«اقتصاد مقاومتی» هنوز به گفتمان فراگیر و هژمون در جامعه ایران تبدیل نشده است؛ همین میتواند مهمترین دلیل برای نامگذاری مجدد یک سال دیگر به این عنوان از سوی رهبر انقلاب و از آن مهمتر، اصلیترین دلیل برای عدم اجرای سیاستهای این تز مهم اقتصاد سیاسی (Political Economy) توسط دولت حجتالاسلام حسن روحانی باشد. در واقع دولت تاکنون فشار جدی از امر اجتماعی برای اقدام در راستای اقتصاد مقاومتی احساس نکرده و خیال خود را از این باب آسودهتر از آنی میداند که ما فکر میکنیم.
مقصود از نگارش این سطور، پاسخ به این مسئله است که چرا علیرغم گذشت چندین سال از پیگیری برای گفتمانسازی از «اقتصاد مقاومتی»، هنوز این امر آنطور که باید، محقق نشده و «راز بقا»ی نسبی «دگر» این گفتمان چیست؟
پیش از هر چیز باید معنای «گفتمان» واکاوی شود؛ بخش قابل توجهی از سیاسیون و افکار عمومی اشتباهاً گفتمان را با کلماتی همچون «گفتوگو» و مفهومی که صرفاً تکرار میشود، مترادف میدانند، اما حقیقت آن است که اساساً «گفتمان» چیزی غیر از این تصورات و بسیار فراتر از آنهاست.
«گفتمان» که در محیطهای آکادمیک ایران بیشتر با کتاب و مقالات زوج «لاکلا» و «موف» شناخته میشود، یک نظام معنایی و مجموعهای از نشانهها ــ و هر نشانه متشکل از دال و مدلول ــ است، که واسطه ارتباط فرد با جهان خارج است و فرد از دریچه آن نظام معنایی، پدیدهها، حوادث و رخدادها را درک و معنا میکند.
برای تقریب بیشتر به ذهن، تصور کنید در شهری، سیل عظیمی جاری شده و خسارتهای گرانباری به جا گذاشته است؛ مردم همان شهر یا سایر نقاط جهان که از این پدیده باخبر شدهاند، میتوانند معانی مختلفی به این سیل ببخشند؛ حالت اول آن است که بخش عظیمی از مردم این سیل را "عذاب الهی" برای مردم آن شهر بخوانند، وضع دوم آنکه همین سیل و خرابیهایش محصول بیکفایتی مدیران اجرایی شهر تصور شود و کیفیت سومی را هم میتوان فرض کرد که اکثریت مردم آن را یک رخداد طبیعی بدانند. بدیهی است که بهتبع فراگیر شدن هر یک از این معانی، واکنشهای متفاوتی نیز در قبال آن پیگیری خواهد شد.
گفتمان همینجا ظهور میکند؛ تثبیت و فراگیر شدن یکی از چند حالت و معنای ممکن برای یک پدیده یا نشانه در جامعه بهمعنای هژمون شدن آن گفتمان خواهد بود. در حقیقت گفتمان چیزی جز "تقلیل حالتها یا معانی ممکن" برای یک پدیده نیست و این عمل از طریق «طرد» و رد تمامی معانی ممکنی که آن نشانه میتوانست داشته باشد، امکان پذیر میشود.
در مثال فوقالذکر، برای مدلول سیل، با فراخوانی هر یک از سه دال اشاره شده (عذاب الهی، بیکفایتی مدیران اجرایی و رخداد طبیعی)، ایجاد یک رابطه دلالت بین آنها و فراگیر کردن آن معنا، میتوان گفتمان متفاوتی تشکیل داد.
با عبور از این مقدمات به مسئله کانونی این متن بازمیگردیم؛ چرا «اقتصاد مقاومتی» به گفتمان فراگیر مبدّل نشده است:
1 ــ برای قرار گرفتن یک گفتمان در موقعیت «هژمون» و فراگیر شدن آن، وجود چند عامل ضروری است؛ نخستین آن «حاملان سیاسی» است؛ بدان معنا که جمعیت قابل توجهی از نخبگان و گروههای مرجع سیاسی و سیاستمداران در کشور آن گفتمان را حمایت و تبلیغ کنند. از این لحاظ، هرچند دسته بزرگی از اقتصاددانان و نخبگان و جریانات سیاسی در کشور بر حقانیت گفتمان اقتصاد مقاومتی اذعان کردهاند، اما بدون تعارف، دولت مستقر و اکثر مشاورانش به این تز اعتقاد جدی ندارند.
2 ــ وجود «نشانههای در دسترس»، دومین عامل ضروری در هژمونسازی یک گفتمان است. ممکن است بخش اعظم جامعه، یک تز را در جایگاه «نظر» بپذیرند و آن را مستدل بدانند، اما اعتقاد به آن و تبدیل شدنش به یک گفتمان فراگیر نیازمند لمس و احساس واقعی کارآمدی آن توسط افراد است. دولت احمدینژاد تقریباً با رها کردن اقتصاد به حال خود، بهویژه در دو سال پایانی، و اعلام تمایلهای چندینباره رئیس دولت به مذاکره با آمریکا هیچ نشانهای از اینکه میتوان در شرایط تحریم نیز با اتکا به ظرفیتهای درونی اقتصاد را روی پا نگاه داشت و در مسیر پیشرفت حرکت کرد به جامعه ارائه نداد. دولت جناب حجتالاسلام حسن روحانی نیز آنچنان که گفته شد اساساً اعتقاد جدی به این تز ندارد و حتی با یک رویکرد شبهکمدی سعی دارد اقتصاد مقاومتی را هم با دالهای خود معنیدار و پدیدههایی مانند برجام را مصداق بارزی برای اقتصاد مقاومتی معرفی کند!
نشانههای مهم و معتبری از کارآمدی اقتصاد مقاومتی از جمله پیشرفتهای چشمگیر در حوزههای دفاعی و موشکی نیز علیرغم تذکر مکرر آنها در بیانات رهبر انقلاب، بهدلیل ضعف در پرداخت رسانهای، در افکار عمومی تعمیق و تثبیت نشده است.
3 ــ هر گفتمان از جمله گفتمان توسعه برونزا که مانع در دسترس قرار گرفتن اقتصاد مقاومتی است، بهطور طبیعی برخی دالها را جذب و بعضی دیگر را طرد میکند. "توافق"، "ارتباط با غرب و آمریکا" و مفاهیمی از این دست دالهایی است که با معانی خاصی در گفتمان مورد حمایت دولت فراخوانی شدهاند. هنر طرفداران گفتمان رقیب آن است که دالهای طردشده و حاشیهای «دگر» خود را از حاشیه به متن آورده و بهوسیله آن گفتمان رقیب را به وضعیت dislocation (از جاشدگی) نزدیک کنند. «عدالت» و «استقلال» بهویژه با معنای پیشرفته "آزادی در مقیاس یک ملت" مهمترین دالهای طردشده توسط گفتمان توسعه برونزا و پاشنه آشیل این گفتمان است، به همین دلیل غالباً طرفداران این تز نسبت به طرح این مفاهیم و گفتوگو درباره آنها بیرغبتاند و برخی دیگر نیز سعی دارند مفهومی مانند استقلال را اساساً پوچ و بیمعنی معرفی کنند.
علیرغم وجود چنین دالهای طردشده و محملهای مناسب برای چالش کشاندن گفتمان توسعه برونزا، که هم از طریق مفهوم «عدالت» قادر است طبقات محروم را با خود همراه کند و نیز بهسبب مفاهیم «استقلال» و «آزادی» استعداد همراهسازی طبقه متوسط و مرفه را نیز دارد، کار رسانهای و تبلیغی جدی طی چند سال اخیر در این راستا صورت نگرفته است.
4 ــ یک سؤال مهم و شاید مهمترین سؤال آن است: دولت محترم یازدهم نیز علیرغم امضای توافق هستهای با غرب، نشانه قابل اتکایی برای توجیه کارآمدی گفتمان توسعه برونزا در دسترس جامعه قرار نداده است، با این وجود چرا تا کنون هیچ فشار قابل توجهی از سوی افکار عمومی برای تغییر ریل سیاستهای اقتصادی، متوجه دولت نشده است؟
علت آن است که اولاً دولت محترم مستقر با لاپوشانیهای عجیب و غریب و حتی فراتر از تصورات غربیها، تلاش فراوانی به خرج میدهد تا نقایص موجود به پای عقیم بودن توسعه برونزا نوشته نشود، مثلاً در شرایطی که علیرغم توافق با 1+5 و اجرای همه تعهدات توسط دولت ایران، هنوز تحریمهای مهمی همچون مبادلات بانکی و ... در واقعیت پابرجاست و مسئولان بانکی اروپا هم رسماً این موضوع را تأیید میکنند، دولت ایران تمام تلاشش این است که بدعهدی طرف مقابل را از اساس انکار کند!
در وهله دوم، این مسئله ناشی از مهارت نسبی تیم عملیات روانی دولت است. «تکنسین»های عملیات روانی دولت طی نزدیک به 3 سال گذشته برای بیرون آوردن دولت از مخمصههای بزرگ در افکار عمومی تلاش بسیاری کردهاند و هنگامی که میرود کارآمد نبودن توسعه برونزا بهطور واقعی برای مردم ظهور کند، با طرح مسائل دیگر، آن موضوع را از دستور کار خارج میکنند، مثلا بعد از اعلام توافق هستهای، آنگاه که باید بررسی این توافق از منظر حفظ عزت ملی و استقلال کشور در کانون توجه قرار گیرد، موضوع کنسرتها و آزادی فرهنگی بهصورت گسترده توسط مسئولان اجرایی دولت و رسانههای حامیاش در دستور کار تبلیغی قرار میگیرد. و یا بعد از اجرای تعهدات گسترده هستهای ایران، هنگامی که باید نشانههایی از گشایش اقتصادی در دسترس جامعه قرار گیرد، بلافاصله بحثهای رادیکال درباره نظارت استصوابی و شورای نگهبان فراگیر میشود.
البته هرچند اینگونه اقدامات در حوزه عملیات روانی در کوتاهمدت ممکن است باری از دوش حامیان گفتمان توسعه برونزا بردارد، با این حال این پیشفرض که با "رسانه و تبلیغ هر کاری را به هر مدتی میتوان انجام داد" تا حد زیادی ابلهانه و غیرواقعی است.
جامعه سرانجام با نقایص و عقیم بودن توسعه برونزا بهصورت واقعی روبهرو خواهد شد، با این حال هنر رسانهای و تبلیغی آن است که در مدت زمان کمتری و پیش از بروز خسارات و مضرات بیشتر، گفتمان اقتصاد مقاومتی به گفتمان فراگیر و هژمون در جامعه تبدیل شود.
چرا «اقتصاد مقاومتی» تبدیل به «گفتمان فراگیر» نشده است؟
عبدالله عبداللهی
۱۳۹۵/۱/۳