استاد دشمن و نفاق شناسی بود

شهید مطهری استاد فلسفه اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن، عضو هیئت مؤتلفه اسلامی و از نظریه‌پردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. ایشان بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. بعد از شهادت او امام خمینی فرمودند:«مطهری پاره تن اسلام و حاصل عمر من بود» با ابوالفضل توکلی بینا عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و از همراهان این «معلم شهید» گفتگو کرده ایم.


 این روزها و این سال ها نسبت به شهید مطهری هجمه های زیادی انجام می شود.هجمه‌هایی که حتی زمان حیات ایشان هم به این شدت نبود. علت چیست؟
 شهید مطهری یک اسلام شناس کامل بود. انسان وارسته و امت ساز بود. حتی در رابطه با مسائل منافقین از جمله اولین کسانی بود که دست آنها را رو کرد و همان منافقین هم ایشان را شهید کردند. این مرد نوشته ها و تألیفات و کتاب های فوق العاده ای دارد که با مزاج آدم های لیبرال مآب نمی سازد. شخصیت والای جهان اسلام است.
 
 شما در صحبت هایتان به نفاق شناسی ایشان اشاره کردید. مصداق هایی ازرفتار ایشان در این زمینه بفرمایید.

در همه ادوار تاریخ اسلام همواره عناصری بوده اند که به دین هجمه می کرده اند و یا در مقابله آن اسلام ناب محمدی عناصر لیبرال مسلک همیشه سر راه ایران اسلامی بوده اند. مرحوم مطهری دارای شخصیت والایی بود و یکی از فقهای فوق العاده ای بود که می توانست مرجع عالیقدری باشد. عمرش را گذاشته بود که مردم را در جهت اسلام ناب محمدی و صراط مستقیم قرار دهد. و از نخستین روزهایی که منافقین آن شعارها را می دادند و آن کارها را می کردند، از اولین کسانی بودند که در مقابل آن سخت ایستاده بود، مخصوصادر محافل خصوصی سخنرانی می کرد، می ایستاد.


 ایشان تبحر ویژه ای در دشمن شناسی داشتند. در آن زمان در مورد اسرائیل صحبت نمی شد؟
 مرحوم مطهری آن اسلام ناب را جهت می داد و پیگیری می کرد. روی مسئله اسرائیل هم خیلی حساسیت داشت. در دل اسلام آمدند و اسرائیل را کاشتند. از نخستین روزها در مقابل این انحراف ایستاده بود و دشمن شناسی فوق العاده ای داشت و به مردم در این زمینه جهت می داد.


 در رژیم طاغوت ماجرای اسرائیل کم کم داشت پر رنگ می شد. فکر می کنید روشن گری‌های ایشان چه مقدار در اینکه اسرائیل کم رنگ شود مؤثر بود؟

در بین طبقه دانشگاهی و منورالفکر شخصیت بزرگی بود که قبولش داشتند، در مقابل توطئه غربی ها مخصوصافرانسه و انگلیس که اولین کسانی بودند که اسرائیل را کاشتند، روشنگری و ایستادگی می کرد.


فکر می کنید که بتوانیم ایشان را شهید چه راهی بنامیم؟
 باید شهید راه اسلام شناسی بگوییم، شهید در مقابل کفر صرف جهانی قلمداد کنیم.
 
 به چه علت بود که مخالفان ایشان به جایی رسیدند که ایشان را ترور کنند؟

می دانید که این توطئه غرب بود. گروه فرقان ایشان را شهید کردند، گروه فرقان هم گروهی بودند که زاییده دست همین عوامل خارجی بودند. گودرزی عنصر خیلی مهمی نبود. ابتدا در کتابخانه مسجد قبا کار می کرد اصلااین کار از او برنمی آمد. ولی اینها تحریک کردند، اینها ساختند و یک مقدار بادشان کردند.
 
 در مورد شهید مطهری از چه چیز می ترسیدند؟

از آن جهت صراط مستقیم که ایشان روشنگری می کرد، اسلام ناب را مطرح می کرد، آن راه مستقیمی که نه تنها در بین طبقه دانشگاهی و مردم روشن ما مطرح می کرد، اصلاهفته ای یکی دو بار قم می رفت، برای طلاب و فضلای نخبه آنجا کار می کرد. اینها شناختند که ایشان چه عنصر ذی قیمتی است که به تنهایی این همه تألیفات و این همه روشنگری در راه اسلام دارد.
 
 چه کاری انجام می دادند که جوانان در اطرافشان جمع می شدند؟

مردم و جوانان ما بیشتر عاشق حقایق اسلام بودند. بعضی از روحانیون ما از خودشان می گذرند، آن چیزی که برایشان مطرح است اسلام ناب محمدی است، آن اسلام خالص است. وقتی کسی از بن دندان و عمق وجودش چیزی را مطرح می کند بیشتر اطرافش می روند. مگر مرحوم مطهری نبود که حتی در رابطه با آقای شریعتی، می دانید که مرحوم علی شریعتی یک سری فیوضاتی داشت که از اهل سنت گرفته بود، ایشان آن قدر مقاومت و ایستادگی کرد که من خاطرم است که این اواخر آقای حکیمی جلساتی که در حسینیه می گذاشتند آقای شریعتی متقاعد شده بود که آقای حکیمی و یک عده ای را تعیین کند که این نوشته ها را اصلاح کنند.


 در اندیشه ها و صحبت های شهید مطهری فقه اسلام خیلی اصالت داشت و ایشان از خودشان صحبت نمی کردند و تفکرات خودشان را نمی گفتند، بر اساس فقه صحبت می‌کردند.

مگر حاکمیت کشور ما حاکمیت خدا نیست؟ الان هم ولی فقیه ما، ولی فقیه عادلی است که حکم خدا را می گوید ولاغیر. مرحوم مطهری یکی از عناصری بود که حکم خدا را می گفت، از خودش چیزی نداشت که مطرح کند. آن چه که مطرح می کرد اسلام نابی بود که مطرح می کرد، احکام الهی بود.

مرحوم آیت الله مطهری یکی از عناصر ذی قیمت منصف بود که وقتی ما یک بحثی و نقدی می‌کردیم با کمال بزرگواری می پذیرفت و این طور نبود که بگوید آن چه که من می گویم چون واقعاایشان تسلیم حق بود.