا بود كه تيمي را
چيديم كه يكسدت و يكپارچه بود و سختيهاي كار به شكلي روي دوش يك تيم توانمند
معتقد قابل تحمل ميشد. جا دارد همين جا از همه همكارانم در اين دو پروژه صميمانه
تشكر كنم كه با عشقي كه به اين نوع كار دارند، خيلي از دشواريها را آسان
گذراندند.
ما
قبلا هم فيلمسازان متمركزي در اين حوزه داشتهايم كه يا كلا از كار كردن در اين
حال و هوا فاصله گرفتهاند يا مثل مرحوم رسول ملاقلي پور و ابراهيم حاتمي كيا به
طور مقطعي از اين حوزه دور شدند. آيا ممكن است كه جواد اردكاني هم كه حالا اين حد
عشق به كار كردن در اين زمينه را دارد، زماني به هر دليلي از اين نوع كار دست
بكشد؟
اولا
تصور ميكنم در اين حوزه كار كردن يك توفيق است، توفيقي كه اگر خدا به آدم بدهد ميتواند
در اين حوزه كار كند و گرنه اصلا ممكن نيست. اما در نهايت تنها ميتوانم تصورش را
داشته باشم كه سه سال يا 10 سال ديگر چه خواهد شد. براي آن موقع هم اميدوارم اگر
روزي ريل عوض كردم در مسيرهاي مقابل اين مسير و متناقض با آن قرار نگيرم.
يكي
از دشواريهاي اين حوزه اين شده است كه نسل جوان در زمان جنگ و كمي پس از آن با
چنين فيلمهايي همراهي بيشتري داشت، اما نسل جوان امروز عملا خيلي راحت با اين
موضوعات ارتباط نميگيرد. از نظر شما چه تمهيدي لازم بوده تا اثرتان با اين قشر
نزديكي بيشتري پيدا كند؟
به
نكته دقيق و درستي اشاره كرديد. به نظر من راه حل توفيق توليدات اين چنيني را
بيشتر بايد جست و جو كنيم، بايد توليدات را در حوزه سينماي دفاع مقدس متنوعتر
كنيم. سينماي دفاع مقدس ما بايد مجموعه فيلمهايي باشد كه با ظرفيت آن هماهنگ
باشد، يعني هم حماسه داشته باشد هم اكشن، هم كمدي و هم بهرهمند از ظرفيتهاي
اجتماعي باشد. در واقع همه چيزهايي را در نظر بگيريم كه در كنار هم ميتواند گروه
مخاطب را همراه كند اگر ما موفق شويم مجموعه توليدات را بسازيم كه مخاطب امروز با
اينگونه سينمايي به كل آشتي كند، هر فيلمي در اينحوزه با استقبال نسبي و حداقلي هم
كه شده روبرو خواهد شد به بيان ديگر مشكل ما اين بوده كه با تك كارها خودخواستهايم
جريانسازي كنيم، آن هم در زماني كه ذائقه مخاطب برگردانده شده است. براي اصلاح
اين ذائقه به جريانسازي و موجهاي مداوم نياز است.
بسيار
دشوار است كه براي نسل باهوش و سينماشناس امروز در يك سري موضوعات فيلم بسازيم كه
مخاطب را جذب و همراه كند. هم فيلمسازها بايد تلاش مضاعف به خرج دهند كه كمترينش
من هستم، هم سياستگذاران و مديريت فرهنگي بايد براي ايجاد آن موج و بسترهاي مورد
نياز تلاش مستمر و چندين ساله بايد داشته باشد؛ نه كه مقطعي باشد و با تغيير
مديريتها همه چيز از صفر شروع شود، كه متاسفانه در اين چند ساله اين طور بوده.
خيلي
وقتها هراس از اينكه فيلمساز نتواند از عهده كار برآيد، موجب شده تا به سمت ساخت
اثري در باره شخصيتهاي بنام نروند. گويا شما براي آنكه انتخاب درستي داشته باشيد،
در قالب يك درام خانوادگي سعي كرديد حضوري از شهيد كاوه داشته و به نوعي او را
تعريف كنيد. آيا عمدي در اين كار بوده يا شرايط آن را اينگونه رقم زده است؟
اگر
ما بخواهيم براي شهيد كاوه حق مطلب را ادا كنيم بايد براي كارهاي بعدي به سمت
سريالهاي 40-30 قسمتي برويم تا تصوير نسبتا جامعي بتوانيم ارائه دهيم. براي شهيد
كاوه در يك فرصت 100-90 دقيقهاي سينمايي نميشود همه وجوه شخصيتياش را گفت و
ناگزير به انتخاب هستيم. از آن طرف هم عنصر قصه خيلي تعيين كننده جذابيت وهمراهي
تماشاگر با فيلم است. پس ترجيح ميدهم روي آدمهاي محوري كارم قصهپردازي نكنم،
بلكه واقعيتها را استخراج كنم، آن قصهها را اگر نياز است براي آدمهاي پيرامون
شخصيت اصلي بسازم اما همان قصه را هم رها نكنم. در كار ما قصههاي فرعي با واقعيتهاي
آن روز كردستان و مستنداتي كه وجود داشت منطبق است. قصههاي ذهني صرف نيست.مهم اين
است كه قصههاي فرعي ما در خدمت شخصيت اصلي فيلم قرار بگيرد و هم شخصيت اصلي و هم
شخصيتهاي فرعي را به هر ميزاني كه ميتواند درگير كند و مخاطب را به سمت شخصيت
اصلي هدايت كند. به هر حال سعي شده چنين چينشي در شور شيرين هم لحاظ شود.
درچنين
كاري، شخصيتي كه به داستان وارد كردهايد بايد بتواند با يك نگاه، يك جمله و يك
رفتار، معرف بخشي از شخصيتي در عالم واقع باشد كه دارد نقش آن را ايفا ميكند؛ يا
مثل آن ماجراي فوتبال بازي كردن در آن مقطع حساس فيلم، در حالي كه ميدانيم كاوه
به ورزش كردن و فوتبال در جبهه توجه ويژه اي داشته است. تحقيق در كار شما چه
جايگاهي داشت و چقدر توانستيد در اجراي كار از پشتوانه تحقيقاتي به خوبي بهره
بگيريد؟
در
اين مدل كارها در واقع تحقيق اساس كار را تشكيل ميدهد و نميشود مجرد از مستندات
و واقعيتها باشد. ما هم تحقيق مفصل انجام داديم. مهمتر اينكه همكارانمان در نگارش
فيلمنامه، يعني مجيد يافت و ماشاءالله شاهمرادي زاده با محمود كاوه، زندگي كرده و
جنگيده بودند و خودشان در جريان ريزترين اتفاقات متن و پيرامون مربوط به محمود
كاوه بودند. طبيعتاً با اين روال، فاكتور تحقيق در كار ما رعايت شده، حتي به خيلي
چيزها كه درباره كاوه گفته منتشر و چاپ نشده بوده، از طريق دوستان و مرتبطان او
رسيديم. الان هم شخصا از اين به بعد كار راضيام.
منبع:
هفته نامه مثلث