به گزارش نما ، تیر سال 1360، چهار پنج روز از عزل بنیصدر میگذشت، آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامهٔ شنبهها، عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند؛ نماز ظهر تمام شد؛ سید علی خامنهای پشت تریبون قرار میگیرد.
یک دقیقه از شروع بحث نمیگذرد که بلندگو شروع به سوت کشیدن میکند؛ آیتالله خامنهای همینطور که صحبت میکردند، میگوید: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهٔ جوامع بشری -نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای... انفجار!
همسر رهبر انقلاب در سال 62، در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی، درباره وضعیت بعد از ترور آیتالله خامنهای و عکسالعمل فرزندان معظمله میگویند: عکسالعمل بچهها دور از انتظار نبود. بچههای کوچک بعد از شنیدن خبر، هراسان و وحشتزده دویدند توی کوچه و البته ناراحت بودند، اما مصطفی که در آن ساعت با بچههای مدرسه به جهاد سازندگی رفته بود، وقتی آمد که من در بیمارستان بودم و به من گفت: مامان، مبادا گریه و جزع کنی. خدا قهرش میآید. این راهی است که خود ما انتخاب کردهایم و ادامه این راه از این مسائل زیاد دارد. در مجموع روحیه بچهها خوب بود.[1]
[1] - مصاحبه با همسر آیتالله خامنهای، منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 5/4/1362
روایت همسر رهبر انقلاب از وضعیت ایشان بعد از ترور
همسر رهبر انقلاب در معدود گفت و گوهایش با رسانهها، در مصاحبه با روزنامه حزب جمهوری اسلامی به وقایع بعد از ترور آیت الله خامنهای اشاره كرده و عكس العمل فرزندان معظمله را توضیف میكنند.
۱۳۹۵/۱/۹