به گزارش نما - ایران نوشت:سی و یکم فروردین ماه سال 93 مأموران پلیس تهران در جریان جنایتی خانوادگی قرار گرفتند که در آن زوجی 65 و 74 ساله با ضربههای جسم سنگین از پای درآمده بودند.
با حضور مأموران در قتلگاه مشخص شد که این زن و مرد ابراهیم و اعظم نام دارند. از آنجا که دو تن از پسران قربانیان در صحنه حضور داشتند، تحت تحقیق قرار گرفتند. یکی از آنها به مأموران گفت: وقتی با پدر و مادرمان تماس گرفتیم و دیدیم پاسخگو نیستند نگران شده و به خانه آمدیم، ناگهان در کمال ناباوری با اجساد پدر و مادرمان وسط پذیرایی روبهرو شدیم. احتمال میدهیم برادرمان بابک که مشکل روحی و روانی دارد، آنها را به قتل رسانده باشد.
همزمان مأموران در بررسی از صحنه جنایت با یک گلدان خونی روبهرو شدند و احتمال دادند که زن و شوهر با ضربههای گلدان به قتل رسیده باشند. همین سرنخ کافی بود تا تیم جنایی برای دستگیری بابک -پسر خانواده- وارد عمل شوند. بابک وقتی دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت، پرده از راز جنایت هولناک خانوادگی خود برداشت و گفت: زمانی که 9 سال بیشتر نداشتم شاهد خودکشی نافرجام مادرم بودم بعد از آن حادثه دچار مشکل روحی و روانی شدم. 10 سال از ماجرای خودکشی مادرم که گذشت، خواهرم دست به این کار زد و مشکلات روحی و روانیام بیشتر شد.
وی افزود: پدر و مادرم برای نجات من و تضمین آیندهام تصمیم گرفتند که مرا برای ادامه تحصیل به کشور انگلیس بفرستند. در سن 23 سالگی به انگلیس رفتم اما مشکلات روحی و روانی مانع پیشرفت و ادامه تحصیلم شد و سرانجام درسم را رها کرده و پنج ماه پیش به ایران بازگشتم.
پسر خانواده ادامه داد: خیلی دچار توهم میشدم به طوری که حتی بیرون هم نمیرفتم از روز جنایت چیزی به یاد نمیآورم، تنها میدانم که روی اجساد پدر و مادرم پتو انداختم! بابک در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت و پس از اعتراف برای تأیید سلامت روحی و روانی به پزشکی قانونی معرفی شد. پزشکی قانونی اعلام کرد که بابک دچار اختلالات شدید روحی و روانی است. بنابراین قرار موقوفی رسیدگی به جنایت صادر شد و متهم در بیمارستان روزبه تهران بستری شد.
همزمان یکی از برادران از خونخواهی اعلام گذشت کرد، اما برادر دیگر به قرار موقوفی اعتراض کرد. بنابر این گزارش، پرونده جنایت خانوادگی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران در حال بررسی است.
رسیدگی به پرونده قتل پدر و مادر مسن توسط پسری كه از انگلیس برگشت
۱۳۹۵/۲/۲۰