به گزارش نما، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
* قضیه: 32 درصد تهرانیها، مشکل روان پزشکی دارند. 32 درصد تهرانیها، لااقل یک مشکل روان پزشکی دارند، آن هم به حدی که نیاز به مداخله دارد. سخنگو و قائم مقام وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی گفت: «بر اساس آمارهای اعتبار بخشی شده (قطعی)، 32 درصد افراد در تهران یک مشکل روان پزشکی دارند که نیاز به مداخله دارد». ایشان، این مطلب را در همایش روز جهانی ایمنی و سلامت کار که نهم اردیبهشتماه جاری در دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد، فرمودند (خبرگزاری صدا و سیما، کد خبر: 1113906، میگنا، کد خبر: 36806). درون سالنهای دراز مترو، کسی با کسی حرف نمیزند، کسی احوال دیگری را نمیپرسد، کسی به دیگری کمک نمیکند، و همه، سر در گریبان تلفن همراه خود دارند، گاه، بدون آن که درون آن صفحه جادویی چیز خاصی حضور داشته باشد. آنها تنها صفحه تلفن همراه خود را بالا و پایین میکنند تا مشغول آن شوند و مجبور نباشند متوجه دیگران گردند. در ایستگاههای مترو هم اوضاع بهتر نیست؛ صندلیها، یکی در میان پر میشوند و کسی کنار دیگری نمینشیند، مبادا مجبور باشد با او حرفی بزند.
در واقع، مترو، تجمع مردمی در کنار هم، ولی، اغلب تنهاست، درون یک ماشین تند و تیز رونده. مترو، سمبل و غایتی برای «جمع منفرد» تهران است؛ افرادی که دور هم جمع شدهاند تا به اهداف شخصی و تنهای خودشان برسند.
نماد غایت ظرفیتهای شتابناک تهران، همین مترو است، که تمام مایههای غریبگی را نیز در خود جمع کرده است. مترو، تند و تیز میرود و پر و خالی میشود، و برای مردمی که به آن داخل و خارج میشوند، مجال و دستمایهای برای برقراری ارتباط انسانی و تفاهم با یکدیگر نیست.
و مترو ...
و مترو، سمبل اغراق شدهای از تهران است؛ تهرانی که برای مدتهای مدید، با ایرانشهرهای اسلامی تفاوت داشته است و به مثابه سمبلی از «امر بد، ولی، خواستنی» مطرح بوده است: «تهرون جای قشنگیه، اما، مردمش بدن» (دختر لر/ 1312). حال که معایب تهران در سمبلی مانند مترو شفاف شده است، معلوم میشود که نزدیک یک قرن اهالی این شهر چه مشکلی با این شهر داشتهاند که به وضوح بیان نمیشد؛ این که تهران، مکانی پر از انسان، و کم و بیش خالی از زندگی اجتماعی است. چرا چنین است؟ و برای حل این مضیقه چه باید کرد؟
* کاوش در قضیه:
* تز 1.
همان طور که در نماد مترو معلوم شده، ریشه تنهایی افراد در تهران، در درجه اول، تغییرات فردی و اجتماعی سریع و شتابان در شهر است، بدون آن که مقدمات حیات اجتماعی، متناسب با این تغییرات «بنیان گریز»، گسترش یافته باشند، و مجالی برای ریشه دواندن بنیانهای تازه فراهم شود. در واقع، افراد، در جریان این تغییرات سرسام آور، قادر نیستند تا ضوابط نوینی برای برقراری روابط با یکدیگر در شرایط عمیقاً متحول شونده بیابند، و در نتیجه، دیگر نمیتوانند با یکدیگر ارتباط مؤثر برقرار کنند.
اغلب مردم تهران، کسانی هستند که از ایرانشهرهای شیراز و تبریز و یزد و مشهد و کرمان و سبزوار و ساری و خرم آباد و ... منفک شدهاند، تا در تهران، مجالی برای رشد سریع خود بیابند. در واقع، در تهران، آنها میتوانند آزادانه و بدون ملاحظات فرهنگی مطرح در بافتهای اجتماعیتر و محیطهای «چشم تو چشم»، شانس خود را برای پروازهای گوناگون بیازمایند، و از شاخهای به شاخهای دیگری تغییر موقعیت دهند. تهران شهر پرواز و شتاب و برق و باد است.
اهمیت تهران، به عنوان بوتهای برای دستیابی به تغییرات برق و باد، هم برای افراد مبرم است و هم برای اجتماع اهمیت دارد. افزایش تند و تیز جمعیت، به ویژه در اثر مهاجرت و عدم تناسب نیازها و انتظارات و استانداردهای زندگی با مقدورات محیطی، تغییر شکل در محیط زیست مادی و معنوی، و مآلاً، برنامهریزی توسعه شهری که در رویارویی با این وضعیت در یک شوک چند دههای به سر میبرد، اینها، فهرست مسائل ما با تهران است. این، ریشه گفتار مردم تهران در مورد خودشان است که هشتاد سال پیش گفتهاند: «تهرون جای قشنگیه، اما، مردمش بدن» (دختر لر/ 1312).
* تز 2.
کلان شهر، علاوه بر این که یک محیط شدیداً دگرگون است، اصولاً یک محیط نابرابر نیز هست. شهری که اینچنین دستخوش دگرگونیهای «بنیان گریز» شود، دشوار منسجم و متحد بماند؛ نمیماند. خطوط گسلی از واگراییها و تناقضات ناشناخته، تهران را به دشوارترین معضل تحلیلگران اجتماعی ایران بدل کرده است.
- در جریان این واگراییها، «مترفین» شهر (به قول جلال الدین فارسی)، معماران را به ایجاد بناهای پر آب و تاب، مناظر مجلل، آرایههای اضافه و طاق نصرتهایی که به کار نمایش قدرت و مکنت میآیند، بر میانگیزند. بنا بر این، گر چه تهران محیطی پر امکانات و پر مقدورات برای تازه واردها به نظر میرسد، که البته هست، ولی تهران، مکانی تحقیر کننده نیز هست. تهران، یک محیط نابرابر و توأم با تفاخر، حقارت آفرین، اهانت آمیز و آزرم ستیز است.
* تز 3.
محیط نابرابر و ناعادلانه، بالقوه، فضایی برای خشونت، درد و رنج، هرج و مرج، ناامیدی و کشمکش نیز هست. در واقع، در مورد نابرابریها و تحقیرها و کشمکشها، مجالی برای جستن راه حلهای معقول نیست و این، واقعیت اجتماعی شهر تهران را برای سکنه آن، خیلی آزار دهنده میسازد.
در یک تحلیل ریشهای، تهران بزرگ، با خصوصیاتی چون تند زدن نبض زندگی، شدت داد و ستد مالی و اقتصادی، و حمل و نقل شهری بنیان گریز، وفور تماسهای سطحی میان افراد ناشناس، فضایی را پدید میآورد که اقشار متوسط شهری برای سازگار شدن با بمباران بیوقفه محرکهای بینایی و شنوایی و انطباق با شدت زندگی عصبی ناشی از نابرابریهای تحقیرکننده، نحوه فاصلهگیری درونی را اختیار میکنند. این، یک تدبیر دفاعی در مقابل این همه ناهنجاری است؛ این، نحوه تقلیل و کنارهگیری از واقعیت است، که فارغ از تبعات نیست. در واقع، به این ترتیب، کشمکشها اصولاً حل نمیشوند و تبدیل به عقدههای روانی میگردند که هر از گاهی سر باز میکنند.
بنا بر این تحلیل، این که از آغاز دنیای مدرن، شهرهای عصر ویکتوریا با زوایای تاریک و آلوده و پر جمعیت توسط نویسندگان به تصویر و نمایش درآمدهاند و نویسندگان بزرگ و مخاطبان شان این شهرها را انباشتی از زندگی انسانهای فقیر و فردگرایی سرکوب شده از درون متناقض، ظلم و ستم و مردم بیگانه از یکدیگر و طبیعت، ترسیم میکردهاند، نهایتاً به ذات کلان شهر مدرن باز میگشته است.
* تز 4.
این نحوه ریشه یابی مسائل شهری، مآلاً میتواند متضمن اشاراتی به راه حلها باشد. بنا به ریشه یابی پیش گفته از مسائل شهری، گام نخست در بازسازی معنوی تهران، ایجاد یک مفهوم فضایی جدید برای شهر است. ویژگی این مفهوم فضایی نو، بهبود انسجام اجتماعی و همسازی سازنده با محیط زیست طبیعی و معنوی و مدنی است.
اغلب، این بهبود فضای شهری، در شهرهای مدرن، مستلزم بازسازی گسترده کالبد شهری و ایجاد مجدد ساختارهای شهری قلمداد میشود، که البته، کاری دشوار و پر مؤونه است. ولی در مورد اغلب شهرهای ایران و حتی، شهر آشفتهای مانند تهران، چنین ضرورتی وجود ندارد؛ چرا که، این شهرها در تمام دوران مدرنسازی، مقاومتهایی در جهت حفظ بافت محلی و گذرهای سنتی از خود نشان دادهاند، که این عامل، در کنار امکان گسترش جغرافیایی قابل ملاحظه شهری مانند تهران، امکان اعمال اصلاح فضای شهری بدون تجدید بناهای گسترده را میسر ساخته است و حتی میتوان گفت که در جریان مدیریت شهری سالهای اخیر، بخش مهمی از این اصلاحها در نقاط مختلف شهر تحقق یافته است.
برای بهبود فضای اجتماعی شهر، تقویت هویت محلههای سنتی، یا ایجاد ساختارهای محلهای جدید نسبتاً خودکفا در حاشیهها، یک جهتگیری اصلاحی بلند مدت خواهد بود، هر چند که در کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت، ایجاد و تقویت نمادها و ارزشها و رویههای مشترک فرهنگی، شرایط تحکیم مدنی شهر را به وجود میآورد.
* تز آخر
با توجه به تحلیل این گفتار از مسائل معنوی شهر تهران، باید یک دستگاه قشربندی مفید را جایگزین نابرابریهای آزار دهنده موجود کرد، تا روابط گسترده بین انسانها، اعم از کمک متقابل و همکاری دوستانه و روابط خانوادگی و خانواری در این واحدها ترویج یابند. نکته مهم، توزیع و ایجاد مزیتهای جدید برای نقاط کم مزیت شهر است؛ طوری که محلهها بتوانند به مثابه یک واقعیت اجتماعی تام، در ساعات مختلف شبانه روز ساکنان را ارضا گردانند؛ به این ترتیب، ساکنان خواهند توانست به مرور، با محله خود انس بگیرند. توزیع مزیتها و همچنین ایجاد مزیتهای جدید، این امکان را فراهم میکند که محلات شهر، از جمعیت نسبتاً ثابت برخوردار شوند و به این ترتیب، انسجام اجتماعی، فزونی و گسترش یابد (توأم با اقتباسهای آزاد از گئورگ زیمل، فردریک وندنبرگ، جان گلد، تیم هال، فیل هوبارد، و جان رنی شرت).
حامد حاجی حیدری
بازسازی معنوی تهران
این كه تهران، مكانی پر از انسان، و كم و بیش خالی از زندگی اجتماعی است. چرا چنین است؟ و برای حل این مضیقه چه باید كرد؟
۱۳۹۵/۲/۲۰