به گزارش نما به نقل از قدس آنلاین: بعد از مرگ ملک فهد پادشاه سابق عربستان سعودی، و روی کار آمدن سلطان بن عبدالعزیز، موج عظیمی از تغییرات در کابینه و سیاست های داخلی و خارجی عربستان به وجود آمد. عزل و نصب های پر حاشیه و اتخاذ تصمیمات شتاب زده چیزی جز نشانه های یک فروپاشی دیگر یا رخ دادن جنگ داخلی نمی تواند باشد. برای این ادعا دلایلی وجود دارد که در ادامه نوشتار به ذکر آن ها می پردازیم:
1. در زمان پادشاهی ملک عبدالله، سیاست های سعودی ها بر مدار هدایت و رهبری کشور های کوچک عربی، ارتباط و تعامل با کشور های مهم منطقه از قبیل ترکیه، پاکستان و مصر، و البته نزدیکی به آمریکا و اسرائیل به عنوان هم پیمانان فرا منطقه ای و البته پشتیبانان منطقه ای بود. در عرصه داخلی نیز آنان همان طور که ظاهرا خود را خادم الحرمین می دانستند در صدد این بودند تا با یک ژست دینی و مذهبی علاوه بر کنترل مخالفان و منتقدان خود، به احکام اسلام حتی المقدور و در ظاهر هم که شده پایبند باشند. سیاستی که تا حدودی یادآور حربه حکومتی معاویه در زمان صدر اسلام می باشد. آن ها مستقیما وارد جنگ با مسلمانان نمی شدند و در بحبوحه حملات اسرائیل به لبنان و غزه، مواضع دو پهلو و گاه مزوّرانه می گرفتند.
اما با مرگ ملک فهد و آغاز پادشاهی ملک سلمان، طیف رادیکال و تندروی خاندان سعودی که البته تجربه فراوانی هم در عرصه حکومتی و سیاسی ندارند بر مناصب مهم گماشته شدند. اینان بدون هیچ ابایی بر طبل جنگ و دست اندازی به حامیت ارضی کشور های منطقه می کوبند و آن پایبندی به اسلام و احکام آن را حتی در ظاهر هم ندارند.
تندروی هم در عرصه های سیاسی و هم در تفکرات مذهبی در آن ها موج می زند و به شدت تحت تاثیر علمای وهابی افراطی در داخل عربستان هستند.
همین امر سبب شده تا هم شیعیان، هم علمای معتدل سعودی و هم سیاست مدارانه کهنه کار و با سابقه در عربستان به مخالفت آشکار با کابینه جدید بپردازند.
2. موج تغییرات گسترده در کابینه از ولیعهدی گرفته تا وزارت خارجه و سایر دستگاه های حساس، همه و همه نشانگر به وجود آمدن کودتایی نرم توسط مهره عربی – آمریکایی یعنی محمد بن سلطان، فرزند پادشاه عربستان می باشد.
از همان ابتدای روی کار آمدن ملک سلمان زمزمه هایی مبنی بر برنامه ریزی دقیق محمد بن سلمان فرزند مورد اعتماد پادشاه، برای به دست گرفتن قدرت وجود داشت که بالاخره با تغییرات به وجود آمده و کنار رفتن عناصر قدرتمند عربستان سعودی نظیر مقرن بن عبدالعزیز، ولیعهد سابق و صعود الفیصل وزیر امور خارجه که بیش از 40 سال نقش اول تحولات سیاسی عربستان را بازی می کرد، این احتمال رنگ جدی تری به خود گرفت.
در تغییرات جدید، دو نفر بیش از همه قدرت گرفتند. نخست محمد بن سلمان پسر پادشاه و وزیر دفاع که با حفظ سمت به عنوان جانشین ولیعهد منصوب شد و دوم عادل الجبیر (56 ساله) سفیر عربستان سعودی در آمریکا که به عنوان وزیر خارجه جدید جایگزین سعود الفیصل 75 ساله شد. و نکته جالب این جاست که هر دو از کسانی هستند که به نوعی دست پروده های مقامات آمریکایی به حساب می آیند.
در این میان اما نباید به راحتی از نقش ولیعهد جدید یعنی محمد بن نایف عبور کرد زیرا وی یکی دیگر از مهره های آمریکایی ها برای کنترل قدرت در عربستان می باشد و البته رقیبی سرسخت برای محمد بن سلمان که به نظر می رسد پادشاه جدید در پیمانی اجباری و با فشار آمریکایی ها او را به ولی عهدی انتخاب کرد. زیرا محمد بن نایف مهره اصلی آمریکایی ها پس از مرگ ملک عبدالله برای ارتقا محسوب می شد.
محمدبن نایف که سابقه همکاری گسترده با سازمان سیا آمریکا را دارد از مهره هایی بود که خانواده سلمان به راحتی نمی توانند آن را کنار بگذارند. به همین دلیل این پیمان همچنان برقرار مانده است. البته به نظر می رسد این پیمان موقتی باشد زیرا هدف اصلی پادشاه عربستان به قدرت رساندن سلمان پسرش می باشد.
3. جنگ یمن؛ اساسا این جنگ به دو علت و برای دو هدف عمده به وقوع پیوست. علت اول وقوع جنگ، احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 بود. زیرا این توافق حداقل یک اثر منفی و آن هم کم رنگ شدن ارتباط عربستان با آمریکا و وجود اختلاف با آن ها بر سر سیاست های اتخاذی در قبال ایران دارد.
علت دوم هم شکست خوردن عربستان در اتفاقات و تحولات چند سال گذشته که در خاور میانه اتفاق افتاده است، می باشد. اتفاقاتی نظیر جنگ سوریه ، انقلاب های عربی، حمله اسرائیل به لبنان و غزه، جنگ عراق و در گیری با داعش و ... که تقریبا در همه این ها مواضع عربستان و تلاش های آنان برای سیطره بر منطقه و منزوی کردن ایران با شکست مواجه شد و نتیجه هایی بر عکس داشت. همین امر سبب شد تا سعودی ها در باتلاق یمن به دنبال اعتبار و وجاهت سیاسی و به رخ کشیدن قدرت نظامی خود باشند، که البته باز هم نتیجه ای غیر از آن چه آن ها گمان می کردند در حال وقوع است.
این دو علت با دو هدف عمده همراه بود. هدف اول که جنبه خارجی و بین المللی دارد، این است که حکام جدید عربستان با دخالت در اوضاع یمن در صدد ارتباط بیشتر و نزدیکی سیاسی با صهیونیست ها دارند و این را ضربه شصتی به کشور های منطقه و خصوصا ایران می دانند.
اما هدف دوم که شاید مهمترین هدف سعودی ها از جنگ با یمن باشد، معرفی دو شخصیت جدید و تاثیر گذار در عربستان نوین می باشد، محمد بن سلمان و عادل الجبیر. هر دو در حمله اخیر عربستان به یمن نقش پررنگی داشتند. محمد بن سلمان فرماندهی نظامی عملیات را برعهده داشت و عادل الجبیر هم سخنگوی دیپلماتیک عملیات. او نخستین فردی بود که بامداد 6 فروردین 1394 در کنفرانس مطبوعاتی در واشنگتن آغاز عملیات علیه یمن را اعلام کرد.
این نشان دهنده این است که عربستان سعودی به دنبال شکل دهی تیم جدیدی است. تیمی به دور از محافظه کاری های معمول و شناخته شده هیات حاکمه سعودی ها، تیمی که بتواند در برابر چالش های منطقه ای و مهم ترین آن برنامه های منطقه ای ایران، سریع و تاثیرگذار واکنش نشان دهد.
حال شاید راز بر کناری عناصری چون بندر بن سلطان (برادرزاده پادشاه و رئیس دستگاه اطلاعاتی امنیتی سابق) و صعود الفیصل و همچنین افرادی چون سلمان بن عبدالعزیز رئیس شرکت نفت ملی و مشعل بن عبدالله پسر ششم پادشاه سابق از عمارت مکه روشن تر شود.
4. حال با وجود این عزل و نصب ها و کنار گذاشتن افراد با نفوذ و صاحب قدرت در عربستان و روی کار آمدن عناصر افراطی و تندرو که البته بی تجربگی در رفتار آنان موج می زند، شاید تصویر کودتای عربی – آمریکایی در دربار سعودی ها واضح تر شود. کودتایی که شاید موجب در گیری هایی داخلی میان سیاسیون، طیف مذهبی ها و مردم شود و در نهایت منجر به فروپاشی آل سعود گردد.
زیرا از طرفی بسیاری از مسئولین و سیاستمداران برکنار شده از منتقدین کابینه جدید و از مخالفین سر سخت حمله به یمن بودند. و در اولین رویارویی یعنی مراسم بیعت با ولیعهدان جدید با نرفتن به کاخ سلطنتی مخالفت و تقابل خود را با تصمیمات اتخاذ شده نشان دادند. در این مراسم افرادی چون سعود الفیصل، متعب بن عبدالله پسر پادشاه متوفی و رئیس گارد که از افراد قدرتمند در عربستان به حساب میآید و بندر بن سلطان غائب بودند.
از طرف دیگر بسیاری از شیعیان و اهل سنت معتدل در عربستان با اتفاقات به وقوع پیوسته احساس نارضایتی دارند و مردم هم که سالیان متمادی در سرکوب و خفقان آل سعود بودند، خواستار رهایی از این وضعیت هستند.
اکنون باید نشست و نظاره کرد که آیا این کودتای داخلی در عربستان که توسط پادشاه جدید شروع شده است منجر به فروپاشی خاندان آل سعود از قدرت می شود یا نه؟!
تحلیلی بر تحولات اخیر در دربار آل سعود
كودتای داخلی، آل سعود در مسیر فروپاشی!
عزل و نصب های پر حاشیه و اتخاذ تصمیمات شتاب زده در دربار سعودی چیزی جز نشانه های یك فروپاشی دیگر یا رخ دادن جنگ داخلی نمی تواند باشد.
۱۳۹۵/۲/۲۳