به گزارش نما، محمد جواد عاصمی پور، قائم مقام سابق شرکت ملی نفت ایران در خبرآنلاین نوشت: زمان وزارت جناب آقای زنگنه علیرغم آنکه استعفا داده بودم و پستی نداشتم و در دانشگاه صنعتنفت مشغول بودم، به درخواست وزارت، سخنران ویژه جشنواره «نفت و سینما» در خوزستان بودم.
عنوان سخنرانیام «مرثیه ای بر مظلومیت صنعتنفت» بود، مجری برنامه که مرا معرفی کرد جناب آقای ناصر تقوایی بود. یک صفحهای از سوابق مرا گفت و یک تشویق مختصری شد. پس از سخنرانی من، مجری اعلام کرد و اینکه سخنرانی خانم... (یکی از هنرمندان جوان) بود و سالن از تشویق منفجر شد. وقتی این صحنه را دیدم کلاً ناراحت شدم، به دلیل این عدم توازن بین طبقات اجتماعی و لذا از آقای تقوایی خواستم چند دقیقهای مجدداً صحبت کنم و گفتم اگر این صحنه را قبل از سخنرانی میدیدم عنوان سخنرانیام را «مرثیهای برای مظلومیت مدیران صنعتنفت» انتخاب میکردم.
چند شب پیش که برنامه 90 را که به مدت سه ساعت و هر هفته پخش میشود و میلیونها بیننده دارد را میدیدم که راجع به بازیکنان و قراردادهای میلیاردی و دفاعهای آنچنانی از بازیکنان و یادآوری از پیشکسوتان و غیره صحبت میکرد، دیدم که کجا زندگی میکنیم و آفرین گفتم به آقای فردوسیپور که عاقلتر از ما بود، به جای آنکه در حرفه مرتبط به تحصیلاتش در دانشگاه صنعتی شریف و مهندسیاش برود فهمیده چه کاری را انتخاب کند، چرا که اگر دنبال آنها میرفت امروز مثل همه نخبگانی میماند که در صنعتنفت و زیر بمبارانها در 8 سال دفاع مقدس کار کردند و شاید حتی نگهبان ادارهشان هم آنها را نشناسد و برعکس یا مبلسازانی که از زمانی که به فوتبال آمدند مشهور شدند و کلی در برنامه 90، سخن میگویند.
در فوتبال اگر بازیکنی را در یک بازی نیمکتنشین کنند و یا زودتر او را تعویض کنند، کلی سوژه برای برنامه 90 درست میشود، در حالی که اینهمه مدیر نیمکتنشین شدند و در حالی که هنوز زخمی نشده و کلی انرژی و تجربه و دانش کسب کردهاند از بازی خارج می شوند، یک برنامه 90 برای مدیران وجود ندارد که صدایش درآید.
حداکثر مجموع حقوقی که یک مدیر نفتی با رتبه D و با سیسال سابقه با 120 ساعت اضافهکار و از ساعت 6 صبح تا 10 شب (نه یک بازی و چند ساعت تمرین در هفته) در مدت یکسال دریافت می کند، حدود 30 تا 40 میلیون ماکزیمم 2 تا 3 میلیون تومان در ماه است و کلی هم در پایان سال باید به دادگاه برود و برای تصمیماتش پاسخ دهد.
مقایسه کنید با دستمزد یک فوتبالیست، یک سرمربی و... حداقل برای یک بازیکن بازی خداحافظی میگذارند، در تاریخ هم ماندگار است. هنوز میگویند علی پروین سلطان، علی دایی، کریمی و قلعهنویی ژنرال. کدامین مدیر اینچنین در تاریخ مانده است. باید بگوییم که محدوده تأثیرگذاری یک مدیر نفتی مثلاً مدیر مناطق نفتخیز یا پالایش یا فلات قاره را مقایسه کنید با تأثیرگذاری حتی یک پزشک بزرگ، یک استاد دانشگاه (که خود من افتخار میکنم این سمت را داشتهام) و یک بازیکن، یک هنرمند میزان ماندگاری آنان را، قدرشناسی از آنان را. اشکال کار و گله من از جامعه نیست بلکه از خود جامعه مدیریت است. در هر حرفه، افراد آن حرفه قدر هم را میدانند و هوای هم را دارند. بهجز در حرفه مدیریت که خودشان متولی خوبی برای این امامزاده نیستند.
وزیری که مدیرش را در خیابان برکنار کرده، دستور بازنشستگی میدهد و دستور میدهد برایش مجلس تودیع برگزار نکنند و دستور میدهد تا میشود برایش پرونده بسازند. خودش هم به همین روش برکنار میشود اما امروز مثلاً بهمنی را میبینیم، از زمانی که در 1364 حکم قائممقامی معاونت جنگ و بازسازی را به ایشان دادم تا مدیریت عامل شرکت حفاری قهرمان کنترل چاه 50 چاههای کویت، چاه کنگان، آثار ماندگار در شرکت حفاری و رکوردهای زیادی زده و عملکرد فوقالعادهاش در شرکت ملی حفاری و در زمانی که حتی مشکل استخدام مربی فوتبال بالای 65 سال حل شد، اما بهمنی را سر 60 سال باید بازنشست کرد.
البته به مراتب به نفع اوست اما چقدر به عمد تاریخ را فراموش میکنیم و آثار یک فرد را چقدر سریع مدفون میکنیم و آن هم توسط مدیرانی که قطعاً خود به همین سرنوشت دچار خواهند شد و خود قربانی سنتی خواهند شد که پایهگذاری میکنند. ورزشکارانی که بهمنی در تیمهای ورزشی شرکت ملی حفاری استخدام کرده، امروز مشهورتر از او هستند و بیشتر مورد ارجگذاریاند.
ترکان در حالی که هر 2، 3 روز دیالیز میشد به سرنوشتی شاید بدتر از بهمنی دچار شد. فردی که در کارنامه خود استانداری، چندین وزارت و چندین سمت مدیریت شرکتهای بزرگ را داشته، نعمتزاده چندین سمت وزارت و مدیریت چندین شرکت، داشتن سلامت و یا مهندس نوذری، مهندس سلطانپور که پایهگذار صنایع دریایی کشور بود و صدها مدیر مشاور واقعاً برای این شکل استانداردهای دوگانه و چندگانه در جامعه مرثیهای برای مظلومیت مدیران صنعتنفت باید سرود و تفاوت دیگر این مدیران با فوتبالیستها این است که با همه بیمهری و اینگونه برخوردها قهر نمیکنند، در حالی که اگر به یک فوتبالیست بازوبند کاپیتانی را نمیدهند، کلی جنجال در برنامه 90 برپا میشود.
بیاییم تا دیر نشده بهجای ساختن موزه بینام و نشان مدیران، کارگاههای فعال و زندهای بسازیم، و این سرمایهها قبل از آنکه لژیونر شوند، و بهجای نفت به صنعت مهاجرت کنند و شاید فردا به خارج، آنها را در خانواده نفت نگهداریم و جذب کنیم و یا حداقل از مهاجرتهای آینده جلوگیری کنیم و اگر امروز نگران جذب دو فوتبالیست توسط قطر باشیم باید نگران جذب خیل عظیم مدیرانمان در صنایع نفت و گاز رقبا باشیم. باید یادی کنیم از مرحوم عبداللهپور (طرفی) از متخصصین صنعتنفت که قبل از فوت هفت جلد کتاب ماندگار درباره مدیران صنعتنفت از بدو تأسیس تا سال 1375-1374 (یعنی حدود 9 سال)را به نگارش درآورد و یک سند ماندگار از خود باقی گذاشت. خداوند او را بیامرزد. اما بهجای آنکه مدیرانمان را در کتابها نگهداریم آنها را در صحنه زندگی ماندگار کنیم
زنده باد فردوسی پور كه نفتی نشد!
«اینهمه مدیر نفتی نیمكتنشین شدند و در حالی كه هنوز زخمی نشده و كلی انرژی و تجربه و دانش كسب كردهاند از بازی خارج می شوند، یك برنامه 90 برای مدیران وجود ندارد كه صدایش درآید.
۱۳۹۱/۵/۱۵